سال نو میلادی بر همه شاد و خجسته باد. با آرزوی سالی پر از شادی و تندرستی و صلح و عشق به ویژه برای دانش آموز و همکاران خوب مسیحی ام در دبیرستان فیروز بهرام.
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 11 دیماه 95
دو، سه سالی در دبیرستانهای گوناگون همکار بودیم؛ اما پس از آنکه از فشار هزینههای زندگیِ تهران به پرند گریخت، کمتر یکدیگر را میدیدیم. هفته پیش دیدمش؛ با آرامش همیشگیاش در آغوشم کشید. از زندگی و بچهها و کارش پرسیدم. لابهلای گفتوگوها و با شوخطبعیِ ویژهاش گفت من که دیگر معلم نیستم! با خنده پرسیدم چه طور؟ گفت چند ماهی میشود که نقاش ساختمان شدهام! چند خانه را نیز رنگ کردهام و تا اندازهای هم خوب بوده است؛ چه از نظر حرفهای و چه از نظر درآمدی! گفتم واقعاً رفتهای در این کار؟ چگونه؟ مگر از پیش با این پیشه آشنا بودهای؟ پاسخ داد که نه! در پرند خانههای زیادی ساخته شدهاند و به نقاشی نیاز دارند. فشار زندگی و بزرگشدن بچهها جان و روان را میآزرد. دستمزد آموزشوپرورش هم که... روزی خودم را جمعوجور کردم و با کمی شرمندگی به یک گروه نقاش گفتم: شاگرد رایگان نمیخواهید؟ با شگفتی پرسیدند شما؟ با این سن و سال!؟ گفتم کارکردن و نیاز مالی که سنوسال نمیشناسد. پرسیدند چه کارهای؟ گفتم دبیر. شگفتزده گفتند مگر شما هم نیاز مالی دارید؟ با خنده تلخی توضیح دادم. با کمی چانهزنی، استاد نقاش پذیرفت. اما تا واپسین روزهای دوره کارآموزی و شاگردی هر بار از من کاری میخواست، عذرخواهی میکرد و ببخشید آقا معلم درخواستهایش را همراهی میکرد! اما اکنون مستقل کار میکنم و... داستانش هر چه پیش میرفت، آشفتهتر میشدم. همکارانی که سخنانش را میشنیدند با واژهها و جملههایی مانند: آفرین و دمت گرم و خودت رو نجات دادی و دست ما را هم بگیر و... همراهیاش میکردند. شور و شوق همکاران را که دید، گوشی همراهش را درآورد و عکسی با لباسی بهشدت آغشته به رنگهای گوناگون نشانمان داد و گفت این هم «دبیرِ شیمیِ نقاش» پشیمان از سالها درس خواندن و ٢٥سال کار آموزشی، به چاپرساندن چندین کتاب و سالها معلمی کنکور و دبیرستانهای سطح بالا و... بغض گلویم را بهشدت میفشرد. نهتنها برای او بلکه هم برای او و هم برای خودم و هم برای معلمان و هم برای دانشآموزان و هم برای آموزش و هم برای معلمی! ناخودآگاه یاد روزهایی افتادم که با تلاش و انگیزه در کلاس کار میکرد و یاداشت برمیداشت و کتاب مینوشت و از این آموزشگاه به آن دبیرستان و از این انتشاراتی به آن موسسه کنکور میرفت و انگیزهمندانه میکوشید برای زمینهسازی کار آموزشیاش و... اما اکنون نقاشی ساختمان و شلوار و پیراهنِ پوشیده از رنگ و شانه و کتفِ دردآلود و فرزندانی که درست نمیدانند پدرشان نقاش است یا دبیر!... روزهای بدی است! روزهای شنیدن واژه گورخواب و دیدن عکسهایشان است و حقوقهای نجومی و کودکان کاری که با کولهپشتیِ مدرسه دستهایشان را در حرارت اگزوزها گرم میکنند، کار در کنار معلمانی که بیش از آنکه معلم باشند، پادوی املاکیاند و راننده آژانس و سرویس دانشآموزان خویش و فروشنده مغازههای گوناگون و در بهترین حالت مورد بهرهکشی مدرسههای دولتی و غیردولتی و آموزشگاههای علمی و... روزگار غریبی است.... آیا این معلمان میتوانند کار آموزشی هم انجام دهند؟ اگر آری، تا چه اندازه کارآمد؟ با خودم میگویم با همه فشارها تلاش میکنم معلم بمانم. در این اندیشهها سرگردانم که پسرم میپرسد با این وضع مالی تا کی باید با شندرغاز حقوق معلمی شما سر کنیم؟... بوتیکی فروشنده میخواهد. دستمزدش هم، ای بدک نیست! با سکوتی آلوده به شرم و درد و تردید به چشمانش خیره میمانم و....
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/86762/دبیرِ-نقاش-یا-نقاشِ-دبیر!-
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 7 دیماه 95
یکی دو ماهی می شود که وزیر آموزش و پرورش از مجلس رای اعتماد گرفته است. دانش آشتیانی در شرایطی وزیر شد که فرهنگیان هیچ شناختی از او نداشتند و پیشینه او در آموزش و پرورش نزدیک صفر بود. دلزدگی افراطی و احساسی از وزیر پیشین، عدم شناخت فرهنگیان از وزیر تازه و پشتیبانی چهره های خوشنام آموزش و پرورش از او و البته تلاش های یکی دو هفته ای خودش در فضا سازی مورد نیاز میان فرهنگیان به رای اعتمادش کمک شایانی کرد. تلاش ها برای نشان دادن چهره ای دلسوز و پر انرژی و انگیزه مند از دانش آشتیانی سبب شد که فرهنگیان محتاطانه با آمدنش برخورد کنند و در میان شان امیدهایی برای دگرگونی در نهاد آموزش پدیدار شود. اما این امیدها با ارائه بودجه سال 96 به مجلس و آشکار شدن بودجه آموزشی کشور دیری نپایید و همچنان فرهنگیان همانند چندین دهه گذشته با امیدی کم توان تر و بیمی ریشه دارتر به آینده می نگرند.
اما وزیر به آسانی می تواند از مسئولیت کمبود بودجه 96 شانه خالی کند و کمبود آن را به تیم پیشین حواله دهد و البته درست هم هست. اما نکته ای که نمی توان بر آن چشم پوشید بی توجهی دولت در این زمینه است. گمانی نیست که نه وزیر پیشین و نه وزیر کنونی و نه هیچ وزیر دیگری خواهان کمبود بودجه در وزارتخانه اش نیست و برای افزایش آن تلاش می کند. اما این تلاش وابسته به دو چیز است. یکی برخورد دولت با چنین تلاش هایی و دوم توان وزیر و تیم همراهش در پیشبرد خواسته ها و بُرش و نفوذ آنها در دولت. شوربختانه دولت با دانستن همه گرفتاری های آموزش و پرورش و همچنین آگاهی رییس جمهور به این گرفتاری ها– که آن را می توان در سخنان انتخاباتی اش دید- با وزیر پیشین همراهی نکرد و با بی توجهی به دشواری های ساختاری و مالی آموزش و پرورش، تیم پیشین را زیر فشار تنها گذاشت! این رفتار سبب شد که فرهنگیان و جامعه همه گرفتاری های آموزش و پرورش را از چشم وزیر و تیم همراهش ببیند. گمانی نیست که افزون بر دست گذاشتن بر ضعف های تیم پیشین نباید از سهم دولت و رییس جمهور در گرفتاری های امروز آموزش و پرورش چشم پوشید. اما امروز وزیر دلخواه رییس جمهور و دولت سکاندار آموزش و پرورش شده است آن هم در زمانی که بودجه از دست دولت بیرون رفته و به مجلس رسیده است و وزیر تازه در کمبودهای فزاینده آن بی تقصیر. اما بی گمان بخشی از تغییرات در بودجه در زمان بررسی و تصویب آن در مجلس رخ می دهد. دانش آشتیانی، تیم همراهش و البته پشتیبانانش اگر بخواهند! می توانند در یک روند هماهنگ و اثربخش در نشست های کمیسیون آموزش شرکت کرده و با گفت و گو با نمایندگان عضو این کمیسیون تلاش کنند تا سهم آموزش و پرورش در بودجه 96 را افزایش دهند. تجربه سال های گذشته نشان می دهد که حضور کنشگرانه وزیران و تیم های کارشناسی وزارتخانه در این مرحله توانسته است تغییرات خوبی در بودجه پدید آورد و آن را واقعی تر کند. از این رو انتظار این است که دانش آشتیانی در این مرحل نیز مانند دوران گرفتن رای اعتمادش تلاشگر، انگیزه مند و پر انرژی به دنبال بودجه درخورتر برای سیزده و نیم میلیون دانش آموز و یک میلیون فرهنگی باشد تا کاستی و کم توجهی دولت در این زمینه اندکی جبران شود. در همین راستا از نمایندگان کمیسیون آموزش نیز انتظار این است که نگاه سیاسی به آموزش و پرورش را در زمان بررسی بودجه کنار بگذارند و در رویکردی کارشناسانه و دلسوزانه به گرفتاری های پر شمارِ مهمترین نهاد توسعه ای در دوران نوین بپردازند و تلاش کنند افزون بر تصویب بودجه ای درخور، پایش بر نهاد آموزش را با عینک کارشناسی ببینند نه سیاسی و جناحی. به هر روی اکنون بودجه در مجلس است. امید است که برونداد بودجه برای آموزش و پرورش بهتر از چیزی باشد که دولت ارائه داده است.
http://www.sharghdaily.ir/News/110999/بودجه-آموزشی--و--وزیر-تازه
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 4 دیماه 95
شانزده، هفده تن از کنشگران صنفی- بیشتر مرد و کمتر زن - در نشست هفتگی یکی از نهادهای مدنی معلمان نشسته بودند و درباره برگزیدن عضوی برای یکی از پستهای این نهاد گفتوگو میکردند. دو تن نامزد آن پست بودند. یکی مرد بود و نامدار، پیشکسوت و شناختهشده در گستره صنف و رسانه و دیگری زنی تازهوارد، توانمند، آگاه و پرتلاش. چند تن از حاضران در تأیید هریک از نامزدها سخن گفتند. من نیز اجازه خواستم و گفتم: «بیش از ۶۰درصد از نیروهای آموزش و پرورش خانم هستند. خانممعلمها گرچه گرفتاریهای کلی و مشترکی با آقامعلمها دارند، اما بیگمان دشواریهای ویژهای را نیز از زاویه جنسیتیشان دارا هستند. ما بهعنوان یک نهاد مدنی فرهنگیان افزون بر کوشش برای آگاهی یافتن از اینگونه دشواریها، باید تلاش کنیم تا صدای خانممعلمها در آموزش و پرورش و جامعه بیش از گذشته شنیده شود، آن هم از جایگاه ویژه جنسیتی و زن بودنشان. جامعه آموزشی ما مانند بسیاری از گسترههای دیگر مردسالار است و ما بهعنوان یکی از شناختهشدهترین نهادهای مدنی فرهنگیان وظیفه داریم که در معتدل کردن این ساختار بکوشیم. با توجه به ستمهای تاریخی و ریشهدار نسبت به زنان، توانبخشی به حضور آنان میتواند از نخستین اولویتهای هر نهاد مدنی، اجتماعی، فرهنگی و حتی حکومتی باشد. انتخاب ما از سویی نشاندهنده تصمیم جدی تشکلمان برای پیگیری خواستههای بیش از نیمی از معلمان است و از دیگرسو نشانهای از پیشرو بودن تلاشهای صنفیمان در یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی روز جهان. افزون بر اینکه خانمهای عضو این تشکل میتوانند نمایندگان شایستهای برای خانممعلمهای سراسر کشور باشند و مایه امید برای آنان و...» با این رویکرد خواهش کردم که دوستان عضو به آن خانم رأی دهند. زمان خواندن رأیها شگفتزده از اینکه هم آنهایی که رأیآوری زنان را از اصول خویش میدانستند و برای این اصل تا رگ گردن پیش میرفتند، به نامزد زن رأی ندادند و هم خانمهای حاضر در نشست! اگر از بخش نخست که اولویتها و اصولشان در تغییر مدام است بگذریم، بیگمان رأی ندادن خانمها به یکدیگر بسی دردآور بود! گرچه نقش مردان در نادیده گرفتن زنان در گستره عمومی و در درازای تاریخ چشمپوشیدنی نیست اما پرسش اندیشهسوز این است که این برکنار ماندن، جنس دوم بودن و حذف از جامعه یا کمرنگ بودن در گستره عمومی و... تا چه اندازه پیامد دیدگاهها و رفتارهای خودِ خانمهاست؟ برخورد و گاه رویارویی حقوق و منافع زنانه و مردانه سبب شده است که در بسیاری از جاها و جایگاهها مردان یا نگاههای مردانه یکهتاز میدان باشند و البته بسیاری از مردان به سختی از این جایگاه سنتی پاسداری میکنند. بنابراین زنها نباید برای گسترش نقششان در جامعه چشم امید چندانی به مردان داشته باشند. میماند همیاری و همکاری خانمها با یکدیگر. شوربختانه بیتجربگی خانمها و البته آقایان در زمینه کارهای جمعی و مدنی، بخشی از ویژگیهای ذاتی زنان، حساسیتهای روحی و عاطفی زنانه و مادرانه که به جای خویش بسیار نیکو و ارزشمندند و... سبب شده است که در ورود به گستره اجتماعی، خودِ زنان در ایجاد و بلندتر کردن دستاندازهای سنتی و اجتماعی موثر باشند و حتی مشارکت کنند! خوشبختانه با گذشت زمان، زنان بیشتر به حقوق نوین خویش آشنا میشوند و امروز جنبش جهانی زنان به تندی رو به پیش و پیشرفت است. نشانههای روشنی از این پیشرفت را در جامعه خودمان نیز میبینیم.با این حال امید که همهمان بهویژه زنان بیش از پیش نشانهها را دریابند و برای گسترششان تلاش، همکاری و همیاری کنند.
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/86020/-زنان،-نهادهای-مدنی-و-گستره-عمومی
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه جهان صنعت، 29 آذرماه 95
(این یاداشت با عنوان" افزایش قطره چکانی بودجه، مشکلات آموزش و پرورش را حل نمی کند " چاپ شده است)
"محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش مجلس در خصوص بودجه آموزش و پرورش در سال آینده گفت: در این خصوص هنوز وارد نشدهایم و امسال بودجه جاری که برای آموزش و پرورش دیده شده است، 322 هزار میلیارد ریال یا 32.2 هزار میلیارد تومان است که مربوط به بخش جاری بوده و عمده آن اختصاص به حقوق دارد. یک بودجه 670 میلیارد تومانی و نیز یک بودجه 95 میلیارد تومانی که مربوط به کمک به خیرین مدرسهساز است وجود دارد و در کل بودجه آموزش و پرورش حدود 33 هزار میلیارد تومان است که رشدی برابر با 11.7 درصد دارد. زاهدی ادامه می دهد: رتبهبندی را به دادن تسهیلات به معلمان ربط ندهید؛ چراکه این دون شأن آنهاست و شأن معلمان بالاتر از آن است که تسهیلات به آنها بدهیم، بلکه معلم کرامت و منزلت اجتماعی میخواهد و در کنار آن باید نظام در رتبهبندی جایگاه معلم را مشخص کند تا همه آرزوی معلم شدن داشته باشند." (خبرگزاری فارس 25 آذرماه)
در این بخش از سخنان رییس کمیسیون آموزش مجلس می خوانیم که کل بودجه آموزش و پرورش 33 هزار میلیارد تومان است و این در حالی است که در لایحه بودجه ارائه شده دولت به مجلس این بودجه 31 هزار و 681 میلیارد و 562 میلیون تومان می باشد! درست مشخص نیست که ریشه این تفاوت از کجاست؟ آیا در گفته های ایشان اشتباهی رخ داده است یا در بازتاب آن؟ یا بودجه مورد نظر کمیسیون آموزش این اندازه است و کمیسیون قصد افزایش بودجه تا این مبلغ را دارد؟ یا ... اشتباه در سخنان ایشان و یا بازتاب اشتباه آن چندان جایی برای تمرکز ندارد زیر تا زمان نوشتن این یاداشت و پس از نزدیک چهار روز از انتشار خبر همچنان این بخش از سخنان زاهدی در خبرگزاری فارس دست نخورده باقی مانده است. بنابراین دست کم تاکنون نمی توان آن را اشتباه دانست. اما درباره پرسش دیگر یعنی احتمال این که رقمِ بودجه ی مطرح شده در سخنان زاهدی، عددِ مورد نظر کمیسیون آموزش بوده و قرار است که بودجه در مجلس تا 33 هزار میلیارد تومان افزایش یابد! این موضوع در سال های گذشته نیز پیشینه داشته است و دست کم امیدواریم که چنین باشد. اما برای افزایش بودجه در مجلس، افزون بر تلاش های کمیسیون آموزش، وزیر و تیم وزارتخانه نیز می توانند اثربخش باشد. زمان آغاز وزارت دانش آشتیانی روزهای پایانی آماده کردن لایحه بودجه در دولت بود و ایشان به درستی می تواند ادعا کند که هیچ نقشی در تهیه و تدوین بودجه 96 نداشته است. اما بر کسی پوشیده نیست که دوره تصویب بودجه در مجلس به ویژه در کمیسیون ها زمان بسیار خوبی است برای تاثیرگذاری و افزایش آن. گرچه این تاثیر نسبت به کل بودجه اندک است اما بی گمان می تواند گره گشای برخی از دشواری های آموزش و پرورش کشور باشد. از این رو امید است که وزیر آموزش و پرورش در راستای وعده های پیش از رای اعتماد و سخنانش در میان فرهنگیان و در مجلس، تلاش کند تا تاثیر خویش را در افزایش بودجه داشته باشد. از سوی دیگر گاهی مجلس در هنگام تصویب بودجه توانسته است که مقدار آن را تا اندازه ی خوبی افزایش داده و این افزایش توانسته کمک حال دست اندرکاران آموزشی کشور شود. از این رو امید می رود که این بار نیز نمایندگان به وظیفه نمایندگی خویش به درستی عمل کرده و در افزایش بودجه آموزشی کشور بکوشند. اما واپسین سخن آن که تشکل های سیاسی، سیاسی – صنفی و صنفیِ آموزش و پرورش در این روزها باید تلاش خویش را چندین برابر کرده و از راه های گوناگون بکوشند تا بودجه آموزشی در مجلس افزایش درخور را بیابد. این کار می تواند با دیدارهای پی در پی و فشرده با نمایندگان کمیسیون آموزش، نمایندگان تاثیرگذار مجلس، مانند رییس و معاون های او و حتی دیدار با وزیر و معاون هایش و ...انجام شود. گرچه افزایش قطره چکانی بودجه نمی تواند در کلیت گرفتاری های آموزش و پرورش حل کند اما شاید همین افزایش های اندک گره گشای بخش کوچکی از دشواری ها باشد.
http://www.jahanesanat.ir/73717-افزایش-قطرهچکانی-بودجه،-مشکلات-آموزشوپرورش-را-حل-نمیکند.html
محمدرضا نیک نژاد، ص پرونده روزنامه فرهیختگان، 28 آذرماه 95
امروزه یافته های نوین آموزشی سفارش می کنند که در فرایند یادگیری– یاددهی دانش آموز نقش بنیادین دارد و بدون مشارکت کنشگرانه او آموزش کم اثر و حتی بی اثر است. در دوران کنونی و در ساختارهای آموزشی پیشرو تاکید بر آن است که دانش آموز خود افسار یادگیری را در دست گیرد و آموزشگر زمینه آموزش را چنان فراهم کند که یادگیرنده خود در پی مفهوم سازی و یافتن گوهر یادگیری از پیچ و خم های درسی باشد. از این رو آموزگار راهنمای یادگیری به شمار می آید و به گفته پرفسور سرکار آرانی- پژوهشگر و پداگوژیست ایرانی مقیم ژاپن- آموزگار "صحنه پرداز یادگیری" است. آموزگار فضای کلاس و زمینه های لازم را آماده می کند و دانش آموز جستجو می کند و می یابد و انگیزه می گیرد و باز هم می جوید و راه ها را می پیماید و روش ها را می پاید و درها را می گشاید و به دنبال درهای بسته دیگر می رود و باز می کوشد و می پوید و می سازد و البته ساخته می شود.
اما آموزش و پرورش ما در کجای این آموزش ها و روش های نوین ایستاده است؟ بی گمان ایران با بهره گیری از تجربه دیگر کشورها گام هایی را در این راه برداشته است- به ویژه در دوره های پایه دگرگونی ها در درونمایه های درسی تا اندازه ای امیدوار کننده اند. برای نمونه کتاب های درسی دوره های آموزشی دبستان و متوسطه نخست- دست کم در برخی درس ها- به خوبی در راستای روش های نوین آموزشی و یادگیری های مشارکتی نوشته و طراحی شده اند. اما شوربختانه هم پای این دگرگونی ها دیگر ستون های یادگیری پیش نرفته اند.
نخستین دشواری پیش روی روش های آموزشی نوین، فرهنگ آموزشی نمره گرا و رقابت محور است. این فرهنگ اوج کامیابی یک دانش آموز را بالاترین معدل در کارنامه می داند و پشت سر گذاشتن دیگر دانش آموزان. در این فرهنگ، خانواده ها، بسیاری از آموزگاران و کابدستان و حتی فرادستان آموزشی، نوآموزان را تشویق می کنند که در رقابتی تنفس گیر رقیبان درسی خویش را کنار بزنند. در حالی که در روش های نوین آموزشی، یادگیری با همکاری و همیاری و مشارکت با همشاگردان برای رسیدن به هدف های مشترک شکل می گیرد و نهادینه می شود.
دشواری دیگر بر سر راه آموزش های نوین در کشور، چیرگی نگاهی ست که یادگیری را فراگرفتن حجم فراوانی از دانسته های درسی می داند و محوریت یادگیری در سطح دانش- یعنی حفظ کردن. بسیار پیش می آید که خانواده ها بر مدرسه فشار می آورند که چرا فلان آموزگار تنها به کتاب درسی بسنده می کند؟ و یا چرا کتاب کمک درسی معرفی نمی کند؟ یا چرا جزوه نمی گوید؟ و چرا ... دست اندرکاران آموزشی و به ویژه فرادستانش وظیفه دارند ذهن خانواده ها و دانش آموز را از این گرفتاری پاک کنند و برای آنان روشن سازند که یادگیری به معنی زیاد آموختن نیست بلکه درست آموختن است و توضیح دهند که فرآیند دستیابی به یادگیری، بخشی از هدف یادگیری است. که شوربختانه دست اندرکاران آموزشی در این زمینه خود بخشی از گرفتاری به شمار می آیند و در این زمینه وظیفه های خویش را فراموش کرده اند.
نکته پایانی این که یادگیری مشارکتی نیازمند سخت افزارها و نرم افزارهای درخور این گونه آموزش اند. بی گمان کلاس های کوچک با شمار دانش آموزان زیاد فضای مناسبی برای چنین آموزش هایی نیست.
http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/2114/12/100397/0
محمدرضا نیک نژاد، سرمقاله تارنمای فانوس، 28 آذرماه 95
25 آذرماه 95 خبرگزاری فارس سخنان محمد مهدی زاهدی رییس کمیسیون آموزش مجلس در پانزدهمین هماندیشی دبیران کانون تربیت اسلامی کشور در مجتمع آموزشی معلم منطقه 2 را بازتاب داده بود. در این سخنان جناب رییس به برخی موضوع های روز آموزش و پرورش اشاره کرده است. نگارنده از میان سخنان ایشان به دو موضوع رتبه بندی و تغییر ساختار آموزشی در دوره حاجی بابایی می پردازد. زاهدی در بخشی از سخنانش می گوید"رتبهبندی را به دادن تسهیلات به معلمان ربط ندهید؛ چرا که این دون شأن آنهاست و شأن معلمان بالاتر از آن است که تسهیلات به آنها بدهیم، بلکه معلم کرامت و منزلت اجتماعی میخواهد و در کنار آن باید نظام در رتبهبندی جایگاه معلم را مشخص کند تا همه آرزوی معلم شدن داشته باشند." جناب رییس رتبه بندی معلمان را به دادن تسهیلات به معلمان پیوند می زند و این پیوند را دونِ شان معلمان می داند! آیا رییس کمیسیون آموزشی مجلس پس از این همه سال که در مجلس هستند نمی دانند که اجرای رتبه بندی- با همه کاستی هایش درباره فرهنگیان تازه کارها و بازنشسته- توانسته میانگین دریافتی فرهنگیان را بیش از 250 هزار تومان افزایش دهد و شکاف دریافتی میان معلمان با کارمندان دیگر و البته خط فقر نسبی را اندکی کاهش دهد؟ آیا ایشان به عنوان رییس کمیسیون آموزش مجلس در دولت پیشین و کنونی نمی داند تا نخستین دغدغه معلمان یعنی معیشت حل نشود، تلاش برای افزایشِ شان آنان آب در هاون کوفتن است؟ جناب رییس، آیا معلم راننده ی آژانس، آموزگار پادوی املاک، دبیر نقاش ساختمان و در بهترین حالت دبیر آواره ی خانه های دانش آموزان و آموزشگاه های علمی و .... در شان معلمان هست؟ آیا تا هنگامی که زندگی معلمان بدون هیچ فعالیت اقتصادی دیگر به حد متوسط نرسد، می توان از شان و منزلت معلم سخن گفت؟ و... بی گمان رتبه بندی در گستره اجرایی اش توانست اندکی از گرفتاری های اقتصادی فرهنگیان را بکاهد. شما به عنوان رییس کمیسیون آموزش مجلس باید افزون بر گسترش آن در میان فرهنگیان زیر شش سال سابقه و بازنشستگان فرهنگی، بر اجرای گام های بعدی آن حتی فقط برای سامان بخشی به معیشت فرهنگیان بکوشید و چرایی اجرا نشدن گام نخستین اش در همین سال 95 را پیگیری کنید. آیا پیگیری کرده اید؟
اما رییس کمیسیون آموزش در فرازی دیگر از سخنان شان می گویند:"نوزاد سند تحول از نظر عملیاتی زودتر از آنچه لازم بود در رحم مادر پرورش پیدا کند متولدش کردند. ما هنوز معلم پایه ششم تربیت نکرده بودیم و ارتباط پایههای چهارم، پنجم و ششم را مشخص نکرده بودیم و آثار این موضوع سه سال دیگر مشخص میشود و در اجرای آن عجله کردیم و ما با حاجیبابای وزیر آموزش و پرورش سابق در اجرای سند تحول اختلاف داشتیم و گفتیم دانشآموز کلاس ششم در آینده آسیبپذیرترین خواهد بود اما آنها عجله کردند." خوشبختانه زمانی زیادی از اجرای ناقص و شتاب زده ی سند تحول در گستره تغییر ساختار نمی گذرد. تا آن جا که در یادها هست و در خبرها نیز دیده می شود هیچ مخالفتی از سوی ایشان با اجرای ساختار 6-3-3 دیده نمی شود و اگر هم یافت شود تنها چند سفارش به وزیر وقت بود که آن هم مانند بسیاری دیگر از توصیه ها دیده و شنیده نشد. هنوز از یادها نرفته است که شما تنها به خاطر نزدیکی سیاسی با وزیر وقت در جاهای گوناگون از عملکردهای آسیب زای ایشان در تغییر ساختار پشتیبانی های گسترده ای کردید. بی گمان بخشی از آشفتگی ها و دشواری های امروز آموزش و پرورش به پای سکوت که نه! حمایت های بی چون و چرای شما و دیگر نهادهای اجرایی و نظارتی در آن زمان برمی گردد و نمی توانید به آسانی دامن خویش را از آن پاک کنید. خوشبختانه جهان امروز جهان ارتباطات است و با صرف چند ثانیه وقت می توان به خبر های آن زمان دسترسی پیدا کرد. شاید امروز به جالی انداختن مشکل به گردن دیگران، کمی هم به رفتار آن زمان خود توجه کنید و البته از آن درس بگیرید. تاکید بر نقش شما و سکوت و همراهی تان با تغییرات آسیب زا و شتاب زده آموزشی در دولت پیشین چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید. البته این یادآوری ها نه برای به رخ کشیدن خطاهای گذشته که برای جلوگیری از اشتباهات آینده است.
http://www.fanoosedu.ir/?p=2277
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه وقایع اتفاقیه، 22 آذرماه 95
"علیرغم افزایش نسبی حقوق و مزایا، از آنجا که کارکنان وزارت آموزش و پرورش مانند کارکنان سایر وزارتخانه ها از مزایایی چون مأموریت، کارانه، اضافه کاری و ... بهره مند نیستند بی تردید میانگین حقوق و مزایای آنان از میانگین هزینه زندگی یک خانواده شهری کمتر است، در نتیجه کاهش جاذبه شغل معلمی و نارضایتی همکاران فرهنگی از اولین نتایج این اختلاف است. "
بندِ بالا بخشی از گزارشی ست که مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال 94 درباره میزان افزایش دستمزد فرهنگیان منتشر کرد. البته مزایا تنها مأموریت، کارانه، اضافه کاری و .... نیست! افزون بر این ها مزایا مجموعه ی دیگری از کمک های نقدی یا غیر نقدی است که بسیاری از سازمان ها، وزارتخانه ها و نهادهای کشوری و لشگری به کارکنان خویش ارائه می دهند. برای نمونه مزایا ممکن است مأموریت، کارانه، اضافه کاری باشد یا پاداش های نقدی دوره ای یا مناسبتی یا کوپن های استفاده از رستوران ها و مکان های تفریحی و سالن ها و استخرهای ورزشی و هتل ها و .... مزایای یک کارمند هیچگاه در فیش حقوقی ماهانه وارد نمی شود و ریشه اش به بودجه و درآمدها و کمک های گوناگون دولتی و حاکمیتی به آن نهادها بر می گردد و بی گمان بر معیشت کارمندان موثر است.
اما همچنان که در گزارش دفتر پژوهش های مجلس به روشنی می بینیم، فرهنگیان از کم شمارترین کارمندان دولت هستند که دست شان به شکل سازمان یافته از دریافت مزایا کوتاه است. کارمندان بسیاری از نهادهای کشوری و لشگری هنگامی که از حقوق خویش سخن می گویند هدفشان حقوقِ ماهانه، افزون بر مزایاست. اما فرهنگیان چنین تصوری ندارند. از این رو هنگامی که دولتمردان نرخ افزایش حقوق سالیانه را 10 درصد اعلام می کنند برای بسیاری از حقوق بگیران دولت این ده درصد هم حقوق ماهیانه را در بر می گیرد و هم مزایای آنان را. آموزش و پرورش چون درآمدی ندارد و نباید هم داشته باشد، هزینه هایش متکی بر بودجه ی دولت و البته افزایش هر ساله سهم خانواده ها در آموزش فرزندان شان در مدرسه های رنگارنگ کشور مانند دولتی، غیر دولتی، هیات امنایی و ... است. از این روست که به جای این که هر سال بودجه آموزشی کشور به عنوان بنیان توسعه انسانی افزون تر شود، کاهش هم می یابد- در یک حساب سرانگشتی میزان افزایش بودجه امسال نهاد آموزش پنج و شش دهم درصد است و این در حالی است که کل بودجه نزدیک به نُه درصد افزایش یافته است! آموزش و پرورش پولی برای دادن مزایا ندارد و همیشه هشت اش گرو نُه اش است. میانگین دستمزد حقوق بگیرانش در بیش دو دهه گذشته همواره زیر خط فقر بوده است و شوربختانه با لایحه امسال نیز همین گونه خواهد بود.
اما نکته ای دیگر که باید به آن پرداخت تفاوت حقوق فرهنگیان و حقوق و مزایای بسیاری از کارمندان دیگر و میزان افزایش سالانه است. برای روشن شدن موضوع می توان نمونه ای آورد. اگر فرض کنید که حقوق کارمندی 2 میلیون تومان ومزایایش یک میلیون تومان باشد افزایش ده درصدی حقوق ها، سبب افزایشی 300 هزار تومانی برای کارمند خواهد شد. در حالی که افزایش حقوق معلمِ همپایه آن کارمند 200 هزار تومان خواهد بود. البته اگر در یک دوره مثلا ده ساله این افزایش را در نظر بگیرید تفاوت دریافتی میان فرهنگیان و دیگر کارمندان دولت به افزایش می یابد و این ریشه تبعیضی است که همواره فرهنگیان به آن معترض بوده اند.
گمانی نیست که آموزش و پرورش و فرهنگیان برای یک دوره چند ساله نیاز به تبعیض مثبت در بودجه و حقوق ها دارند تا فاصله دریافتی میان دو گروه از کارمندان دولت از میان برداشته شود. اجرای گام نخست رتبه بندی می توانست آغازگاه خوبی برای این کار باشد اما شوربختانه بودجه سال 96 دورنمای اجرای گام دوم رتبه بندی و از میان برداشتن تبعیض و کاهش شکاف میان حقوق و خط فقر فرهنگیان را تا اندازه ای تیره و تار کرده است- گرچه از آغار امسال نیز رتبه بندی برای فرهنگیانی که شرایط دستیابی به رتبه بالاتر را داشته اند، اجرا نشده است. دولت و وزیر تازه بر خلاف سر و صداهای فراوان، فرهنگیان را ناامید کردند! امید است که دست کم مجلس بتواند در این راه گام های کارآمدی بردارد.
http://www.vaghayedaily.ir/fa/newspaper/2295
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه همدلی، 21 آذرماه 95
در بیش از دو ده ی گذشته همواره آموزش و پرورش با کمبود بودجه و کسری سالیانه روبرو بوده است. در این دهه ها یاداشت ها و گفت و گوهای کنشگران صنفی- آموزشی، کارشناسان و حتی دست اندرکاران آموزشی، در گستره اقتصاد آموزش و پرورش، همواره از خبرسازترین بخش های رسانه ای این نهاد بوده و هست. داشتم یاداشت های سال گذشته و سال های گذشته ام درباره بودجه آموزش و پرورش را برای سنجش تغییرات آن با بودجه امسال بررسی می کردم که به نکته آزار دهنده ای برخوردم. اگر در آن یاداشت ها عددها و رقم های بودجه آن سال ها را برداریم و عددهای وابسته به بودجه سال 96 را قرار دهیم می توانیم با همه نقدهای وارده شده در آن سال ها و البته اندکی تغییر، آن ها را این روزها نیز منتشر کنیم! این نشان از بی توجهی آزار دهنده ی دولت های گوناگون به کلیت موضوع بودجه آموزش و پرورش، گرفتاری های پر شمارِ آموزشی و ساختاری آن و ... از سویی، و از دیگر سو رفتارها و کردارهایی بر خلافِ ادعاها و گفتارهای زیبا و خسته کننده فرادستان کشوری و آموزشی درباره سامانه آموزشی کشور است. تا آموزش و پرورش در ذهن و دل دست اندرکاران کشوری و حاکمیتی جایگاه واقعی و تاثیرگذارش را نیابد بی گمان در بر همین پاشنه خواهد چرخید و آموزش روز به روز دچار افت کمی و کیفی بیشتری خواهد شد.
اما با بررسی و سنجش کلیت بودجه 96 آموزش و پرورش و بخش های جزئی ترِ آن با سال های گذشته نخستین چیزی که به چشم می خورد میزان افزایش کلی آن نسبت به سال گذشته است. بودجه آموزشی تصویب شده ی دولتی در سال 95، نزدیک بیست و هشت و نیم هزار میلیارد تومان بود که پس از بررسی و تغییرات آن در مجلس به اندکی بیش از 30 هزار میلیارد رسید. بودجه آموزشی کشور در سال 96 و در لایحه پیشنهادی دولت، چیزی بیش از 31 هزار و 681 میلیارد تومان است. نخستین ایراد به بودجه آموزشی کشور در سال 96 آن است که در شرایطی که بودجه کل کشور نزدیک 9 درصد افزایش یافته است، بودجه آموزشی کشور پنج و شش دهم درصد افزایش را نشان می دهد! نخستین پرسش این است که چرا افزایش سالانه آموزش و پرورش باید کمتر از افزایش کل بودجه باشد؟ از دیگر سو بودجه ای که بیش از یک دهه است همواره با کسری های باور نکردنی 3 و 4 و 5 هزار میلیاردی روبروست، چگونه می تواند با افزایش ناچیز امسالش گلیم آموزش کشور را از آب بکشد و دست کم شرایط آموزشی با همه کاستی هایش را مانند سال گذشته و سال های گذشته حفظ کند؟ این افزایش حتی با میزان افزایش بودجه آموزشی در سه سالِ نخستِ دولت یازدهم نیز فاصله ی شگفتی دارد! و این در شرایطی است که با توجه با پیامدهای برجام درآمدهای نفتی و غیر نفتی دولت نسبت به سه سال گذشته افزایش چشمگیری را نشان می دهد. برای نمونه تولید نفت در کشور از روزی یک میلیون بشکه به بیش از سه میلیون بشکه رسیده است. از این روست که فرهنگیان سال هاست به این باور رسیده اند که حتی شکوفا شدن اقتصاد- چه نفتی و چه غیر نفتی، افزایش بهای نفت، تغییر دولت ها از اصلاح طلب به اصولگرا و معتدل و... چندان بر شرایط آموزش کشور، سرنوشت دانش آموزان و معیشت معلمان کارگر نیست و هزینه بخور و نمیر آموزش و پرورش، سرنوشتِ کارآمدترین نهاد توسعه ای در جهان کنونی است!
واپسین نکته این که امید است دست کم مانند سال گذشته مجلس و کمیسیون آموزش تلاش کند تا بودجه آموزشی کشور افزایش یابد و سرنوشت 13 و نیم میلیون دانش آموز و آموزش آنان، معیشت یک میلیون فرهنگی ناراضی از دستمزدهای ناچیزشان و ...... گرفتار پیچ و خم های سیاسی مجلس و دولت نشود. گرچه آموزش گرفتارِ دشواری های ساختاری و ریشه ای است اما همین کارکرد سنتی اش نیز وابسته به شندرغار بودجه آن است. شوربختانه همواره گفته اند که بی مایه فطیر است اما در آموزش پرورش امروزِ ما، خمیر نیز کم است، چه برسد به مایه!
http://hamdelidaily.ir/?newsid=23381
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 20 آذرماه 95
بازیگوشیهای پسربچه پرانرژی و سرو زباندار به راه بود. شیرینکاریهای زبانی و رفتاریاش لبخند بر چهره مادر میانداخت و لحظه به لحظه بر عمرش میافزود. میگفت جاهای خالی زندگیام را همین وُروجک پر کرده است؛ خوش سر و زبانیاش به او رفته و البته چهره و قد و بالایش. با گفتن این سخن، غم بر چهرهاش نشست. گفت خیلی دوستش داشتم. از دستم درآوردندش! عاشقش بودم و به خاطرش در برابر پدر و مادر و همه ایستادم. قید همه چیز را زدم، حتی خودم را! با همه چیزش ساختم. بداخلاقیهایش، مستیهایش، رفیقبازیهایش و حتی خیانتهایش! سالها پنهانکاری کردم. نمیخواستم کسی بوی ناخوشیِ زندگیمان را حس کند. سردی چندسال پایانیاش کوهی بر دلم بود و فشاری چندین تُنی بر قلبم، اما باز دوستش داشتم! به خاطرِ کارش هفته به هفته خانه نبود و روزهای بودنش نیز باز هم نبود! یار و یاور و مونس تنهاییهای من این پسر بود و هست. همه بدیهایش را به خاطر عشقش، یا نمیدیدم یا توجیه میکردم، اما واپسین رفتارش... ماهها بود که با یکی از همکارانش زندگی مشترک داشت و منِ سادهدل هر بار گمان میکردم که در مسافرت کاری است! دیگر نتوانستم تاب بیاورم و باز هم تمامقد جلوی خانوادهام ایستادم! درخواست طلاق کردم. عکس پروفایل آن خانم را نشانمان داد و با اندوهی سنگین و آهی سرد گفت که همه میگویند من از او زیباترم! و با ریشخندی از شرم پرسید: «چنین است!؟» لابهلای درددلهایش چندینبار با افسوس گفت اگر قانون را میدانستم روزگارم این نبود! اما تلخی داستان مادر و پسربچه شیرینش آنجا زهرآگین شد که پسر، ابزار فشار پدر شده بود و راهی برای آزار زن دلداده و مادر مهربان. مرد با این شرط طلاق را پذیرفته بود که تا سن قانونی بچه، مادر حق ازدواج نداشته باشد وگرنه بچه را از او خواهد گرفت! اکنون مادر و بچه تنها زندگی میکنند اما پدر...
این روزها همزمان است با سالروز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و همچنین پویش ملی کارزار «منع خشونت خانگی». در این روزها برخی از کنشگران حقوق زنان با برگزیدن بازه زمانی آذر ٩٥ تا آذر ٩٦ در پی افزایش تلاش برای از میان برداشتن شکلهای گوناگون خشونت خانوادگی علیه زنان هستند. از اینرو، شنیدن این داستان تلخ بهعنوان شکلی دیگر از هزاران شکل خشونت علیه زنان، میتواند انگیزهای شود برای تلاشافزایی در راستای کاهش ستمهای قانونی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی علیه زنان. اما به گواه تاریخ، دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی مانند نوع سیاسیشان پیامد خواست اکثریت شهروندان است. ناگفته پیداست که تا خواست جمعی نباشد، تغییری پدید نمیآید. اگر هم دگرگونیها بر جامعه تحمیل شود، پس از اندکزمانی یا قانونهای پیشین باز خواهند گشت یا تنها روی کاغذ میمانند و آنها به سویی میروند و مردم به دیگر سو! یگانه راه رسیدن به دگرگونی، چه در حقوق و چه در نگاه شهروندان، آموزش و آگاهسازی است. تا شهروندان احساس دیگرگون شدن را نداشته باشند و تغییر در ذهنها شکل نگیرد، بیگمان خواستی برای تغییر پدیدار نمیشود. از اینرو، پیشنهاد میشود که دستاندرکاران کارزار منع خشونت خانوادگی علیه زنان بیش از هر کنش دیگری در پی آگاهسازی زنان باشند. شاید روزی که گامهای آگاهیرسانی برداشته شود، مادرِ داستان تلخ ما نیز پس از سالها آزردگی بتواند هم زندگی تازه و شادِ خودش را داشته باشد و هم کودک دوستداشتنی و بیگناهش را؛ شاید!
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/84715/مادر-آزرده،-خشونت-علیه-زنان-و-نقش-آگاهی