بودجه آموزشی کشور و چند نکته

محمدرضا نیک نژاد، روزنامه جهان صنعت، 29 آذرماه 95

(این یاداشت با عنوان" افزایش قطره چکانی بودجه، مشکلات آموزش و پرورش را حل نمی کند " چاپ شده است)

"محمد مهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش مجلس در خصوص بودجه آموزش و پرورش در سال آینده گفت: در این خصوص هنوز وارد نشده‌ایم و امسال بودجه جاری که برای آموزش و پرورش دیده شده است، 322 هزار میلیارد ریال یا 32.2 هزار میلیارد تومان است که مربوط به بخش جاری بوده و عمده آن اختصاص به حقوق دارد.  یک بودجه 670 میلیارد تومانی و نیز یک بودجه 95 میلیارد تومانی که مربوط به کمک به خیرین مدرسه‌ساز است وجود دارد و در کل بودجه آموزش و پرورش حدود 33 هزار میلیارد تومان است که رشدی برابر با 11.7 درصد دارد. زاهدی ادامه می دهد: رتبه‌بندی را به دادن تسهیلات به معلمان ربط ندهید؛ چراکه این دون شأن آنهاست و شأن معلمان بالاتر از آن است که تسهیلات به آنها بدهیم، بلکه معلم کرامت و منزلت اجتماعی می‌خواهد و در کنار آن باید نظام در رتبه‌بندی جایگاه معلم را مشخص کند تا همه آرزوی معلم شدن داشته باشند." (خبرگزاری فارس 25 آذرماه)

در این بخش از سخنان رییس کمیسیون آموزش مجلس می خوانیم که کل بودجه آموزش و پرورش 33 هزار میلیارد تومان است و این در حالی است که در لایحه بودجه ارائه شده دولت به مجلس این بودجه 31 هزار و 681 میلیارد و 562 میلیون تومان می باشد! درست مشخص نیست که ریشه این تفاوت از کجاست؟ آیا در گفته های ایشان اشتباهی رخ داده است یا در بازتاب آن؟ یا بودجه مورد نظر کمیسیون آموزش این اندازه است و کمیسیون قصد افزایش بودجه تا این مبلغ را دارد؟ یا ... اشتباه در سخنان ایشان و یا بازتاب اشتباه آن چندان جایی برای تمرکز ندارد زیر تا زمان نوشتن این یاداشت و پس از نزدیک چهار روز از انتشار خبر همچنان این بخش از سخنان زاهدی در خبرگزاری فارس دست نخورده باقی مانده است. بنابراین دست کم تاکنون نمی توان آن را اشتباه دانست. اما درباره پرسش دیگر یعنی احتمال این که رقمِ بودجه ی مطرح شده در سخنان زاهدی، عددِ مورد نظر کمیسیون آموزش بوده و قرار است که بودجه در مجلس تا 33 هزار میلیارد تومان افزایش یابد! این موضوع در سال های گذشته نیز پیشینه داشته است و دست کم امیدواریم که چنین باشد. اما برای افزایش بودجه در مجلس، افزون بر تلاش های کمیسیون آموزش، وزیر و تیم وزارتخانه نیز می توانند اثربخش باشد. زمان آغاز وزارت دانش آشتیانی روزهای پایانی آماده کردن لایحه بودجه در دولت بود و ایشان به درستی می تواند ادعا کند که هیچ نقشی در تهیه و تدوین بودجه 96 نداشته است. اما بر کسی پوشیده نیست که دوره تصویب بودجه در مجلس به ویژه در کمیسیون ها زمان بسیار خوبی است برای تاثیرگذاری و افزایش آن. گرچه این تاثیر نسبت به کل بودجه اندک است اما بی گمان می تواند گره گشای برخی از دشواری های آموزش و پرورش کشور باشد. از این رو امید است که وزیر آموزش و پرورش در راستای وعده های پیش از رای اعتماد و سخنانش در میان فرهنگیان و در مجلس، تلاش کند تا تاثیر خویش را در افزایش بودجه داشته باشد. از سوی دیگر گاهی مجلس در هنگام تصویب بودجه توانسته است که مقدار آن را تا اندازه ی خوبی افزایش داده و این افزایش توانسته کمک حال دست اندرکاران آموزشی کشور شود. از این رو امید می رود که این بار نیز نمایندگان به وظیفه نمایندگی خویش به درستی عمل کرده و در افزایش بودجه آموزشی کشور بکوشند. اما واپسین سخن آن که تشکل های سیاسی، سیاسی – صنفی و صنفیِ آموزش و پرورش در این روزها باید تلاش خویش را چندین برابر کرده و از راه های گوناگون بکوشند تا بودجه آموزشی در مجلس افزایش درخور را بیابد. این کار می تواند با دیدارهای پی در پی و فشرده با نمایندگان کمیسیون آموزش، نمایندگان تاثیرگذار مجلس، مانند رییس و معاون های او و حتی دیدار با وزیر و معاون هایش و ...انجام شود. گرچه افزایش قطره چکانی بودجه نمی تواند در کلیت گرفتاری های آموزش و پرورش حل کند اما شاید همین افزایش های اندک گره گشای بخش کوچکی از دشواری ها باشد.  

http://www.jahanesanat.ir/73717-افزایش-قطره‌چکانی-بودجه،-مشکلات-آموزش‌و‌پرورش-را-حل-نمی‌کند.html           

روش یادگیری مشارکتی و دست اندازهای آن

               محمدرضا نیک نژاد، ص پرونده روزنامه فرهیختگان، 28 آذرماه 95

امروزه یافته های نوین آموزشی سفارش می کنند که در فرایند یادگیری– یاددهی دانش آموز نقش بنیادین دارد و بدون مشارکت کنشگرانه او آموزش کم اثر و حتی بی اثر است. در دوران کنونی و در ساختارهای آموزشی پیشرو تاکید بر آن است که دانش آموز خود افسار یادگیری را در دست گیرد و آموزشگر زمینه آموزش را چنان فراهم کند که یادگیرنده خود در پی مفهوم سازی و یافتن گوهر یادگیری از پیچ و خم های درسی باشد. از این رو آموزگار راهنمای یادگیری به شمار می آید و به گفته پرفسور سرکار آرانی- پژوهشگر و پداگوژیست ایرانی مقیم ژاپن- آموزگار "صحنه پرداز یادگیری" است. آموزگار فضای کلاس و زمینه های لازم را آماده می کند و دانش آموز جستجو می کند و می یابد و انگیزه می گیرد و باز هم می جوید و راه ها را می پیماید و روش ها را می پاید و درها را می گشاید و به دنبال درهای بسته دیگر می رود و باز می کوشد و می پوید و می سازد و البته ساخته می شود.

اما آموزش و پرورش ما در کجای این آموزش ها و روش های نوین ایستاده است؟ بی گمان ایران با بهره گیری از تجربه دیگر کشورها گام هایی را در این راه برداشته است- به ویژه در دوره های پایه دگرگونی ها در درونمایه های درسی تا اندازه ای امیدوار کننده اند. برای نمونه کتاب های درسی دوره های آموزشی دبستان و متوسطه نخست- دست کم در برخی درس ها- به خوبی در راستای روش های نوین آموزشی و یادگیری های مشارکتی نوشته و طراحی شده اند. اما شوربختانه هم پای این دگرگونی ها دیگر ستون های یادگیری پیش نرفته اند.

نخستین دشواری پیش روی روش های آموزشی نوین، فرهنگ آموزشی نمره گرا و رقابت محور است. این فرهنگ اوج کامیابی یک دانش آموز را بالاترین معدل در کارنامه می داند و پشت سر گذاشتن دیگر دانش آموزان. در این فرهنگ، خانواده ها، بسیاری از آموزگاران و کابدستان و حتی فرادستان آموزشی، نوآموزان را تشویق می کنند که در رقابتی تنفس گیر رقیبان درسی خویش را کنار بزنند. در حالی که در روش های نوین آموزشی، یادگیری با همکاری و همیاری و مشارکت با همشاگردان برای رسیدن به هدف های مشترک شکل می گیرد و نهادینه می شود.

دشواری دیگر بر سر راه آموزش های نوین در کشور، چیرگی نگاهی ست که یادگیری را فراگرفتن حجم فراوانی از دانسته های درسی می داند و محوریت یادگیری در سطح دانش- یعنی حفظ کردن. بسیار پیش می آید که خانواده ها بر مدرسه فشار می آورند که چرا فلان آموزگار تنها به کتاب درسی بسنده می کند؟ و یا چرا کتاب کمک درسی معرفی نمی کند؟ یا چرا جزوه نمی گوید؟ و چرا ... دست اندرکاران آموزشی و به ویژه فرادستانش وظیفه دارند ذهن خانواده ها و دانش آموز را از این گرفتاری پاک کنند و برای آنان روشن سازند که یادگیری به معنی زیاد آموختن نیست بلکه درست آموختن است و توضیح دهند که فرآیند دستیابی به یادگیری، بخشی از هدف یادگیری است. که شوربختانه دست اندرکاران آموزشی در این زمینه خود بخشی از گرفتاری به شمار می آیند و در این زمینه وظیفه های خویش را فراموش کرده اند. 

نکته پایانی این که یادگیری مشارکتی نیازمند سخت افزارها و نرم افزارهای درخور این گونه آموزش اند. بی گمان کلاس های کوچک با شمار دانش آموزان زیاد فضای مناسبی برای چنین آموزش هایی نیست.

http://www.farheekhtegan.ir/newspaper/page/2114/12/100397/0         

رییس کمیسیون آموزش و چند یادآوری!

              

            محمدرضا نیک نژاد، سرمقاله تارنمای فانوس، 28 آذرماه 95

25 آذرماه 95 خبرگزاری فارس سخنان محمد مهدی زاهدی رییس کمیسیون آموزش مجلس در پانزدهمین هم‌اندیشی دبیران کانون تربیت اسلامی کشور در مجتمع آموزشی معلم منطقه 2 را بازتاب داده بود. در این سخنان جناب رییس به برخی موضوع های روز آموزش و پرورش اشاره کرده است. نگارنده از میان سخنان ایشان به دو موضوع رتبه بندی و تغییر ساختار آموزشی در دوره حاجی بابایی می پردازد. زاهدی در بخشی از سخنانش می گوید"رتبه‌بندی را به دادن تسهیلات به معلمان ربط ندهید؛ چرا که این دون شأن آنهاست و شأن معلمان بالاتر از آن است که تسهیلات به آنها بدهیم، بلکه معلم کرامت و منزلت اجتماعی می‌خواهد و در کنار آن باید نظام در رتبه‌بندی جایگاه معلم را مشخص کند تا همه آرزوی معلم شدن داشته باشند." جناب رییس رتبه بندی معلمان را به دادن تسهیلات به معلمان پیوند می زند و این پیوند را دونِ شان معلمان می داند! آیا رییس کمیسیون آموزشی مجلس پس از این همه سال که در مجلس هستند نمی دانند که اجرای رتبه بندی- با همه کاستی هایش درباره فرهنگیان تازه کارها و بازنشسته- توانسته میانگین دریافتی فرهنگیان را بیش از 250 هزار تومان افزایش دهد و شکاف دریافتی میان معلمان با کارمندان دیگر و البته خط فقر نسبی را اندکی کاهش دهد؟ آیا ایشان به عنوان رییس کمیسیون آموزش مجلس در دولت پیشین و کنونی نمی داند تا نخستین دغدغه معلمان یعنی معیشت حل نشود، تلاش برای افزایشِ شان آنان آب در هاون کوفتن است؟ جناب رییس، آیا معلم راننده ی آژانس، آموزگار پادوی املاک، دبیر نقاش ساختمان و در بهترین حالت دبیر آواره ی خانه های دانش آموزان و آموزشگاه های علمی و .... در شان معلمان هست؟ آیا تا هنگامی که زندگی معلمان بدون هیچ فعالیت اقتصادی دیگر به حد متوسط نرسد، می توان از شان و منزلت معلم سخن گفت؟ و... بی گمان رتبه بندی در گستره اجرایی اش توانست اندکی از گرفتاری های اقتصادی فرهنگیان را بکاهد. شما به عنوان رییس کمیسیون آموزش مجلس باید افزون بر گسترش آن در میان فرهنگیان زیر شش سال سابقه و بازنشستگان فرهنگی، بر اجرای گام های بعدی آن حتی فقط برای سامان بخشی به معیشت فرهنگیان بکوشید و چرایی اجرا نشدن گام نخستین اش در همین سال 95 را پیگیری کنید. آیا پیگیری کرده اید؟    

اما رییس کمیسیون آموزش در فرازی دیگر از سخنان شان می گویند:"نوزاد سند تحول از نظر عملیاتی زودتر از آنچه لازم بود در رحم مادر پرورش پیدا کند متولدش کردند.  ما هنوز معلم پایه ششم تربیت نکرده بودیم و ارتباط پایه‌های چهارم، پنجم و ششم را مشخص نکرده بودیم و آثار این موضوع سه سال دیگر مشخص می‌شود و در اجرای آن عجله کردیم و ما با حاجی‌بابای وزیر آموزش و پرورش سابق در اجرای سند تحول اختلاف داشتیم و گفتیم دانش‌آموز کلاس ششم در آینده آسیب‌پذیرترین خواهد بود اما آنها عجله کردند." خوشبختانه زمانی زیادی از اجرای ناقص و شتاب زده ی سند تحول در گستره تغییر ساختار نمی گذرد. تا آن جا که در یادها هست و در خبرها نیز دیده می شود هیچ مخالفتی از سوی ایشان با اجرای ساختار 6-3-3  دیده نمی شود و اگر هم یافت شود تنها چند سفارش به وزیر وقت بود که آن هم مانند بسیاری دیگر از توصیه ها دیده و شنیده نشد. هنوز از یادها نرفته است که شما تنها به خاطر نزدیکی سیاسی با وزیر وقت در جاهای گوناگون از عملکردهای آسیب زای ایشان در تغییر ساختار پشتیبانی های گسترده ای کردید. بی گمان بخشی از آشفتگی ها و دشواری های امروز آموزش و پرورش به پای سکوت که نه! حمایت های بی چون و چرای شما و دیگر نهادهای اجرایی و نظارتی در آن زمان برمی گردد و نمی توانید به آسانی دامن خویش را از آن پاک کنید. خوشبختانه جهان امروز جهان ارتباطات است و با صرف چند ثانیه وقت می توان به خبر های آن زمان دسترسی پیدا کرد. شاید امروز به جالی انداختن مشکل به گردن دیگران، کمی هم به رفتار آن زمان خود توجه کنید و البته از آن درس بگیرید. تاکید بر نقش شما و سکوت و همراهی تان با تغییرات آسیب زا و شتاب زده آموزشی در دولت پیشین چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید. البته این یادآوری ها نه برای به رخ کشیدن خطاهای گذشته که برای جلوگیری از اشتباهات آینده است.   

http://www.fanoosedu.ir/?p=2277

بودجه آموزشی و حقوق فرهنگیان

          

                   محمدرضا نیک نژاد، روزنامه وقایع اتفاقیه، 22 آذرماه 95

"علیرغم افزایش نسبی حقوق و مزایا، از آنجا که کارکنان وزارت آموزش و پرورش مانند کارکنان سایر وزارتخانه ها از مزایایی چون مأموریت، کارانه، اضافه کاری و ... بهره مند نیستند بی تردید میانگین حقوق و مزایای آنان از میانگین هزینه زندگی یک خانواده شهری کمتر است، در نتیجه کاهش جاذبه شغل معلمی و نارضایتی همکاران فرهنگی از اولین نتایج این اختلاف است. "

بندِ بالا بخشی از گزارشی ست که مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال 94 درباره میزان افزایش دستمزد فرهنگیان منتشر کرد. البته مزایا تنها مأموریت، کارانه، اضافه کاری و .... نیست! افزون بر این ها مزایا مجموعه ی دیگری از کمک های نقدی یا غیر نقدی است که بسیاری از سازمان ها، وزارتخانه ها و نهادهای کشوری و لشگری به کارکنان خویش ارائه می دهند. برای نمونه مزایا ممکن است مأموریت، کارانه، اضافه کاری باشد یا پاداش های نقدی دوره ای یا مناسبتی یا کوپن های استفاده از رستوران ها و مکان های تفریحی و سالن ها و استخرهای ورزشی و هتل ها و .... مزایای یک کارمند هیچگاه در فیش حقوقی ماهانه وارد نمی شود و ریشه اش به بودجه و درآمدها و کمک های گوناگون دولتی و حاکمیتی به آن نهادها بر می گردد و بی گمان بر معیشت کارمندان موثر است.

 اما همچنان که در گزارش دفتر پژوهش های مجلس به روشنی می بینیم، فرهنگیان از کم شمارترین کارمندان دولت هستند که دست شان به شکل سازمان یافته از دریافت مزایا کوتاه است. کارمندان بسیاری از نهادهای کشوری و لشگری هنگامی که از حقوق خویش سخن می گویند هدفشان حقوقِ ماهانه، افزون بر مزایاست. اما فرهنگیان چنین تصوری ندارند. از این رو هنگامی که دولتمردان نرخ افزایش حقوق سالیانه را 10 درصد اعلام می کنند برای بسیاری از حقوق بگیران دولت این ده درصد هم حقوق ماهیانه را در بر می گیرد و هم مزایای آنان را. آموزش و پرورش چون درآمدی ندارد و نباید هم داشته باشد، هزینه هایش متکی بر بودجه ی دولت و البته افزایش هر ساله سهم خانواده ها در آموزش فرزندان شان در مدرسه های رنگارنگ کشور مانند دولتی، غیر دولتی، هیات امنایی و ... است. از این روست که به جای این که هر سال بودجه آموزشی کشور به عنوان بنیان توسعه انسانی افزون تر شود، کاهش هم می یابد- در یک حساب سرانگشتی میزان افزایش بودجه امسال نهاد آموزش پنج و شش دهم درصد است و این در حالی است که کل بودجه نزدیک به نُه درصد افزایش یافته است! آموزش و پرورش پولی برای دادن مزایا ندارد و همیشه هشت اش گرو نُه اش است. میانگین دستمزد حقوق بگیرانش در بیش دو دهه گذشته همواره زیر خط فقر بوده است و شوربختانه با لایحه امسال نیز همین گونه خواهد بود.

 اما نکته ای دیگر که باید به آن پرداخت تفاوت حقوق فرهنگیان و حقوق و مزایای بسیاری از کارمندان دیگر و میزان افزایش سالانه است. برای روشن شدن موضوع می توان نمونه ای آورد. اگر فرض کنید که حقوق کارمندی 2 میلیون تومان ومزایایش یک میلیون تومان باشد افزایش ده درصدی حقوق ها، سبب افزایشی 300 هزار تومانی برای کارمند خواهد شد. در حالی که افزایش حقوق معلمِ همپایه آن کارمند 200 هزار تومان خواهد بود. البته اگر در یک دوره مثلا ده ساله این افزایش را در نظر بگیرید تفاوت دریافتی میان فرهنگیان و دیگر کارمندان دولت به افزایش می یابد و این ریشه تبعیضی است که همواره فرهنگیان به آن معترض بوده اند.

گمانی نیست که آموزش و پرورش و فرهنگیان برای یک دوره چند ساله نیاز به تبعیض مثبت در بودجه و حقوق ها دارند تا فاصله دریافتی میان دو گروه از کارمندان دولت از میان برداشته شود. اجرای گام نخست رتبه بندی می توانست آغازگاه خوبی برای این کار باشد اما شوربختانه بودجه سال 96 دورنمای اجرای گام دوم رتبه بندی و از میان برداشتن تبعیض و کاهش شکاف میان حقوق و خط فقر فرهنگیان را تا اندازه ای تیره و تار کرده است- گرچه از آغار امسال نیز رتبه بندی برای فرهنگیانی که شرایط دستیابی به رتبه بالاتر را داشته اند، اجرا نشده است. دولت و وزیر تازه بر خلاف سر و صداهای فراوان، فرهنگیان را ناامید کردند! امید است که دست کم مجلس بتواند در این راه گام های کارآمدی بردارد.    

http://www.vaghayedaily.ir/fa/newspaper/2295        

بودجه، گرفتاری همیشگی آموزش و پرورش

محمدرضا نیک نژاد، روزنامه همدلی، 21 آذرماه 95

در بیش از دو ده ی گذشته همواره آموزش و پرورش با کمبود بودجه و کسری سالیانه روبرو بوده است. در این دهه ها یاداشت ها و گفت و گوهای کنشگران صنفی- آموزشی، کارشناسان و حتی دست اندرکاران آموزشی، در گستره اقتصاد آموزش و پرورش، همواره از خبرسازترین بخش های رسانه ای این نهاد بوده و هست. داشتم یاداشت های سال گذشته و سال های گذشته ام درباره بودجه آموزش و پرورش را برای سنجش تغییرات آن با بودجه امسال بررسی می کردم که به نکته آزار دهنده ای برخوردم. اگر در آن یاداشت ها عددها و رقم های بودجه آن سال ها را برداریم و عددهای وابسته به بودجه سال 96 را قرار دهیم می توانیم با همه نقدهای وارده شده در آن سال ها و البته اندکی تغییر، آن ها را این روزها نیز منتشر کنیم! این نشان از بی توجهی آزار دهنده ی دولت های گوناگون به کلیت موضوع بودجه آموزش و پرورش، گرفتاری های پر شمارِ آموزشی و ساختاری آن و ... از سویی، و از دیگر سو رفتارها و کردارهایی بر خلافِ ادعاها و گفتارهای زیبا و خسته کننده فرادستان کشوری و آموزشی درباره سامانه آموزشی کشور است. تا آموزش و پرورش در ذهن و دل دست اندرکاران کشوری و حاکمیتی جایگاه واقعی و تاثیرگذارش را نیابد بی گمان در بر همین پاشنه خواهد چرخید و آموزش روز به روز دچار افت کمی و کیفی بیشتری خواهد شد.

اما با بررسی و سنجش کلیت بودجه 96 آموزش و پرورش و بخش های جزئی ترِ آن با سال های گذشته نخستین چیزی که به چشم می خورد میزان افزایش کلی آن نسبت به سال گذشته است. بودجه آموزشی تصویب شده ی دولتی در سال 95، نزدیک بیست و هشت و نیم هزار میلیارد تومان بود که پس از بررسی و تغییرات آن در مجلس به اندکی بیش از 30 هزار میلیارد رسید. بودجه آموزشی کشور در سال 96 و در لایحه پیشنهادی دولت، چیزی بیش از 31 هزار و 681 میلیارد تومان است. نخستین ایراد به بودجه آموزشی کشور در سال 96 آن است که در شرایطی که بودجه کل کشور نزدیک 9 درصد افزایش یافته است، بودجه آموزشی کشور پنج و شش دهم درصد افزایش را نشان می دهد! نخستین پرسش این است که چرا افزایش سالانه آموزش و پرورش باید کمتر از افزایش کل بودجه باشد؟ از دیگر سو بودجه ای که بیش از یک دهه است همواره با کسری های باور نکردنی 3 و 4 و 5 هزار میلیاردی روبروست، چگونه می تواند با افزایش ناچیز امسالش گلیم آموزش کشور را از آب بکشد و دست کم شرایط آموزشی با همه کاستی هایش را مانند سال گذشته و سال های گذشته حفظ کند؟ این افزایش حتی با میزان افزایش بودجه آموزشی در سه سالِ نخستِ دولت یازدهم نیز فاصله ی شگفتی دارد! و این در شرایطی است که با توجه با پیامدهای برجام درآمدهای نفتی و غیر نفتی دولت نسبت به سه سال گذشته افزایش چشمگیری را نشان می دهد. برای نمونه تولید نفت در کشور از روزی یک میلیون بشکه به بیش از سه میلیون بشکه رسیده است. از این روست که فرهنگیان سال هاست به این باور رسیده اند که حتی شکوفا شدن اقتصاد- چه نفتی و چه غیر نفتی، افزایش بهای نفت، تغییر دولت ها از اصلاح طلب به اصولگرا و معتدل و...  چندان بر شرایط آموزش کشور، سرنوشت دانش آموزان و معیشت معلمان کارگر نیست و هزینه بخور و نمیر آموزش و پرورش، سرنوشتِ کارآمدترین نهاد توسعه ای در جهان کنونی است!

واپسین نکته این که امید است دست کم مانند سال گذشته مجلس و کمیسیون آموزش تلاش کند تا بودجه آموزشی کشور افزایش یابد و سرنوشت 13 و نیم میلیون دانش آموز و آموزش آنان، معیشت یک میلیون فرهنگی ناراضی از دستمزدهای ناچیزشان و ...... گرفتار پیچ و خم های سیاسی مجلس و دولت نشود. گرچه آموزش گرفتارِ دشواری های ساختاری و ریشه ای است اما همین کارکرد سنتی اش نیز وابسته به شندرغار بودجه آن است. شوربختانه همواره گفته اند که بی مایه فطیر است اما در آموزش پرورش امروزِ ما، خمیر نیز کم است، چه برسد به مایه!   

 http://hamdelidaily.ir/?newsid=23381

مادر آزرده، خشونت علیه زنان و نقش آگاهی

                   
                         محمدرضا نیک‌نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 20 آذرماه 95
بازیگوشی‌های پسربچه‌ پرانرژی و سرو زبان‌دار به راه بود. شیرین‌کاری‌های زبانی و رفتاری‌اش لبخند بر چهره‌ مادر می‌انداخت و لحظه به لحظه بر عمرش می‌افزود. می‌گفت جاهای خالی زندگی‌ام را همین وُروجک پر کرده است؛ خوش سر و زبانی‌اش به او رفته و البته چهره و قد و بالایش. با گفتن این سخن، غم بر چهره‌اش نشست. گفت خیلی دوستش داشتم. از دستم درآوردندش! عاشقش بودم و به خاطرش در برابر پدر و مادر و همه ایستادم. قید همه چیز را زدم، حتی خودم را! با همه چیزش ساختم. بداخلاقی‌هایش، مستی‌هایش، رفیق‌بازی‌هایش و حتی خیانت‌هایش! سال‌ها پنهان‌کاری کردم. نمی‌خواستم کسی بوی ناخوشیِ زندگی‌مان را حس کند. سردی چند‌سال پایانی‌اش کوهی بر دلم بود و فشاری چندین تُنی بر قلبم، اما باز دوستش داشتم! به خاطرِ کارش هفته به هفته خانه نبود و روزهای بودنش نیز باز هم نبود! یار و یاور و مونس تنهایی‌های من این پسر بود و هست. همه بدی‌هایش را به خاطر عشقش، یا نمی‌دیدم یا توجیه می‌کردم، اما واپسین رفتارش... ماه‌ها بود که با یکی از همکارانش زندگی مشترک داشت و منِ ساده‌دل هر بار گمان می‌کردم که در مسافرت کاری است! دیگر نتوانستم تاب بیاورم و باز هم تمام‌قد جلوی خانواده‌ام ایستادم! درخواست طلاق کردم. عکس پروفایل آن خانم را نشان‌مان داد و با اندوهی سنگین و آهی سرد گفت که همه می‌گویند من از او زیباترم! و با ریشخندی از شرم پرسید: «چنین است!؟» لابه‌لای درددل‌هایش چندین‌بار با افسوس گفت اگر قانون را می‌دانستم روزگارم این نبود! اما تلخی داستان مادر و پسربچه‌ شیرینش آن‌جا زهرآگین شد که پسر، ابزار فشار پدر شده بود و راهی برای آزار زن دلداده و مادر مهربان. مرد با این شرط طلاق را پذیرفته بود که تا سن قانونی بچه، مادر حق ازدواج نداشته باشد وگرنه بچه را از او خواهد گرفت! اکنون مادر و بچه تنها زندگی می‌کنند اما پدر...
این روزها همزمان است با سالروز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان و همچنین پویش ملی کارزار «منع خشونت خانگی». در این روزها برخی از کنشگران حقوق زنان با برگزیدن بازه‌ زمانی آذر ٩٥ تا آذر ٩٦ در پی افزایش تلاش برای از میان برداشتن شکل‌های گوناگون خشونت خانوادگی علیه زنان هستند. از این‌رو، شنیدن این داستان تلخ به‌عنوان شکلی دیگر از هزاران شکل خشونت علیه زنان، می‌تواند انگیزه‌ای شود برای تلاش‌افزایی در راستای کاهش ستم‌های قانونی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی علیه زنان. اما به گواه تاریخ، دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی مانند نوع سیاسی‌شان پیامد خواست اکثریت شهروندان است. ناگفته پیداست که تا خواست جمعی نباشد، تغییری پدید نمی‌آید. اگر هم دگرگونی‌ها بر جامعه تحمیل شود، پس از اندک‌زمانی یا قانون‌های پیشین باز خواهند گشت یا تنها روی کاغذ می‌مانند و آنها به سویی می‌روند و مردم به دیگر سو! یگانه راه رسیدن به دگرگونی، چه در حقوق و چه در نگاه شهروندان، آموزش و آگاه‌سازی است. تا شهروندان احساس دیگرگون شدن را نداشته باشند و تغییر در ذهن‌ها شکل نگیرد، بی‌گمان خواستی برای تغییر پدیدار نمی‌شود. از این‌رو، پیشنهاد می‌شود که دست‌اندرکاران کارزار منع خشونت خانوادگی علیه زنان بیش از هر کنش دیگری در پی آگاه‌سازی زنان باشند. شاید روزی که گام‌های آگاهی‌رسانی برداشته شود، مادرِ داستان تلخ ما نیز پس از سال‌ها آزردگی بتواند هم زندگی تازه و شادِ خودش را داشته باشد و هم کودک دوست‌داشتنی و بی‌گناهش را؛ شاید!

http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/84715/مادر-آزرده،-خشونت-علیه-زنان-و-نقش-آگاهی

گاهی گذرا به زندگی پدر آموزش های دبستانی در ایران

                             

                          به فراخور سالگرد درگذشت "میزا حسن رشدیه"   
                         محمدرضا نیک نژاد، تارنمای فانوس، 18 آذرماه 95

      
در روز پنجم رمضان 1276 ه– ق در خانه ی یک روحانی بنام ملا مهدی تبریزی در شهر تبریز،کودکی زاده شد. این کودک بعدها با نو آوری  و پشتکار خویش اثرات شگرفی بر آموزش و روند رو به گسترش مدرنیته و در ایران بر جای گذاشت. نام او را  میرزا حسن نهادند،که بعدها رشدیه خوانده شد.
       وضع آموزش در این دوره از الگو های جهانی بسیار دور بود. تنها  نهادی که در کار آموزش کودکان بود،مکتب خانه ها بودند. بیشتر این مکتب خانه ها درجاهای ناجور مانند گذرگاه ها و اتاقک های ویژه ی طلبه ها در مسجدها برگزار می شدند. در آنها رویه ی یکسانی برای آموزش وجود نداشت .  کودکان از خرد سالی در اثر  فشار خانواده ومعلم ناچار به خواندن کتاب های ادبیات کلاسیک مانند دیوان حافظ،گلستان و بوستان سعدی،جامع عباسی ......... و  روخوانی قرآن  بودند. معلم ها در بیشتر موارد آنچنان کم مایه بودند که برای درکِ گفته های خود نیز با دشواری روبرو  می شدند. ابزار آنها افزون بر کتاب های گفته شده، چوب و فلک بود که با سنگدلی از آنها بهره می گرفتند. بنیاد آموزش بر آزار روحی وجسمی کودکان و دانسته های سطحی آنها استوار بود. مکتب خانه  از نظر مالی مستقل از دولت  بود و برای ادامه ی کار چشم به پیشکشهای خانواده ها داشت.چندگانگی در پرداخت،خود مایه ی نگاه چندگانه معلم به نوآموزان می گردید. بیشتر مکتبداران دارای اندیشه های واپسگرا بودند. افزون بر این،بیشترشان روابط خوبی با کارگزاران حکومت و علما داشتند که از آنها گروهی پر نفوذ در پهنه اجتماع ساخته بود و کمتر کسی توان رویارویی با آنها را داشت.
         بالیدن میرزا حسن،همزمان بود با ورود اندیشه های نوین به ایران. نخست پدرش او را به مکتب خانه فرستاد.در آنجا توانست توانایی وهوش خود را به معلم و شاگردان دیگر نشان دهد.فرزندش شمس الدین رشدیه می گوید "...رشدیه خلیفه ی(مبصر) کلاس شده بر همه ی شاگردان برتری یافت شیخ مکتب خانه تا چه پایه سواد داشت خدا می داند،اما بسیار بی رحم بود وطفلان را می آزرد وبی محابا می زد." سپس شروع به آموزش های دینی  نزد پدر کرد و در پانزده سالگی کار خود را با پیشنمازی یک مسجد آغاز نمود. بزودی با دیدن شرایط ویژه ی اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی کشور و مشاهده شکاف طبقاتی موجود درجامعه و با خواندن روزنامه های فارسی زبان بیرون از کشور مانند اختر،ثریا وحبل المتین وهمچنین شنیده هایش از وضع کشورهای دیگر،پیشنمازی را رها کرد. پس از بدست آوردن همراهی  پدر در سال 1298 به بیروت رفت. در کانون آموزش آموزگاران که بدست فرانسوی ها اداره می شد و30 سال از راه اندازی آن می گذشت،نام نویسی نمود. پس از سه سال نخست به ترکیه رفت. در آنجا  از کانون های آموزشی ترکیه بازدید کرد و در سرانجام به ایران بازگشت. در این هنگام با کوله باری  از دانش ،تجربه،و پشتکاری سترگ و ستودنی  مبارزه ی خود را در دو جبهه آغاز نمود .
         جبهه ی نخست  دربار قاجار و دستگاه خود کامه و پنجاه ساله ی ناصرالدین شاه بود. این دستگاه مانند هرحکومت خودکامه ی  دیگر از آگاهی مردم هراسناک وبیمناک بود. بیشترین تلاش خود را برای نا آگاهی مردم بکار می گرفت. شاه در دوران فرمانروایی خویش  تنها دارالفنون را تاب آورد. آن هم بخاطرنگهداشتن آبرو در برابر نگاه های تیز بین کشورهای دیگر. اگر چه گاه و بی گاه تلخک ویژه اش به همراه شماری از گماشتگان،به دارالفنون  یورش می بردند و نو آموزان و آموزگاران را می آزردند. شاه نیز خرسندی خود را از این رخدادها پنها ن نمی کرد. بار ها می گفت مردم ما باید آنچنان نا آگاه باشند که  ندانند پاریس و بروکسل خوردنی ست یا پوشیدنی. محمد علی میرزا (شاه آینده) در تبریز پس ازشکایت مکتبداران،شتابان دبستان رشدیه را بست. در هنگام بر تخت نشستنِ مظفرالدین شاه،بخاطر بیماری،کهن سالی وسستی در تصمیم گیری،آزادی اندیشه و رفتار در میان اندشمندان گسترش یافت. رشدیه نیز مانند دیگر اندیشمندان ،آزادی رفتار بیشتری یافت. بیشترین پیشرفت های او درراه اندازی دبستان در این دوران بود. ناگفته نماند که نخستین دبستان به شیوه ی نوین در دوران ناصری گشایش یافت .
        جبهه ی دیگر،مکتبداران و واپسگرایان پشتیبان آن ها بودند. بیشترین فشارها بر رشدیه از سوی این جبهه بود.این گروه کسانی بودند که از دست دادن پایگاه مردمی برایشان هراس آور بود. سردمداران این جبهه،افرادی بودند که دوش حمام را ناساز با شرع و قطار را ابزاری برای گشودن پای  بی دینان به کشور اسلامی می دانستند و آموزشگاه های دخترانه را کانون روسپی گری نشان می دادند و کارا ترین ابزار آنها بهرگیری از دین  بود.
در بی حرمتی ای که یک بلژیکی در تبریز و در هنگام  مستی  به یک روحانی کرده بود. مکتبداران هنگامه را مناسب دیده و دبستان ها را نیز به موردهای اعتراض  افزودند. یکی از آنها گفت "دین شما از دست رفت،در شهر مسلمان میخانه باز شده،در شهر مسلمان مدرسه باز شده،اطفال شما را از دین به در کردند....در این شهر سه چیز نباید باشد، میخانه ،مدرسه و مسیو پریم.
      بیشترین فشارها بر رشدیه از سوی گروه دوم بود،اما او با راه اندازی دبستان های پرشمار در شهرهای تبریز،مشهد و تهران و بسته شدن پیاپی آنها،پا پس ننهاد و با پایمردی به کار خود ادامه داد. تا اینکه کسان دیگری نیز در این کار با او همراه شدند. با پشتیبانی مشروطه خواهان به ویژه آیت اله سید محمد طباطبایی از روش نوین آموزش،این شیوه به سرعت  گسترش یافت و شمار این آموزشگاه ها در دوران مشروطه به 22 رسید. 
      رشدیه پس از تلاش های فراوان به قم رفت و در آنجا نیز دبستانی راه اندازی کرد و تا پایان عمر به پیشه  آموزگاری پرداخت. او می گفت "اگر معلمی در سر کلاس و در هنگام آموزش فوت کند،شهید محسوب شده وهیچ افتخاری بالاتر از این نمی باشد" و یا وصیت کرده بود که آرامگاهش را در جایی قرار دهند تا شاگردان از روی آن گذشته و باعث  آرامش روحش شوند."
       رشدیه در زمینه آموزشی دارای بیست وهفت جلد کتاب است،که بدایت التعلیم،کفایت التعلیم وصد درس از آنها می باشند.
       واپسین روزهای زندگی  این بزرگ مرد هم زمان بود با رخدادهای دهه ی بیست. آشفتگی های این دوران بر زندگی او نیز اثر گذاشت. مدت کوتاهی حقوقش پرداخت نشد،اما پس از پیگیری های برخی کارگزاران آموزش و پرورش دوباره برقرار گردید. او هراز گاهی برای دریافت حقوق به تهران می آمد. در واپسین آنها روزی در ایستگاه انتظار ورود اتوبوس را می کشد،که ناگهان بی پروایی راننده سبب افتادن رشدیه در جوی آب می شود. پس از چند روز بستری شدن در بیمارستان،روز نوزدهم آذرماه 1322،در نود و هفت سالگی بدرود زندگی گفت و در شهر قم به خاک سپرده شد. در طول زندگی اش هیچ نهاد آموزشی از تلاش های او قدردانی نکرد. خود نیز هیچگاه نخواست که از منافع بدست آمده از پیشگامی در مشروطه  بهره ای ببرد. روحش شاد و یادش پاینده باد
http://www.fanoosedu.ir/?p=2138

ده مزیت طراز اول آموزش محیط زیستی

                     سوزان توث، کارشناس آموزشِ محیط زیستی

                  برگردان: محمدرضا نیک نژاد، تارنمای فانوس

آموزش محیط زیستی، ما را به جهان پیرامون مان پیوند می زند و ما را درباره محیط های طبیعی و محیط های ساخته شده [به دست انسان] آموزش می دهد. این آموزش، به افزایش آگاهی درباره موضوع های اثرگذار محیط زیستی که به همه ما مربوطند و همچنین کارهایی که می توانیم انجام دهیم تا محیط زیست را پایدار سازیم و آن را بهبود بخشیم، می انجامد.

چه طبیعت را به کلاس درس بیاوریم، یا دانش آموزان را برای یادگیری به بیرون ببریم و چه پیدا کردن لحظه های پیش بینی نشده ی یادگیری در یک طبیعت گردی با خانواده مان، آموزش محیط زیستی مزایای فراوانی برای جوانان، آموزشگران، مدرسه ها و جوامع دارد.

به عنوان یک حامی با سابقه آموزش محیط زیستی و کمک استادیِ این گونه آموزش از دانشگاه ویسکانسین– استیون پوینت، همواره شور و اشتیاقم این بوده که در این زمینه برای آموزشگران آینده الهام بخش باشم. در طول این سال ها از [دانشجویانِ] هر کدام از کلاس هایم، علتِ انتخاب آموزش محیط زیستی را پرسیده ام، یا از آنان خواسته ام که بگویند این آموزش ها برای شان چه معنایی دارد و این که این آموزش ها چگونه می توانند مزیتی برای یادگیرنده ها در هر سنی باشند .... همچنین از آنان خواسته ام که [دیدگاه هایشان] را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. ده مزیت زیر حاصل این سال های ما بوده است.

1-  تخیل و شور و شوق افزوده می شود  

آموزش محیط زیستی، یادگیری ای تجربی و تعاملی است که تخیل را بیدار می کند و قفل خلاقیت را می گشاید. هنگامی که آموزش محیط زیستی با برنامه درسی درمی آمیزد، دانش آموزان برای یادگیری مشتاق تر و درگیرتر هستند و این، کامیابی دانش آموز را در موضوعات علمی بالا می برد.

2-  یادگیری از کلاس درس فراتر می رود

آموزش محیط زیستی نه تنها فرصت هایی برای یادگیری تجربی در خارج از کلاس درس را فراهم می کند، بلکه دانش آموزان را برای پیوند زدن و به کارگیری یادگیری هایشان در جهانِ واقعی توانا می سازد. این گونه آموزش، یادگیرنده ها را یاری می دهد تا درهم تنیدگی مسائل اجتماعی، محیط زیستی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را ببینند.

3-  مهارتِ اندیشیدنِ خلاق و سنجشگرانه افزایش می یابد  

این گونه آموزش با گسترش و افزایش مهارت های اندیشیدن خلاق و سنجشگرانه، دانش آموزان را برای پژوهش و بررسی چگونگی و چرایی رخدادها برمی انگیزد و برای تصمیم گیری هایشان درباره مسائل پیچیده ی محیط زیستی تشویق می کند. آموزش محیط زیستی ما را برای پرورش یک نسل تازه از مصرف کنندگان، کارگران، و همچنین سیاست گذاران و تصمیم سازانی آگاه یاری می رساند.

4-  درک و مدارا پشتیبانی می شود

آموزش محیط زیستی، دانش آموزان را در بررسی جنبه های گوناگون مسائل برای درک یک تصویر کلی از آن ها تشویق می کند. این گونه آموزش، تحمل و مدارای میان دیدگاه های متفاوت و فرهنگ های گوناگون را گسترش می دهد.

5-  استاندارهای یادگیری ایالتی و کشوری، در درس های گوناگون به هم پیوسته می شوند

با گنجاندن تمرین های آموزش محیط زیستی در برنامه درسی، معلمان می توانند علوم، ریاضی، زبان، هنرها، تاریخ و .... را در یک درس و یا یک فعالیتِ پربار با هم درآمیزند و از فراوانیِ استانداردهای علمی ایالتی و کشوری، در زمینه های درسی بی نیاز شوند. بردن یک کلاس به بیرون یا آوردن طبیعت به محیط سر بسته ی [کلاس] زمینه یا پس زمینه ای عالی برای یادگیریِ میان- رشته ای فراهم می کند.

6-  از بین بردن طبیعت هراسی و تضعیف این اندیشه که در طبیعت نقص و آشفتگی وجود دارد

با نشان دادن چهره واقعی طبیعت به دانش آموزان و اجازه دادن به آنها برای یادگیری و بازی در بیرون، آموزش محیط زیستی حساسیت به محیط زیست، قدردانی از آن، و پاسخگویی درباره رفتار با آن را پرورش می دهد. این کار از سویی یک سرگرمی است و از دیگر سو " اندیشه وجود آشفتگی و نقص در طبیعت" را به چالش می کشد....

7-  سبک زندگی سالم تشویق می شود 

آموزش محیط زیستی، دانش آموزان را به بیرون رفتن و فعالیت در آن وامی دارد و کمک می کند به نشان دادن برخی از مسائل سلامتی که در بچه های امروز می بینیم مانند چاقی، ناهنجاری کمبود تمرکز، و افسردگی. غالبا تغذیه ی خوب در آموزش محیط زیستی تاکید می شود و در طولِ گذراندن زمان در طبیعت استرس کاهش می یابد.  

8-  جوامع تقویت می شود

آموزش محیط زیستی حس قرار گرفتن در اجتماع و وابستگی به جامعه از راه مشارکت را گسترش می دهد. هنگامی که دانش آموزان برای یادگیری بیشتر یا انجام فعالیت در راستای بهبود محیط زیست شان تصمیم می گیرند، برای درک مسائل محیط زیستی و نشان دادن اثرگذاری بر منطقه [زندگی شان] و کمک به جامعه ی خویش با هم به سراغ کارشناسان اجتماعی، خیرین، داوطلبان و امکانات محلی می روند.

9-  فعالیت مسئولانه برای بهبود محیط زیست

آموزش محیط زیستی به دانش آموزان در درک چگونگی تصمیم ها و فعالیت های اثرگذارشان بر محیط زیست کمک می کند. همچنین به ساختن دانش و مهارت های ضروری آنها برای بررسی مسائل محیط زیستی پیچیده یاری می رساند. افزون بر این ها راه هایی را نشان مان می دهد که با آنها می توانیم برای سلامتی و پایداری محیط زیست مان در آینده تلاش کنیم. برنامه های یادگیریِ خدمت- محور ((Service-learning programs به وسیله PLT  و سازمان های آموزش محیط زیستی از راه پشتیبانی مالی و دیگر منابع، دانش آموزان و معلمان را برای فرایندهای عملی آماده می کنند.

10-  دانش آموزان و معلمان توانمند می شوند

آموزش محیط زیستی، یادگیری فعال،[رفتارهای] شهروندی، و رهبری دانش آموز را پرورش می دهد. این کار جوانان را برای در میان گذاری صدای شان و متفاوت ساختن مدرسه شان و تغییر در اجتماع هایشان توانمند می سازد. آموزش محیط زیستی معلمان را برای ساختنِ دانشِ محیط زیستی و مهارت های آموزشی خویش یاری می رساند.

امیدوارم " این ده مزیت طراز اول " به شما اعتماد به نفس و تعهد برای گنجاندن آموزش محیط زیستی در برنامه درسی خودتان را بدهد.

http://www.fanoosedu.ir/?p=2115

بودجه آموزشی سال 96 و چند نکته*


                محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 15 آذرماه 95

در خبرها آمده است که نیمه های آذرماه، بودجه سال 96 کشور برای بررسی و تصویب به مجلس می رسد. روندِ نوشتن بودجه در وزارتخانه ها و بررسی آن در سازمان برنامه و بودجه، بررسی، اصلاح و نهایی شدن آن در دولت فرآیندی پیچیده و چندین ماهه یا حتی سالانه است. اما در این روندِ طولانی، رسانه ها و شهروندان، تنها در روزهای تصویب پر سر و صدای آن در مجلس حساسیت نشان می دهند و فشار برای افزایش را می آغازند. این در شرایطی است که کارشناسان می گویند در مجلس سقف تغییرات بودجه بسیار پایین است و امید به افزایش های کارآمد چندان جایگاهی ندارد- گرچه در همان محدوده هم بی تاثیر نیست! از میان نهادها و سازمان ها و  وزارتخانه های گوناگون، آموزش و پرورش یکی از نهادهایی ست که بیشترین حجم خبری را در هنگامِ تصویب بودجه دارد. از مشخص شدن کل بودجه و درصد افزایش سالانه گرفته تا محل هزینه های بخش های کوچک تر آن، هر ساله شاهد گفت و گوهای دامنه دار اجتماعی و بحث ها و یاداشت های آموزشی در رسانه های نوشتاری و مجازی هستیم. اما شاید جای بخش مهمتری از این گفت و گوها در زمانی باشد که بودجه ی سالانه در وزارتخانه  و سازمان برنامه و بودجه و دولت در دست بررسی است، نه هنگامی که به مجلس می رسد! بی گمان در این زمینه نقدی مهم بر نهادهای صنفی و مدنی و کنشگران فرهنگی و کارشناسان وارد است.
اما از این ها که بگذریم سال گذشته بودجه آموزش و پرورش چیزی نزدیک 30 هزار میلیارد تومان بود. در همان زمان معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزیر آموزش و پرورش گفت برای این که این وزارتخانه در زمینه بودجه بسامان شود دست کم باید دارای بودجه 40 هزار میلیارد تومانی باشد. در همان سال دست اندرکاران آموزشی می گفتند که آموزش و پرورش با چندین هزار میلیارد تومان کسری بودجه روبروست. افزون بر این بیش از یک دهه است که وزیران آموزش و پرورش بارها گفته اند که نزدیک 98 درصدِ بودجه آموزشیِ کشور صرف پرداختِ دستمزدِ فرهنگیان می شود و این در شرایطی است که سال هاست فرهنگیان از فاصله ی آزار دهنده ی میان دستمزدشان با خط فقر کشوری معترض اند. گرچه کمبود دستمزد بخش کوچکی از گرفتاری فرهنگیان و ساختار آموزشی و دانش آموزان است. از این رو موضوع آن جا به طنزی تلخ برمی خورد که 2 درصد باقی مانده ی بودجه باید صرف آموزشِ نزدیک 13 میلیون دانش آموز و کیفیت بخشیِ آموزش و به روز شدن شرایط کاری نزدیک یک میلیون فرهنگی شود. آن هم با 35 درصد مدرسه های فرسوده ی خطرخیز، 3 تا 4 میلیون دانش آموز بازمانده از آموزش، وضع ناگوار 400 هزار دانش آموزِ مجتمع های شبانه- روزیِ روستایی با کمترین امکانات آموزشی، نزدیک 30 هزار مدرسه های روستایی که یا گپری و کانکسی اند و یا درخور آموزش نونهالان کشور نمی باشند، دانش آموزان مناطق مرزی با کمبودهای باور نکردنی آموزشی- چه کمی و چه کیفی، شرایط نابسامان و خطرآفرینِ آمد و شد دانش آموزان روستایی، دانشگاه فرهنگیان و بودجه ناچیز و دانشجویان ناامید از ورود به پیشه آموزشگری و نگران از 30 سال در جا زدن در آن! و هزاران گرفتاری دیگر که پیامد بی توجهی به بودجه سالیانه آموزشی کشور است.
امروز چشم های نگران نزدیک به یک میلیون فرهنگی و 13 میلیون دانش آموز کشور در انتظار رونمایی از بودجه سال 96 است. دگرگونی های تازه در سکانداری آموزش و پرورش، پشتیبانی تمام قد دولت و فرد خوشنامی همچون دکتر نجفی از ورود وزیر تازه و جایگاه خودش در چشم و دل رییس جمهور، امیدهای تازه ای در میان فرهنگیان خسته از سال ها گفتارهای بی کردار پدید آورده و زمینه ای را برای آشتی فرهنگیان با دولت تدبیر و امید فراهم کرده است. امید است که دست اندرکاران آموزشی تازه این فرصت را غنیمت شمرده و آن را مانند گذشته از دست ندهند. نخستین آزمون وزیر تازه بی گمان بودجه سال 96 است. این گوی و این میدان!

*این یاداشت پیش از تقدیم لایحه بودجه به مجلس نوشته شده است.
http://www.sharghdaily.ir/News/109167/بودجه-آموزشی-سال-96-و--چند-نکته

وزیر تازه آموزش و پرورش و مساله بودجه

          
                 محمد رضا نیک نژاد، تارنمای فانوس، 14 آذرماه 95
نیمه دوم هر سال، بودجه و مقدار آن یکی از بزرگ ترین دلنگرانی های فرهنگیان و دست اندرکاران آموزشی کشور می شود. سال هاست در نیمه پایانی سال و هنگام تهیه و تحویل بودجه به مجلس برای بررسی و تصویب، رسانه ها و فعالین صنفی- آموزشی دست بکار می شوند تا بتوانند سهم آموزش و پرورش از بودجه را بالا ببرند و تلاش می کنند زیربنایی ترین نهاد توسعه ای کشور یعنی سامانه آموزشی با کسری بودجه کمتری پا به سال بعد بگذارد. اما با همه تلاش ها باز می بینیم که افزایش قطره چکانی بودجه! گره ای از بیشمار گرفتاری های آموزش و پرورش باز نمی کند و همچنان بزرگ ترین دشواری نهاد آموزش، بودجه هست و پیامدهای اقتصادی و آموزشی آن! برای نمونه سال هاست که وزیران آموزش و پرورش می گویند بیش از 98 درصد بودجه صرف پرداخت دستمزدِ حقوق بگیران این وزارتخانه می شود. این سخن به این معنی است که تنها کم تر از دو درصد از بودجه صرف آموزش دانش آموزان، سروسامان دادن به 35 درصد مدرسه های فرسوده، کیفی سازی آموزش، تغییر ساختار آموزش، گسترش و بهینه سازی آموزش عمومی در سراسر کشور و زدودن بی عدالتی آموزشی و  .... می شود. افزون بر این که سهم بیش از 98 درصدی بودجه نتوانسته است رضایت فرهنگیان را به دست آورد. شکاف دستمزدِ حقوق بگیران این وزارتخانه با خط فقر رسمی آن چنان فراخ است که همچنان امیدی به پر کردن آن نیست. با این افزایش های قطره چکانی نمی توان امیدی به کارکردهای اصلی آموزش نیز داشت و بی گمان در جستار کیفیت بخشی و بهینه سازی آموزش، در بر پاشنه پیشین خواهد چرخید! از این رو بهتر آن است که وزیر تازه آموزش و پرورش با همه سختی های موجود توان خویش را صرف فشار بر دولت و البته رایزنی با دیگر نهادهای حاکمیتی کند تا نه تنها در سطح گفتار که در عمل نشان دهد آموزش و پرورش به عنوان مهمترین زیربنای توسعه در جهان امروز، مسئول پرورش شهروندان و پایداری های اجتماعی و سیاسی کشور است. پس بهتر است ایشان بر خلاف پیشینیانشان نگاه خویش برای تامین بودجه وزارتخانه را از صرفه جویی، برون سپاری و گسترش آموزش پولی، کاهش نیروهای آموزشی، کاهش کلاس ها و افزایش شمار دانش آموزان در هر کلاس، چشم دوختن به کمک های خانواده ها و گسترش آموزش و پرورش خیریه ای، باز گذاشتن دست آموزشگاه های آزاد و بنگاه های نشر کتاب های آسیب زای کمک آموزشی و گرفتن پول از آنان! و .... بچرخاند و گام های خویش را به سوی دیگری بردارد. برای نمونه در راستای زنده کردن قانون هایی مانند دریافت مالیات بر ارزش افزوده ی بنگاه های اقتصادی- تجاری و صنعتی کشور، مالیات بر درآمدهای شهرداری ها و از آن مهمتر اجرای ماده 78 مالیاتی کشور. ماده 78 ، همان قانونی ست که قرار است مالیاتِ برخی از نهادهای اقتصادیِ زیر نظر رهبری مانند آستان قدس را برای هزینه در آموزشِ مناطق نابرخوردار دریافت کند. بی گمان وزیر آموزش و پرورش تازه می تواند با پیگیری این موارد و درآمدهای ناشی از آن و هزینه کردِ درست شان، کاری ماندگار در آموزش و پرورش انجام دهد.
 افزون بر موارد بالا نوع رفتار با بازنشستگان آموزش و پرورش و چگونگی رسیدگی به وضع آنان بی گمان از اولیت های وزیر تازه است. این عزیزان برخلاف کارمندان دیگر نهادها- که هم زمان با بازنشستگی، کلِ پاداشِ پایان خدمت خویش را یک جا دریافت می کنند- سال هاست که این مبلغ را در سه – چهار نوبت می گیرند و گاه نزدیک دو- سه سال دریافت قسط های پایانی شان به درازا می کشد! این در حالی است که بیمه طلایی با همه انتقادهایی که بر آن وارد است و توانسته بخشی از گره های درمانی فرهنگیان شاغل را باز کند، هیچگاه برای فرهنگیان بازنشسته به وضعیت پایداری نرسیده و پس از چندین سال از اجرای آن برای شاغلان، فرهنگیان بازنشسته همچنان چشم براه بیمه ای کارآمد و گره گشا هستند. چنین برخوردهایی با فرهنگیانی که سال های جوانی و پرباری خویش را صرف آموزش و پرورش نونهالان کشور نموده اند درست نیست و زمینه ی دلسردی شاغلان را نیز فراهم می کند.
به هر روی این روزها لایحه بودجه به مجلس می رسد و بی گمان این شاید نخستین و مهمترین آزمون وزیر آموزش و پرورش باشد. امید است که از این آزمون سربلند بیرون بیاید و زمینه کدورت و گلایه فرهنگیان از دولت را کاهش دهد.  
http://www.fanoosedu.ir/?p=2066