آوار بی پولی بر سر فرهنگیان
سحر قناتی، روزنامه جهان صنعت، 30 بهمن ماه 95
این روزها فرهنگیان چشم به راه بررسی لایحه بودجه سال 96هستند. افزایش کمتر از 10 درصدی بودجه و خبرهای نگرانکننده از کسر بودجه سالانه 1500 تا 2000 میلیارد تومانی و انباشت 5 تا 10 هزار میلیاردی آن در چند سال گذشته فرهنگیان را بر آن داشته است که پیش از بررسی لایحه بودجه تلاش کنند تا بتوانند بودجه را در مجلس افزایش دهند. دادن پیامک به نمایندگان، دیدار با برخی از آنان، نوشتن یادداشت در روزنامهها، تارنماها و گفتوگو با آنها و... از جمله این تلاشهاست. در چند روز گذشته نیز گروهی از معلمان با راهانداختن پویشی به نام «کمپین بودجه عادلانه» بر آنند تا بتوانند با جمعآوری امضا از فرهنگیان سراسر کشور با رفتارهای قانونی و مدنی و کمک از نمایندگان، سهم بحق خویش از بودجه را افزایش دهند. در همین زمینه گروه اجتماعی «جهانصنعت» برای آگاه شدن از دلنگرانیهای فرهنگیان درباره بودجه با تنی چند از آنان گفتوگوهایی انجام داده که در زیر آن را میخوانید.
نرگس ملکزاده، عضو کانون صنفی معلمان تهران به عنوان یکی از معلمان در این خصوص عنوان کرد: چندی پیش وزیر آموزش و پرورش در نشستی با مجمع خیرین مدرسهساز استان خراسان رضوی دلنگرانیهایش را از مساله ناایمن بودن بعضی از مدارس این گونه عنوان کرد: «شاید باور نکنید، اما هر شب که میخوابم دعا میکنم فردا خبر ناگواری را نشنونم، با رخ دادن حادثه پلاسکو مجددا احساس سنگینی فراوانی در این زمینه برایم ایجاد شد، همه ما در این زمینه مسوول هستیم و باید برای حل این موضوع تلاش کنیم. دانشآشتیانی با بیان اینکه نباید درحال حاضر به دنبال مقصر بگردیم،گفت: من به این موضوع فکر میکنم که در حال حاضر مسوولیت مدارس ناایمن با من است اگرچه توانایی حل مساله را در کوتاهمدت ندارم، اما احساس شرم خواهم کرد اگر حتی یک دانشآموز کوچکترین آسیبی ببیند و زخم کوچکی بر بدن او ایجاد شود. «این دلنگرانی شاید بیدلیل هم نباشد وقتی بیش از 33 درصد از مدارس کشور بافت فرسوده داشته باشد و 68 هزار کلاس درس دایر ناایمن داشته باشیم با وجود این آمار نگرانکننده، کاهش سهم سازمان توسعه، تجهیز و نوسازی مدارس کشور جهت کمک به تامین و تجهیز کلاسی مناطق محروم در لایحه بودجه سال ۹۶ به میزان ۲۵ درصد نسبت به قانون بودجه سال قبل کاهش داشته است این درست همان جایی است که دلنگرانیها با آمار و ارقام و چانی زنی برایش همخوانی ندارد. از ساختمانهای نیمهفرسوده و بخاریهای نفتی غیراستاندارد که بگذریم، مدارس خشت و گلی که خود به تنهایی میتواند آبستن حوادثی باشد که باید عرق شرم را بر پیشانی دانشآشتیانی بنشاند. این در حالی است که سهم مجزای سیستان و بلوچستان از بودجه برای تجهیز و ایجاد فضای آموزشی نیز کاهشی معادل ۶۹/۱۱ داشته است و چه زود فراموش شد فداکاری معلم سیستانوبلوچستانی مرحوم گنگوزهی. شاید بتوان دلخوش بود به اینکه این کاهش سهم، چشم امید به سوی خیران مدرسهساز داشته است که به طور متوسط ساخت ۲۰ درصد از فضای آموزشی کشور را بر عهده داشتهاند. خیرانی که در سال ۹۵ مبلغی معادل ۸۴۰ میلیون متعهد شده و پیشبینی مدیرکل مشارکتهای مردمی سازمان نوسازی برای سال بعد افزایشی متناسب با نیاز دانسته است. به هرحال این کاهش اعتبار به هیچ عنوان جای اغماض نخواهد داشت، زیرا مدارس فرسوده بیشک بر سطح یادگیری دانشآموزان و کیفیت آموزش اثر منفی به همراه خواهد داشت. اما آنچه که ضرورت پرداختن به تجهیز مدارس را پررنگتر میسازد، گره خوردن جان و سلامتی یک سوم از دانشآموزان و معلمانی است که در مدارسی مشغول به تحصیل و تدریس هستند که نیازمند مقاومسازی است. دور بودن از استاندارد و تنظیم بودجه در این بخش و کاهش سهم دولتی سازمان توسعه و تجهیز مدارس اگر بدون در نظر گرفتن و عدم توجه به محقق شدن شرایط تامین منابع غیردولتی و کمکهای مردمی باشد، باید نگران بود از اینکه هر مدرسه ایران، شینآبادی دیگر خواهد بود.
مشکلات بودجه بر پیشانی آموزش و پرورش
علی بهشتینیا، کنشگر صنفی- رسانهای معلمان نیز عنوان کرد: از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید تا به امروز هرگاه فرهنگیان اخبار آموزش و پرورش را دنبال کردهاند خواهناخواه گریزی به اخبار حوزه وزارت بهداشت و درمان هم زدهاند. البته این پیگیری ریشه در درد مشترک هر دو وزارتخانه یعنی بودجه داشته است. معلمان، پرستاران و مجموعه هر دو وزارتخانه همواره از محرومترین اقشار کارکنان دولت بودهاند. آنچه امروز ما را برانگیخت تا سخن از وزارت بهداشت به میان آوریم، فصل مشترک آموزشوپرورش و وزارت بهداشت یعنی بودجه است. اما اینبار نه برای هم ردیفی با وزارت بهداشت بلکه برای تحسین وزیر بهداشت و مجموعه وزارتخانهاش جهت فاصله و پیشی گرفتن از آموزش و پرورش در تخصیص و جذب بودجه سال 96 است. رشد 17 درصدی بودجه وزارت بهداشت در سال 96 نسبت به سال 95 و کاهش سهم آموزشوپرورش از 79/9 درصدی در سال 95 به 56/9 درصد در سال 96 بیانگر چند نکته مهم است. نخست باید آفرین گفت بر قدرت چانهزنی و شایستگی وزیر بهداشت برای جذب و رشد بودجه وزارت بهداشت و افسوس خورد بر محرومیت وزارت آموزش و پرورش از داشتن چنین مسوولانی که نمیتوانند سهم خود را از بودجه افزایش دهند. دوم اینکه معلمان غیر از افزایش حقوق و مزایای سالانه که براساس تورم است، منتظر خبر تازه و متفاوتی درباره تغییر حقوق و مزایای خود نباشند. برای افزایش حقوق و مزایا مقدماتی لازم است که با فقر بودجهای در وزارت آموزش و پرورش محقق نخواهد شد. سوم اینکه کاهش بودجه آموزش و پرورش در حالی رخ داده است که آموزش و پرورش فربهتر و گستره فعالیتهایش نسبت به سال گذشته افزایش یافته است. این به آن معناست که در سال 96 عملکرد آموزش و پرورش نسبت به سال 95 ضعیفتر خواهد بود. چهارم اینکه بیش از 93 درصد بودجه به پرداخت حقوق کارکنان آموزش و پرورش اختصاص دارد و همواره این وزارتخانه در پرداخت حقوق با کسری مواجه است بنابراین انتظار میرود هفت درصد سهم هزینههای جاری از جمله سرانهها و تعمیر و نگهداری و... نیز دربخش پرداخت حقوق کارکنان این وزارتخانه هزینه شود که گویای چالشی دیگر در سایر بخشهای آموزش و پرورش است. با کاهش سهم آموزش و پرورش از بودجه کل کشور در سال 96 مطالبات و معوقات معلمان و بازنشستگان به قوت خود باقی خواهد بود. سرانه دانشآموزی همچنان پرداخت نخواهد شد و مدیران باید به فکر تامین منابع مالی برای گذران امور مدرسه باشند و این یعنی چالش مدیران و خانواده بر سرمنابع مالی بیشتر خواهد شد. همچنین مفاهیمی چون عدالت آموزشی، آموزش و پرورش پویا، نظام هماهنگ پرداخت حقوق کارکنان و... همچنان درسطح شعار مانده و در نهایت نمیتوان چشمانداز روشنی برای نظام آموزش و پرورش کشور متصور شد.
مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان تهران نیز در این زمینه بیان کرد: بیش از یک ماه از ارائه لایحه بودجه سال 96 به مجلس میگذرد. از همان روزی که کلیات بودجه در رسانهها منتشر و روشن شد که سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی دولت کمتر از 10 درصد و میزان رشد بودجه آموزش و پرورش نسبت به سال گذشته کمابیش برابر تورم رسمی است، صدای انتقادهای گوناگون فرهنگیان در فضای مجازی و رسانهها بلند شد. نخستین اظهارنظرها در فضای مجازی و به ویژه در گروهها و کانالهای تلگرامی مطرح و سپس به گستره روزنامهها و خبرگزاریها کشیده شد. پس از آن، برخی از نهادهای صنفی و مدنی فرهنگیان با صدور بیانیه به آن اعتراض کردند. در این میان بیانیه کانون صنفی معلمان استان تهران از برد و فراگیری چشمگیری برخوردار شد. در این بیانیه با استناد به آمارهای گوناگون نشان داده شد که آموزش و پرورش به هیچ رو نمیتواند با بودجه پیشنهادی دولت در سال 96 گامی به پیش بردارد و با توجه به کسریهای انباشته شده بودجه از سالهای گذشته که چیزی حدود پنج تا 10 هزار میلیارد تومان برآورد میشود، بیگمان آموزش و پرورش در سال آینده نیز با کسری بودجه روبه رو خواهد بود. پس از بیانیه کانون تهران نیز شمار زیادی از فرهنگیان- تا زمان نوشتن این یادداشت گویا از مرز 22 هزار تن گذشته است- با امضای نامهای سرگشاده به دولت و مجلس، خواستار بازنگری جدی در بودجه سال آینده آموزش و پرورش شدند. در دفتر مدارس نیز گفتوگوهای انتقادی فرهنگیان در مورد بودجه، یکی از بحثهای معمول این روزهاست. یکی از بحثهایی که زیاد مطرح میشود، بحث اجرای مرحله دوم رتبهبندی معلمان است که فرهنگیان بر این امید بودند که به شیوه مرحله نخست اجرا شود اما متاسفانه ردیفی برای آن در بودجه سال آینده در نظر گرفته نشده است. امید که دولت و نمایندگان محترم مجلس در روزهای آینده، پاسخیمثبت به خواستهها و انتقادهای بحق فرهنگیان بدهند و سهم آموزش و پرورش را از بودجه عمومی دولت، افزایشی چشمگیر دهند.
کسری بودجه و دست نیاز به سوی خیران
عبدالجلیل کریمپور،کنشگر رسانهای معلمان نیز در ادامه گفتههای دیگر معلمان و فعالان اظهار کرد: اولین شرط توفیق در یک مجموعه، برنامهریزی جامع و منطقی و مبتنی بر قاعدهای است که فرادستان آن مجموعه برای بهبود کار انجام میدهند. البته از قدیمترها همیشه میگفتند که برنامهریزی زمانی موثر است که دستمایهای برای نظم کارها وجود داشته باشد چراکه همیشه بیمایه فطیر است. حالا وضعیت آموزشوپرورش ما هم متناسب با این ضربالمثل شده است. وقتی از کل بودجه جامعه آن قدری نصیب نهاد آموزش و پرورش میشود که بیشتر از 90 درصد آن فقط مربوط به حقوق پرسنلی است، با خودم میگویم که توجه به آموزش و پرورش کشور هیچگاه متناسب با شعارهای رنگارنگ نبوده است. وقتی سرانههای مدرسه آنقدر وضعیت بیمقداری دارد که حتی نمیشود درباره آن فکری جدی کرد، وقتی نیازمندیهای مدرسه با خواهش و تضرع مدیر مدرسه پیش فلان شخصیتی که دستش به دهانش میرسد باید رفع شود، به این نتیجه میرسم که آموزشوپرورش در برنامههای کشور دارای اولویت نیست و باید به جای بودجه، خیران برای آموزش و پرورش دغدغه داشته باشند. وقتی سخنگوی دولت هم در اولویتهایی که بیان میکند، جایی برای آموزش و پرورش در نظر نمیگیرد، دیگر مطمئن میشوم که این دوره هم، چون دورههای گذشته، امیدی به بهبود وضعیت در این نهاد نمیتوان داشت. چند سال است که ساختمانهایی که توسط خیران ساخته میشود کمی وضعیت را بهبود بخشیده اما همچنان، بسیاری از کلاسها هستند که استرس حضور در آن بسیار است. باید در سیستم اداری آموزش و پرورش مسوول مشارکتها به طرق مختلف خیر را به سمت مجموعه خود رهنمون کند و هنوز دغدغه فضای ناکافی، کمبودهای متعدد مدارس و... با لطف نظر خیر رفع شود که البته همه اینها فارغ از عدم توجه بیرویهای است که درباره وضعیت معیشتی متولیان اصلی فرهنگ انجام میشود. بیگمان این بیدغدغگی فرهنگی ضربهای مهلک بر پیکره آموزش جامعه خواهد بود که به راحتی قابل جبران نیست. حال سوالات اصلی این است که آیا کمتوجهی به فرهنگ نمیتواند عاملی جدی برای ناهنجاریهای اجتماعی باشد. آیا در اولویت نبودن آموزش و پرورش در بودجه خلائی جدی برای فرهنگ محسوب نمیشود. آیا توجه صرف به خیران (که لطف آنها در این امر ستودنی است) به اقتدار این نهاد فرهنگی لطمه وارد نمیکند. باید کمی وسعت نظر را بیشتر کرد و بودجهای به فراخور جایگاه اصلی این نهاد برای آن در نظر گرفت تا بتواند برای دانشآموزانی که سالهای زیادی را در این نهاد به سر میبرند، وجهه قابل قبولی ایجاد کند.
کم تاثیر بودن بودجه بر عدم تمرکز نیروی انسانی در فعالیتهای سازمانی
محمد رضاخواه کنشگر صنفی- رسانهای معلمان نیز عنوان کرد: یکی از عوامل تاثیرگذار در بهبود عملکرد یک سازمان رضایتمندی کارکنان آن سازمان از شرایط خودشان است. این شرایط را میتوان به عوامل متعددی نسبت داد که در اینجا تنها به یک مورد مهم که با موضوع بودجه آموزش و پرورش مرتبط است، اشاره میکنیم: رضایتمندی ناشی از امکان ایجاد زندگی در سطح متوسط جامعه. سالهاست که فرهنگیان نسبت به نداشتن این رضایتمندی معترض بودهاند و برای به دست آوردن این رضایتمندی راههای مختلفی رفتهاند. یکی از این راهها که جلوه بیشتری در جامعه داشته، اعتراضات به صورت بیانیه یا تجمع بوده است. اما این اعتراضات تقریبا هیچگاه موثر نبوده است از اینرو ضمیر ناخودآگاه جامعه فرهنگی این مساله را فهمیده و به سراغ راههایی برای بهبود این رضایتمندی رفته که مهمترین آن اشتغال به شغل دوم است. افراد زیادی از جامعه فرهنگی در این شغلها موفق بودهاند و امروز به آموزش و پرورش تنها به عنوان شغلی حاشیهای نگاه میکنند. آنها هم که در شغل دوم خود موفق نبودهاند، اما برای به دست آوردن رضایتمندی مناسب و همچنین عدم توجه دولت به خواستههای آنان، شغل معلمی خود را به حاشیه برده و شغل دوم خود را پررنگتر کردهاند. از این رو آموزش و پرورش عموما در جاهایی که افراد میتوانند شغل دوم کسب کنند، مانند شهرهای بزرگ با بحران عدم تمرکز نیروی انسانی بر کار خود یا عدم اثر بخشی افراد در بهبود عملکرد سازمان به دلیل داشتن شغل دوم مواجه است. یکی از عوامل تاثیرگذار در حذف شغل دوم ایجاد رضایتمندی و انگیزه بالاست که اشاره شد و یکی از عوامل مهم ایجاد آن افزایش حقوق است که با افزایش بودجه آموزش و پرورش گره خورده. از اینرو دولت یا قانونگذار در صورتی که بخواهد رضایتمندی فرهنگیان را از شغل خود به سطوح بالاتری ببرد، باید بودجه این وزارتخانه را تا جایی که کارمندان آن قادر به ایجاد و ادامه یک زندگی متوسط باشند افزایش دهد.
پویش بودجه عادلانه
محمدرضا نیکنژاد، عضو کانون صنفی معلمان تهران نیز در همین زمینه تاکید کرد: در قانون بودجه سال 95 سهم هزینههای پرسنلی یعنی پرداخت حقوق کارمندان آموزش و پرورش از کل بودجه این وزارتخانه، کمی بیش از 93 درصد بود. شوربختانه در لایحه بودجه سال 96 نیز این بخش یک دهم درصد افزایش یافته است. بنا بر این آمار، کمتر از هفت درصد بودجه باید برای آموزش 5/13 میلیون دانشآموز، 105 هزار مدرسه و تهیه امکانات آموزشی برای نزدیک یک میلیون آموزگار و نزدیک 500 هزار کلاس هزینه شود. از دیگر سو دستکم بارها از فرادستان آموزشی دولتهای نهم، دهم و یازدهم شنیده شده که بودجه آموزشی کشور ناچیز است و آموزش و پرورش چارهای ندارد که برای پرداخت دستمزد حقوقبگیرانش دست به بودجه بخشهای آموزشی، یعنی همین هفت درصد ببرد. 98 تا 99 درصد بودجه در حالی به فرهنگیان پرداخته میشود که آنها در دو دهه گذشته از ناراضیترین طبقات اجتماعی بودهاند و همواره میزان دریافتی آنها کمتر از خط فقر رسمی بوده است. این یعنی آزاری دو سویه! ناتوانیهای مالی فرهنگیان سالهاست که آنها را در گذران زندگیهای شخصی میآزارد و زمینهساز رفتن آنان به سوی شغلهای دوم و سومی شده است که اغلب تناسبی با جایگاه اجتماعی، میزان دانش آموختگی و فرهیختگی آنان ندارد و از دیگر سو نبود امکانات آموزشی درخور و زمینههای آموزشی کارآمد در کلاس، فشار آموزشی بر آنان را چندین برابر کرده و هر روز و هر ساعت آموزشی را سوهان جان و روان آنان کرده است. این اندازه بودجه غیرپرسنلی در سال 96 بیگمان بیش از گذشته کیفیت آموزشی و از آن مهمتر عدالت آموزشی که با درصد کاهش باورنکردنی 29/13 درصدی روبهرو است را دچار بحران خواهد کرد که مورد خواست فرهنگیان نیست. از اینرو است که در چند روز گذشته گروهی از فرهنگیان کشور پویشی به نام «بودجه عادلانه برای افزایش حقوق معلمان و بهبود کیفیت آموزش در مدرسه» در فضای مجازی به راه انداختهاند و تاکنون دهها هزار فرهنگی با این امید آن را امضا کردهاند که بتوانند بر روند تصویب بودجه در مجلس اثر گذارند و آن را متناسب با نیازهای واقعی نهاد آموزش کنند. با تمام این پویشها و فعالیتها و هماهنگیهای صورت گرفته از سوی آموزگاران و فعالان صنفی حوزه آموزش و پرورش باید دید آیا تغییری در وضعیت افزایش بودجه این سازمان در نظر گرفته میشود یا این دور باطل کم تاثیر همچون سالهای گذشته ادامه مییابد و همه فعالان فرهنگی ناچار میشوند با همین میزان بودجه سر کنند.
http://jahanesanat.ir/?newsid=79644
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 30 بهمن ماه 95
«کار جهان به اعتدال راست میشود، همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. اتابک بدش نیاید، ما که صدر اعظمی مثل بیسمارک نداریم که نقاشباشیِ آنطوری داشته باشیم. به یله دیگ و به یله چغندر.» این بخش اندیشهبرانگیز از دیالوگ فیلم «کمالالملکِ» علی حاتمی شاهکاری است که دیگر برای ما حکم ضربالمثل را دارد. «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید.» همبستهبودن گرفتاریهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... جامعهمان را فرایادمان میآورد و نباید بر آن چشم بست. اما این یاداشت در پی بهرهگیری مثبت از این جمله شگفت است برای کشوری شگفت با مردمانی شگفتتر به نام ژاپن. داستان از پروفسور سرکار آرانی آغاز شد که بیش از ٢٠سال از زندگی خویش را در راه دانشجویی و دانشافزایی و دانشآموزی در دانشگاههای ژاپن گذرانده و اکنون افزون بر یک آموزششناس جهانی میتوان او را ژاپنشناسی بزرگ نیز برشمرد. در دیداری که با او داشتیم کتابی از ترجمههایش به ما هدیه داد. در پیشگفتار مترجمان جملهای اسطورهای و برآمده از روح ژاپنی تکانم داد «... از کوهنوردی پرسید: چرا این همه رنج بر خود هموار میکنی تا از کوه بالا روی؟ کوهنورد پاسخ داد: زیرا کوه در برابر من ایستاده است!» نویسنده کتاب «کونوسوکه ماتسوشیتا» بنیانگذار گروه صنعتی ماتسوشیتا (ناسیونال و پاناسونیک) است که دکتر محمدرضا سرکار آرانی و مریم داداشزاده آن را به فارسی برگرداندهاند. بر هیچکس پوشیده نیست که ژاپن از توسعهیافتهترین کشورهای جهان است؛ توسعهای انسانمدار و متکی بر آمیختهای از فرهنگ انسانگرایانه و میهنپرستی و مردمی خودساخته و سختکوش. نگاه توسعهای به انسان است که فردی توانمند با مدیریتی با آوازههای جهانی را وا میدارد که درباره پیشرفت و دگرگونی شگفتانگیز کشورش در صد سال گذشته بگوید: «...رمز تحول شگرف [ژاپن] در نگاه به انسان بوده است، در جایگاه مدیر اگر کارگردان در نظرت به منزله فرزندانت نباشند، مدیر خوبی نیستی!» نگاه انسانگرایانه ماتسوشیتا او را بر آن داشته است که این کتاب یعنی «مسئولیتهای اجتماعی بنگاههای اقتصادی» را بنویسد و در آن بنیان هرگونه توسعهای را انسان و پیوند او با جهان پیرامونش بداند. ماتسوشیتا بهعنوان یکی از کامیابترین مدیران اقتصادی جهان، کامیابی بنگاههای اقتصادی را در گِرو مسئولیتهای اجتماعی آنها میداند و میگوید: «هر کسبوکار یا شرکت برای پاسخ به نیازهای جامعه تأسیس شده است و برای آینده باید بر توسعه محصولاتی که تقویتکننده فرهنگ جامعه است، سرمایهگذاری کند. اگر شرکتها و جامعه را در تعامل با هم در نظر بگیریم، شرکتها مسئولیتهای اجتماعی سنگینی دارند. مسئولیت اجتماعی آنها بهعنوان یک موجودیت عام یا نهاد عمومی این است که فعالیتهایی را دنبال کنند که قادر به ارتقای کیفیت زندگی افراد آن جامعه باشد؛ فقر به تنهایی رنجآور است اما نباید فراموش کنیم که فقر اصول اخلاقی و فضیلت فردی را نیز متزلزل میکند و گاه عاملی برای ارتکاب جنایت میشود. یکی از کارهای اساسی تولید فراوان کالاهای مورد نیاز مردم و اطمینان از کیفیت و توزیع عادلانه آنهاست. بنابراین، تولید و عرضه انبوه کالا و پایین نگه داشتن سطح قیمتها اصلیترین وظیفه تولیدکنندگان کالاهاست. اولویت نخست کارمندان شرکتهای ژاپنی در کشورهای خارجی کسب سود و پول درآوردن برای شرکت خود و تقویت اقتصاد ژاپن بهعنوان یک کشور نباید باشد. بلکه باید برای پاسخ به خواستهها و نیازهای توسعه کشور میزبان طرح و ایدهای موثر داشته باشند و از طریق تلاش و فعالیت پیگیرِ خود به فرآیند توسعه و ارتقای زندگی مردم کشورِ میزبان یاری دهند...» موسسه خدمات فرهنگی رسا در کتاب مسئولیتهای اجتماعی بنگاههای اقتصادی گردآیهای از راهکارهای مدیریتی بر پایه اخلاق انسانگرایانه را در ١٥١ صفحه فراروی ما میگذارد و به ما میگوید که چرا ژاپنیها «همه چیزشان به همه چیزشان میآید».
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/93415/-مسئولیتهای-اجتماعی-بنگاههای-اقتصادی
کارشناس مسایل آموزش و پرورش گفت: کلاس های درس ناایمن و فرسوده که از آنها باید به عنوان پلاسکوهای آموزشی نام برد، در سال 96 با بودجه پیشنهادی دولت با کمترین بودجه اداره خواهند شد.
خبرگزاری ایرنا، مریم جلوداران، 24 بهمن ماه 95
محمدرضا نیک نژاد روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش ایرنا افزود: در بخشی از گزارش مرکز پژوهش های مجلس آمده است که در لایحه بودجه سال 96 آموزش و پرورش، بودجه تملک دارایی های سرمایه ای این وزارتخانه 8.17 درصد کاهش داشته است.
وی ادامه داد: بودجه سازمان نوسازی و تجهیز مدارس مبلغ 814 میلیارد و 58 میلیون تومان در این لایحه پیشنهاد شده که با کاهش 10 درصدی مواجه است، این در حالی است که بیش از 35 درصد مدارس کشور تخریبی بوده و یا نیاز به بازسازی های بنیادین دارند و 35 درصد از این مدارس نیز به دلیل فرسودگی در اولویت دوم برای بازسازی قرار می گیرند.
این کارشناس آموزشی گفت: بنابر اعلام مسوولان وزارت آموزش و پرورش، اکنون 68 هزار کلاس درس ناایمن و فرسوده در کشور وجود دارد که با این مقدار بودجه به طور عملی ایمن سازی این مدارس کاری بس دشوار است.
نیک نژاد اضافه کرد: در این میان دست اندرکاران آموزشی نگاه خود را از دولت به سوی خیرین چرخانده و امید بسیار به چنین مشارکت هایی دارند حال آنکه توان خیرین مدرسه ساز آن اندازه نیست که بتوانند حجم به این گستردگی را پاسخگو باشند.
این کارشناس آموزشی خاطرنشان کرد: در بخش دیگری از گزارش مرکز پژوهش های مجلس و در قسمت بودجه سازمان نوسازی وزارت آموزش و پرورش اشاره شده که 'هزینه های این بخش از اعتبارات با عنوان کمک به تامین تجهیزات کلاسی مناطق محروم 25 درصد کاهش یافته است.'
نیک نژاد تصریح کرد: بنابر آمار وزارت آموزش و پرورش اکنون 68 هزار کلاس درس ناایمن در کشور وجود دارد که در صورت بی توجهی، حادثه ای خطرناک تر از نا ایمنی ساختمان هایی نظیر پلاسکو را رقم خواهد زد.
وی با بیان اینکه آموزش و پرورش همچنان با بسیاری از مدارس ناایمن و فرسوده رو به رو است، تاکید کرد: بررسی ها نشان می دهد نوسازی مدارس ناایمن و فرسوده 120 هزار میلیارد ریال اعتبار نیاز دارد که تاکنون تامین نشده است.
کارشناس حوزه آموزش و پرورش گفت: در چنین شرایطی بودجه پیشنهادی برای سازمان نوسازی مدارس در سال 96 به شدت کاهش یافته و مشخص نیست که مجلس تا چه اندازه و چگونه می تواند بودجه پرجمعیت ترین وزارتخانه کشور را افزایش دهد.
http://www.irna.ir/fa/News/82426816/
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 23 بهمن ماه 95
١- تلگرام گستره شگفتآوری است. برای هر کسی و به فراخور سن و انگیزه و خواستههایش چیزِ دندانگیری دارد و از کودک تا کهنسال را با خود درگیر میکند. تلگرام مانند هر پدیده نوینی خوبیهایی دارد و بدیهایی. خوبی و بدیهایش نیز افزون بر نیاز به تعریف مشخص، به شیوه بکارگیریاش بستگی دارد. برای نمونه میتوان ساعتها سر در گوشی همراه داشت و با این و آن گپ زد و گوهر نایاب زندگانی را صرف کرد یا نماهنگهای آموزنده و عکسهای اندیشهبرانگیز دید، جملههای کوتاه بیدارکننده و کتابها و یادداشتهای ارزنده خواند، در گروههای گوناگون، گفتوگوهایی اندیشهورانه راه انداخت و «آموزش و اندیشه» را بالید و «گفتوگو»ها را پرمایه کرد و دانش را فزود و از بزرگان آموخت و بر تجربهها افزود. گویا برخی از ما آموزگاران در برخورد با تلگرام بد عمل نکرده و بهگونهای نسبی توانستهایم از فضای خطرخیزش در راه پیشبرد دلنگرانیهای صنفی- آموزشیمان بهرهها ببریم.
٢- «برای داشتن دموکراسی باید ذهنها نیز عوض شود، باید ذهنها نیز قوانین بازی را بپذیرد. ابتدا باید مدارا را آموخت و سپس به اعتراض پرداخت. نزد ما، اعتراض و مخالفت فورا به یک امر ناموسی و غیرتی تبدیل میشود. از آنجا که شما یا دوست من یا دشمن من هستید، پس به شیوه قبیلهای با یکدیگر رفتار میکنیم. اگر دوست من باشید، باید در کنار من قرار بگیرید و اگر دشمن من هستید خونتان را میریزم. البته من با کاریکاتور ساختن از این خصوصیات کمی تند میروم، اما باور کنید که اینجا واقعیتها حتی از تخیل هم فراتر میرود. هموطنان ما هنوز دارای ذهنیت رعیتمآب هستند. هنوز شهروند نشدهاند، این امر نیاز به زمان دارد... و بعد، دیگر چه بگویم از آداب و رسوم و خلقیات، از این عاداتی که به اعماق روحمان چسبیده است. بگذارید توصیف زیبایی را از یک نویسنده آمریکای لاتین برایتان نقل کنم: «آداب و رسوم را، زمان با همان شکیب و صبر و درنگی که برای ساختن کوهها به کار برده آفریده است و تنها زمان است که با تلاش روزبهروز میتواند نابودش کند. با کوهستان نمیتوان به زور سرنیزه درافتاد.» (شایگان، زیرآسمانهای جهان، ص ۱۳۲) این جملهها از کانال تلگرامی داریوش شایگان، فیلسوف و اندیشمند معاصر ایرانی است که میتوان آنها را خواند و دربارهاش اندیشید و با دوستان نزدیک به سخن نشست و دانشافزایی کرد و برای فرارفتن از بنبستهای کنونی چاره جست و به خاطر رسیدن به گشودگیهای آینده راهکار یافت.
اما آگاهیهای فردی و اجتماعی برای زیستن در این جهان پر رمز و راز نیازمند زمینههای فراوان و آگاهیهای ژرفی است که بیگمان فضای مجازی آنها را فراهم نمیکند. آگاهیها و ارزشهای شهروندی نیاز به آموزشهای بنیادین و نهادینه شدن در نهاد تکتک ما دارد. خانواده و ساختار آموزشی مهمترین نهادها برای نهادینه شدن ارزشهای انسانی نوین است و تا این دو، بسامان نشوند، امیدی به دیگر نهادها و از آن میان جهان مجازی نیست؛ حتی اگر به ناگزیر اثرگذارترین باشد. فردوسی بزرگ میگوید: زمانی میاسای ز آموختن/ اگر جان همی خواهی افروختن. چنین دان هر آنکس که داناتر است/ به هر آرزو بر تواناتر است. هنر جوی و با مرد دانا نشین/ چو خواهی که یابی ز بخت آفرین. حکیم توس ما را به همنشینی با دانایان میخواند و استاد شایگان هشدارمان میدهد از تأثیر «زمان» و راه دراز پیش رو برای دگرگونیهای درونی و بیرونی. اینکه فضای مجازی تا چه اندازه میتواند ما را در جهان کنونی و پیچیدگیهایش پیش ببرد، پرسشی است به پیچیدگی جهان کنونی، اما بیگمان امروزه در این راه نمیتوان بر جهان مجازی چشم بست.yon.ir/w1cz
محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه فرهیختگان، 20 بهمن ماه 95
هنگای که از مسئولیت پذیری سخن به میان می آید، باید رفتار و کرداری مدنی و نهادینه شده در نهاد انسان به ذهن بیاید. بر کسی پوشیده نیست که نهادینه شدن یک رفتار نیازمند زمان و مکان ویژه ای است تا در آن، یادگیرنده بتواند خود را با جامعه ای همخوان کند که در آن چنین رفتارهای ارزشمندی گرامی داشته و برای اش برنامه ریزی و هزینه می شود. پاسخگویی یا مسئولیت پذیری در کنار راستگویی، شجاعت، دلسوزی و احترام به خود و دیگران، در جهانِ آموزشی نوین یکی از جانمایه های شهروندی به شمار می آیند که آموزش و پرورشِ آنها، نخست باید در خانه و سپس در مدرسه پیگیری و آموخته شوند. پاسخگویی رفتاری ست که بیش از آن که فردی باشد بازتاب اجتماعی دارد و سرراست در روابط و پیوند های اجتماعی خود را نشان داده و بازتاب بیرونی دارد. اما پرسش بنیادین این است که چنین رفتار یا رفتارهایی چگونه نهادینه شده و پا از اندیشه برون خواهد گذاشت؟ نخست آن که پدر و مادران و البته آموزگاران خود باید آموزش ببینند و تلاش کنند که در این زمینه با همه سختی هایش تغییر رفتار دهند. پدر و مادر راستگو، دلسوز، پاسخگو و ... بی گمان می تواند فرزندی با این ویژگی ها پرورش دهد. بنابراین زمینه مهمِ داشتن پاسخگویی و مسئولیت پذیری داشتن خانواده ای پاسخگو و مسئولیت پذیر است. در گام دوم ساختار آموزشی است که باید برای پرورش شهروندانی دانا و توانا برنامه ریزی کرده و در راستای آن بکوشد. در نهادهای پیشروِ آموزشی در جهان بیش از نیمی از زمان مدرسه صرفِ آموزش رفتارهای شهروندی و البته تلاش برای برانگیختن جان و اندیشه ی نوآموزان برای گام برداشتن به سوی آن ها می شود. برگزاری کلاس های دایره ای و گفت و گوهای هدفدار در آن ها، کامل کردن داستان های نیمه کاره در راستای آموزش های شهروندی، نشان دادن عکس هایی در این زمینه و خواستن از بچه ها برای توضیح برداشت خویش از آن ها، نوشتن انشا، بازی در نمایش هایی که به این جانمایه ها پرداخته می شود و ... شماری از کنش هایی است که در مدرسه می توان در راستای دغدغه مند کردن دانش آموزان انجام داد. اما نکته مهم در این کنش ها آن است که آموزگاران در این زمینه آموزش های درخور را گرفته باشند و البته و دستِ کم خود پاسخگوی نوآموزان و جامعه ی کوچک مدرسه باشند. که چنین رفتاری خود نیازمند زمینه ای مدنی و اجتماعی است. چنین زمینه ای فضای چندان امیدوار کننده ای را برای ساختار آموزشی ما نشان نمی دهد و حکایت از آن دارد که ما برای آموزش های شهروندی و نهادینه کردن آنها نیازمند زمان درازی هستیم.
http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2160/16/107476/0
خبرگزاری ایرنا، مریم جلوداران، 17 بهمن ماه 95 کارشناس مسایل آموزش و پرورش گفت: بودجه پیشنهادی سال 96 که حدود 33 هزار و 480 میلیارد ریال است، با توجه به شرایط کنونی و کمبود اعتبارات در این وزارتخانه، آموزش کشور را زمین گیر خواهد کرد.
محمدرضا نیک نژاد روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار حوزه آموزش ایرنا اظهار کرد: هر ساله مرکز پژوهش های مجلس پیش از بررسی لایحه بودجه در صحن علنی، گزارشی تحلیلی از آن تهیه کرده و منتشر می کند که بررسی کل بودجه وزارتخانه های مختلف را در بر می گیرد.
وی با بیان اینکه این مرکز امسال نیز پژوهشی در زمینه بودجه آموزش و پرورش برای سال 96 را انجام داده است که این بررسی دارای نکته های فراوان و ارزنده ای است، افزود: در بخشی از این بررسی آمده است که در قانون بودجه 94 هزینه حقوق و مزایای کارمندان آموزش و پرورش 89.46 درصد، که در سال 95، 93.06، درصد بوده و این رقم برای سال 96 به 93.16 درصد رسیده است.
این فعال صنفی ادامه داد: با توجه به افزایش این بخش از بودجه آموزشی کشور در چند سال گذشته، مشاهده می شود که فرهنگیان همچنان از میزان دستمزدها و دریافت های مالی خود گله مند هستند و این بودجه افزون بر اینکه نارضایتی فرهنگیان را در پی داشته، نتوانسته گرهی از آموزش و پرورش باز کند.
نیک نژاد یادآورشد: این روند نشان می دهد که در سه سال گذشته سهم دیگر بخش های آموزشی که هدف و ماموریت اصلی این وزارتخانه که همانا آموزش و پرورش فرزندان این آب و خاک است، کاهش یافته و به ترتیب از سال 94 تا 96 دارای 10.54، 6.94 و 6.84 درصد بوده است.
وی اضافه کرد: مسوولان آموزش و پرورش بارها اعلام کرده اند که 98 تا 99 درصد بودجه این وزارتخانه صرف هزینه پرسنلی می شود، بی گمان این گرفتاری زمینه افت آموزشی فراگیر در نهاد آموزش را فراهم کرده است و امروز بسیاری از دشواری های پیش روی آموزش، کم توانی وزارتخانه در هزینه های آموزشی در سراسر کشور است.
کارشناس مسایل آموزش و پرورش بیان داشت: افزون بر این، کمبود بودجه سبب شده است که بودجه های آموزشی به مدرسه ها نرسد و مدیران برای اداره دست و پا شکسته مدارس دست خود را به سوی خانواده ها دراز و شاید بهتر است بگوییم در جیب آنان کنند.
نیک نژاد اضافه کرد: در بخش دیگری از بررسی مرکز پژوهش های مجلس آمده'در سال های گذشته همواره در بخش اعتبارات هزینه های وزارتخانه، آموزش و پرورش با کسری بودجه مواجه شده است. با آنکه سال 93 و 94 به ترتیب 26 و 23 درصد رشد در این بخش وجود داشته اما باز هم وزارتخانه با کسری بودجه مواجه شده است. لذا این پرسش مطرح می شود که با نرخ رشد 10 و 11 صدم درصد افزایش که در لایحه 96 در نظر گرفته شده، آیا کسری بودجه آموزش و پرورش به مراتب بیش از سال های قبل نخواهد شد؟ '
وی یادآورشد: با توجه به این جدول 98.9 درصد از اعتبارات استان ها هزینه های پرسنلی است و تنها 1.1 درصد به سایر بخش های این وزارتخانه اختصاص می یابد و کسری سال های 92 تا 94 به ترتیب بیش از یک و هشت دهم هزار میلیارد تومان، بیش از یک و چهار دهم هزار میلیار تومان و حدود یک و نیم هزار میلیارد تومان بوده است.
این کارشناس آموزشی خاطرنشان کرد: با تکیه بر بررسی موشکافانه مرکز پژوهش ها، نمایندگان مجلس باید تلاش کنند تا ساختار آموزشی بیش از این دچار افت و حتی پسرفت نشود.
http://www.irna.ir/fa/News/82416664/
روزنامه همدلی، 17 بهمن ماه 95
دانشآموزان باید با حقوق شهروندی خود آشنا شوند
روز شنبه مورخ 16/11/95، بخش نخست گفتوگوی چند آموزگار درباره
«آموزشهای شهروندی» در روزنامه همدلی، تحت عنوان « پای آموزش شهروندی در
«مدرسه» لنگ میزند» در صفحه 9، منتشر شد. در گفتوگوی انجامشده به آموزش
شهروندی اشاره شد که وارد رویکرد قانونمداری نشده است و تمرکز نظام سیاسی و
بیعملی در حوزه آموزش، هم مورد توجه قرار گرفت؛ همچنین گفته شد که آموزش
حقوق شهروندی جسارت میخواهد و محتوای آموزش، در حال حاضر، درگیر مسائل
فلسفی شده است. بیچارگی دانشآموزان و تقصیرکاربودن معلمان هم از نظر
آموزگاران دور نماند و به طور کلی به مسائلی که مانع پرورش فکر و احساسات
انسانی و اخلاقی میشود هم نگاهی گذرا صورت گرفت. آنچه میخوانید، بخش دوم
و پایانی این گفتوگو است؛
آموزش سیاسی
مهدی بهلولی، آموزگار و
فعال صنفی در زمینه آموزشهای شهروندی، توضیح میدهد که «یک نکته مهم دیگر
در آموزش مدنی یا شهروندی، پیوند ناگسستنیای است که این مفهوم با آموزش
سیاسی دارد. بخش چشمگیری از پژوهشها و نوشتههای مربوط به آموزش مدنی، به
شرکت شهروندان در امور سیاسی کشور در یک روند دموکراتیک میپردازند. این که
چگونه انسانی پرورش دهیم تا نسبت به سرنوشت کشور، اجتماع، میهن، دموکراسی،
رعایت حقوق بشر و حقوق شهروندی و ... حساس باشد و در اموری همچون
رایگیریهای سیاسی، حضوری کنشگرانه داشته باشد؟ متآسفانه در ایران، کار
این بخش از آموزش شهروندی و روی هم رفته کل این پروژه با مشکل روبهرو
میشود. البته محور اصلی این گفتوگو پرداختن به این بخش از آموزش مدنی
نیست و بیشتر کنشهایی است که شهروندان در برخورد با همدیگر و اجتماعِ
پیرامونی خود با آن درگیر هستند.»
آشناکردن دانشآموزان با قوانین جامعه
نرگس ملک زاده، آموزگار شرکتکننده در گفتوگوی همدلی میگوید: «پرسش مهم
این است که چه آموزههایی باید ملاک چنین آموزشهایی قرار گیرد؟ به باور من
مدارس باید دانشآموزان را با قوانین و مقررات جامعه آشنا کنند و به آنها
اخلاق و ادب اجتماعی را بیاموزند. حداقل کاری که در مدارس میتوان برای
این مهارت کرد، بیدارکردن روح ادب اجتماعی دانشآموزان است. اینکه بتوانیم
انظباط اجتماعی، کمک به شهروند بدون توجه به طبقه اجتماعی، موظف بودن به
رعایت حقوق تمام گروهها و طبقات در جامعه، آموزش نظم و وجدان کاری و در
نهایت ارزش قائلشدن به حق زندگی برای همه را برایشان درونی کنیم. باید
آموزش محتوایی را به مهارتی و نگرشی ارتقاء دهیم تا فردی را روانه جامعه
کنم که خود به درک درستی از دموکراسی و مردمسالاری رسیده باشد. در مسائل
اجتماعی بیشتر آموزشها متاسفانه از طریق الگوبرداری صورت میگیرد و این
نقش معلمان را بیش از بیش در تقویت این حقوق در دانشآموزان نشان میدهد.
معلمی که خود مروج مسئولیتپذیری، قانونمداری و مسلط به فنون مذاکره باشد،
میتواند این مهارتها را غیر مستقیم به دانشآموز خود آموزش دهد و تاثیری
شگرف بر نگرش و رفتار دانش آموزان بگذارند.»
برای خانواده فقط کنکور مهم است
عبدالجلیل کریم پور، هم توضیح میدهد که «در جامعهپذیری، خانواده، مدرسه،
همسالان و رسانه تاثیر دارند و خانوادههایی هستند که متاسفانه فرمان کار
از دستشان در رفته است. همسالان هم اگر دیر بجنبی میبینی که میتواند
اثرات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد. پس مدرسه و رسانه میماند که نقش
جدی میتواند ایفا کند. باید گاهی جهت آب را به سمتهای مختلف کرد . باید
کمی دانش اموز را علاقهمند به این اهداف مهم (رشد شهروندی) کرد. طبعا نقش
رسانه هم میتواند اثریخش باشد البته اگر خانواده و حتی خود دانشآموز با
آن جور باشند و ... همه این ها مستلزم این واقعیت است که کنکور و قبول شدن
در رشتههای پر پول، اجازه این کارها را دهد. ما باید ابتدا به طرق مختلف
نیاز به آموزش حقوق شهروندی را برای خانوادهها مهم جلوه دهیم تا بدانند که
یاد گرفتن آن ها ضرورتی اجتناب ناپریر است. اما شوربختانه فقط برای
خانواده یک چیز مهم است کنکور و کنکور و کنکور!
آشناشدن دانش آموز با حقوق خود
علی بهشتی نیا، ادامه میدهد: «به نظر من جانمایه کلام این است که برای
احقاق حقوق شهروندی 1- ساختار و قوانین نظام آموزشی تغییر کند 2- معلمان
آموزش ببینند 3- از نگاه سنتی و واپس گرا به نظام آموزشی خودداری شود 4-
جسارت این تغییر را داشته باشم و هزینههای لازم را برای احقاق حقوق
شهروندی بپردازیم .5- آموزش را از سنین پایینتر و پایههای ابتدایی آغاز
کنیم 6- با مدلسازی مشکلات در مدارس حقوق شهروندی را به دانشآموزان آموزش
دهیم 7- دانشآموزان را با حقوقشان آشنا کنیم؛ اینها نظرات شخصی من در
این موضوع است.
آموزش به مثابه فرهنگ
محمدرضا نیک نژاد، فعال صنفی
هم توضیح میدهد که «درباره آموزشهای شهروندی ما باید به سوی شاخصههای
فرهنگیمان که بیگمان و دست کم اخلاقمحور هستند نیز نگاهی بیندازیم. این
چند روز کتابی خواندم درباره آموزش و پرورش ژاپن به نام «آموزش به مثابه
فرهنگ» که یکی از مترجمان آن دکتر محمدرضا سرکارآرانی ست. در این کتاب
تاکید شده بود که ساختار آموزشی ژاپن همراستا با فرهنگ ملی و اجتماعیاش
دانشآموزان را برای زندگی اجتماعی و شهروندی آماده میکند. خانم لوییس،
پژوهشگر آمریکایی که چند دهه در زمینه آموزش در پیش دبستانها و دبستانهای
ژاپن پژوهش کرده است در جایی از کتاب میگوید که آموزش و پرورش این کشور
به دنبال آموزش و پرورشِ قلبها و اندیشهها است. ایشان کتابی نیز در
اینباره و با همین عنوان دارد. بسیار شگفتآور است که خانم پژوهشگر، ژاپن
را از رفتن به سوی کپیبرداری از آموزش و پرورش آمریکا که ساختاری بر پایه
نمره و معدل و ارزیابیهای کمی دارد، منع میکند و نقطه قوت ژاپن را بار
آوردن احساسهای انسانی و دگرگونیهای اندیشگی و بینشی دانشآموزان خود
میداند. اما شوربختانه ما همچنان درگیر فرهنگ آموزش آمریکایی یعنی
ارزیابیهای کمی هستیم.
حمزه علی نصیری، هم ادامه میدهد که « برخی
گمان میکنند رفتن به سوی آموزشهای نوین شهروندی، تضعیف آموزههای دینی
شهروندان است. این پروسه قدرتمند است و خود در مسیر آموزش شهروندی عاملی
کاستیساز است.»
آموزش شهروندی، بیگاریکشیدن از دانشآموز نیست!
شهرام جمالی هم توضیح میدهد که «شاید یکی از اهداف اصلی آموزشهای
شهروندی، مشارکت اجتماعی باشد. اما متاسفانه همین موضوع مشارکت اجتماعی
دانشآموزان در سطح مدرسه بهگونهای است که مدیران و مسئولین از آن بیشتر
نوعی «کار یدی» را انتظار میکشند. منظور این است که در برخی مدرسهها
آموزشِ مسئولیتهای اجتماعی صرفا با هدف انجام کاری که در مدرسه مسئول
مشخصی ندارد، انجام میگیرد. نوعی بیگاری کشیدن از دانشآموزان! مثلا نظافت
حیاط و کلاسهای مدرسه، توزیع کارنامه یا تایپ لیستها و... اما این کارها
بدون آموزشها و هدفهای پرورشی لازم، بیهوده و گاه بسیار آسیبزا است
چراکه به خاطر اجبار و اکراهش موجب یک مخالف درونی در دانشآموزان میشود.
اما با توجه به نظرات دوستان و بر اساس مباحث مطرح شده میتوان «سرفصلهای
آموزشهای شهروندی در مدرسه» را در حدود زیر تعیین و مشخص کرد.
آموزش و
تدوین اهداف زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و کسب مهارت های لازم
مربوط به آنها؛ آشنایی و آموزش سلامت جسمی، بهداشت فردی و محیط زیست؛
آموزش رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران و عدالت و مسئولیتپذیری؛
آموزش مهارتهای ارتباطی در زمینه مناسبات سالم مهارتهای اجتماعی و
رفتاری و کلامی و زبانی؛ آموزش مهارت های ارتباط با خود، ارتباط با خانواده
و ارتباط با دیگران؛ آموزش مسئولیت های اجتماعی و احساس مسئولیت در قبال
همگان فارغ از هرگونه تفاوتی و نیز همدلی و همدردی و نوعدوستی؛ آموزش
مهارتهای شغلی در جهت توانمندی در ایجاد(کارآفرینی) و یافتن شغل و حرفه(
کاریابی ) و طبعاً کسب هویت در زندگی شخصی و اجتماعی و خانوادگی و کسب در
آمد و اصطلاحاً اتکاء به بازو و سربار نبودن؛ آموزش مهارت های ساماندهی
زندگی فردی بر اساس تواناییها و استعدادهای فردی و قدرت برنامهریزی کوتاه
مدت و میان مدت و دراز مدت شامل آموزش تفکر واقعبینانه و منطقی، هوشیاری و
تفکر انتقادی و نقادی و خلاق و قدرت حل مسائل و برخورد با مشکلات و پرهیز
از تفکرات افراطی و خودخواهانه و ستیزهجویان؛ آموزش مشخصات دستگاه روانی
انسان و کسب مهارتهای حفظ سلامت آن و آشنایی با عوامل تهدیدکننده سلامت
روان و دلایل ابتلاء به آنها و فراگیری مهارتهای مناسب برای مقابله با
عوامل تهدیدکننده سلامت روان نظیر افسردگی، بیهیجانی، نومیدی،اضطراب،
هیجانات، شادیها و لذات کاذب و ناپایدار و افراطی، فشارهای روانی،
خودخواهی، حسد، کینهورزی، تعارضزدگی، درونگرایی، پرخاشگری و ستیزه جویی و
خلا عاطفی؛ آموزش خطرات و آثار آسیبها و عوامل تهدیدکننده محیطی مانند
مواد مخدر و اعتیاد و رفتارهای پرخطر جنسی، ارتباطات ناسالم و بیماریهای
مرتبط و کسب مهارتهای لازم در برخورد با آنها؛ آموزش آثار زیانبار
فنآوریهای نوین و مسائل ارتباطی نو پدید مانند اینترنت و ماهواره و
گوشیهای همراه و پیامک بازی و آموزش مهارتها و فرهنگ و آگاهی مناسب
دراستفاده از آنها و اطلاع از کاربرد این فنآوریها؛ آموزش حقوق شهروندی و
وظایف متقابل شهروندان با همدیگر و نیز نهادها و ادارات با مردم و آموزش
مهارتهای ارتباطی لازم ارباب رجوع با ادارات و نیز کارمندان با ارباب رجوع
و در نهایت؛ کسب دانش و سواد شهروندی.
http://hamdelidaily.ir/?newsid=26485
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه فرهیختگان، 17 بهمن ماه 95
(این متن در اصل گفت و گو بوده است که در روزنامه به شکل یاداشت منتشر شده است)
حجم درسی در مقاطع مختلف بسیار زیاد است و این موضوع میتواند آسیبهای زیادی به دانشآموزان برساند. وقتی حجم دروس بالا باشد فرد در موضوع یادگیری دچار مشکل میشود؛ به عبارتی، یادگیری کیفی جای خود را به یادگیری کمی میدهد و این بسیار مضر است. در سیستم آموزشی ما نهتنها عنوانهای درسی بسیار زیاد است بلکه درونمایههای درسی نیز حجم بسیار بالایی دارند. حالا ما با توجه به اینکه با چنین حجم از درونمایهها و عنوانهای درسی مواجه هستیم، کتابهای کمکدرسی را نیز به مطالبی که باید دانشآموزان یاد بگیرند اضافه میکنیم. اگرچه نام این کتابها کمکدرسی است، اما به نظر میرسد دانشآموز را بیشتر خسته میکند و بیش از آنکه کشش دارد از او کار میکشد. بارها بر این موضوع که حجم دروس برای بچهها زیاد و اینکه کتابهای کمکدرسی نباید به این حجم از دروس اضافه شود است تاکید شده است اما خیلی از والدین تصور میکنند با این کار معلم می خواهد زیر بار آموزش بیشتر نرود. بارها والدین به من گفتهاند چرا به بچهها کتابهای کمکدرسی معرفی نمیکنید، یا حتی خیلی از مواقع در این باره به مسئولان مدرسه اعتراض کردهاند، این در حالی است که آموختن کامل و با کیفیت مطالب کتاب درسی به هر کار دیگر ارجح است. طراحان کتابهای درسی طبق اصول خودشان این محتوا را برای آموختن تنظیم کردهاند که از نظر من همین هم زیاد است، حالا ما اگر بخواهیم کتابهای کمکدرسی را هم به این درونمایهها اضافه کنیم دانشآموز واقعا کشش ندارد و مجبور به حفظ کردن طوطیوار میشود تا فقط نمره بگیرد. متاسفانه والدین نیز همین انتظار را از ما دارند و فقط به دنبال نمره 20 هستند. کمتر والدینی را دیدهام که درخواست کنند دانشآموزشان عمقی و مفهومی درونمایههای کتب درسی را فرا بگیرد و به هر طریقی شده میخواهند فرزندشان نمره خوب بگیرد. نکته دیگری که در کتابهای کمک درسی وجود دارد و مضر است این است که تمرینات این کتب مربوط به یک یا حتی دو پایه بالاتر از مقطع تحصیلی است. یعنی دانشآموزی که سال اول دبیرستان است، تمرینات فیزیک و فرمولهایی را در این کتب میبیند که برای کتابهای فیزیک سال دوم یا سوم دبیرستان است. بنابراین به نظر میرسد برای فرار نبودن مطالب از ذهن دانشآموز و برای درک عمقی دروس، بهتر است به اندازه خود کتاب درسی با دانشآموز کار شود تا همان مطالب را به خوبی فرا بگیرد.
http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2156/16/106793/0
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر رونامه شهروند، 16 بهمن ماه 95١- بهبه چه برفی! آرام لپتاپ را برداشتم و پشت میز آشپزخانه و روبروی پنجره نشستم. موضوع نوشتهام را برگزیده بودم اما نمیدانستم که چگونه آغازش کنم. برف آرام میبارید و بر ساختمانهای مکعبیشکل مینشست؛ خانههایی با پنجرههای پردهکشیده و خاموش. با خود گفتم راستی در هر کدام از این خانههای مکعبی شکل باید زنی هم زندگی کند چرا که به گفته پدرم «زن ستون» خانه است. هر یک از این خانهها باید بر ستونی استوار باشند؛ موضوع زن بود اما آزاردهنده. ذهنم از شب پیش درگیر خبر بود. در روسیه ماهانه ٦٠٠ زن به علت خشونتهای خانگی جان میسپارند! برایم هولناک و تکاندهنده بود. با این همه همچنان مجلس روسیه در پی کاهش مجازات مردانی است که زنان خویش را کتک میزنند! گر چه تاکنون در این زمینه دست کم من در ایران آماری ندیدهام، اما بیگمان زنانی در گوشههای این خانههای مکعبی هستند که هنوز هم جنس دوم به شمار میآیند و همچنان جزء داراییهای مرد هستند و همچنان حق چندانی در زندگی ندارند و همچنان تنها باید بچهداری کنند و همچنان باید در هر شرایطی احترام مرد را نگه دارند و همچنان باید فرمانبردار باشند و همچنان آزار میبینند و همچنان برای حفظ آبروی خود باید سکوت کنند و همچنان کتک میخورند و همچنان به خاطر عشق مادری دم بر نمیآورند و همچنان... دردآورتر آنکه بسیاری از آنان همین قانونهای حمایتی کمینه را نیز نمیشناسند و تن و جانشان در این کمآگاهی با درد درآمیخته و یکی شده است و گمان میکنند زندگی همین است و زندگی دیگر زنهای ایران و جهان نیز همین.
٢- چند وقت یکبار که مادرم را میبینم، زمانی را میگذارم تا به حرفها و غیبتهای شیرینش! گوش دهم. او هم همواره برای حرفهایش به دنبال گوشهایی میگردد. چه بهتر که گوشهای ته تغاریش باشد. نوروز بود که یک دسته از میهمانها رفته بودند. به یکی از آنها اشاره کرد و گفت دیدی که چه تُپُل شده؟ یادت هست که پیش از ازدواج چه خوشتیپ بود؟ برای آنکه ساکت نباشم، گفتم گویا خبر خوشی در راه دارد. گفت نه بابا! پس از ازدواج دیگر سر کار نمیرود. شوهرش زمان ازدواج شرط کرده بود! اکنون هم نمیگذارد از خانه بیرون برود. گفته هر چه میخواهی، بگو خودم میخرم. این دختر هم شده زندانی چهار دیواری خانه. پرسیدم یعنی هیچ جا؟ گفت گاهگداری با شوهرش به میهمانی فامیلهای خیلی نزدیک میرود و زود هم برمیگردد. گفتم این دختر که دانشگاه رفته بود و چند سالی هم بیرون کار کرده و بسیار اجتماعی و پرانرژی بود. شگفتا! باور کردنی نیست؛ چگونه تن به این محدودیتها میدهد؟ گفت تن ندهد، چه کار کند؟ باید طلاق بگیرد و تا پایان عمر اسم بیوه را یدک بکشد؟ تازه میگوید بسیار شوهرش را نیز دوست دارد و مشکلی با این اخلاقش ندارد! گفتم واقعا!؟ گفت این جوری میگویند... حالا! گفتم شگفتا از این جامعه و شگفتا از این مردان و شگفتا از این زنان!
برف همچنان آرام مینشست و بیصدا آب میشد و من همچنان به ٦٠٠ زن کشتهشده در روسیه و ٦هزار یا ٦٠هزار یا ٦٠٠هزار یا... زن قربانی انواع گوناگونِ خشونتهای خاموش و خانگی در آن کشور و ٦میلیون یا ٦٠میلیون یا ٦٠٠میلیون و یا... زن قربانی در خانههای مکعبی پردهکشیده و ساکت در سراسر جهان میاندیشیدم که آرام و بیصدا در فرهنگ مردسالار جهان آب میشوند و کسی دردهای آنان را نمیبیند و نالههای بیصدای آنان را نمیشنود. ای داد از این خانههای مکعبشکل خاموش!
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/91024/ای-داد-از-این-خانههای-مکعبی-خاموش
محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه فرهیختگان، 13 بهمن ماه 95
"مدیرکل نوسازی مدارس تهران با اشاره به تراکم بالای دانشآموزان در یکی از مناطق تهران تصریح کرد: در این منطقه تراکم دانشآموز در کلاس درس به 37 نفر رسیده در حالی که میانگین کشوری 27 نفر است و این نشاندهنده این است که از فضای آموزشی محدودی برخورداریم و این فضای اندک را نمیتوانیم در یک مرحله دو سه ساله حل کنیم بلکه نیازمند استاندارسازی، ترمیم و جبران کمبودهای فضاهای آموزشی هستیم."
در چند سال گذشته شاید برای نخستین بار باشد که یک دست اندرکار آموزشی از تراکم بالای کلاس های درسی، آن هم با میانگین کشوری 27 تن در هر کلاس سخن به میان می آورد. پیش از این همواره از نسبت یک به 11، یک به 15 و یک به 18 و .... معلم به دانش آموز سخن گفته بودند و از آمار کم دانش آموزان در هر کلاس در سنجش با دیگر کشورها بر خود بالیده اند! البته که آمار آنان چندان با واقعیت- دست کم- در شهرها جور درنمی آمد. گرچه سخنان مدیر نوسازی مدارس تهران از نظر پذیرش اصل دشواری از سوی دست اندرکاران خبر خوشی است؛ اما باید موضوع را از زاویه ی دیگری هم دید. برای نمونه همواره در دولت ها تلاش شده است تا گرفتاری های آموزشی را برآمده از شمار بالای فرهنگیان بدانند و از راه های گوناگون در پی تعدیل نیرو باشند. تا اندازه ای نیز کامیاب بوده اند. در سه سال نخست دولت یازدهم شمار حقوق بگیران آموزش و پرورش از 970 هزار تن به نزدیک 900 هزار رسیده و این در حالی است که شمار دانش آموزان در این سه سال از 12 و نیم میلیون به 13 و نیم میلیون رسیده است! بر کسی پوشیده نیست که کاهش این اندازه نیرو و افزایش شمار دانش آموزان از سویی و تراکم در کلاس های 37 دانش آموزی از دیگر سو سر راست تیشه زدن به ریشه آموزش کیفی در کلاس است. کاهش نیروهای آموزشی و افزایش دانش آموزان در کلاس پیامدهایی مانند بالا رفتن احتمال تنش میان دانش آموز و آموزگار، افزایش عامل های حواس پرتی، کاهش ارتباط حسی میان معلم و دانش آموز، کاهش ارزیابی های کیفی و گسترش روش های کمی و .... در آخر گریز دانش آموز از آموزش و نارضایتی آموزگار را به دنبال خواهد داشت. برای داشتن آموزشی کیفی و کارآمد باید تلاش کرد تا به میانگین استاندار و تا اندازه ای پذیرفته شده ی 15 دانش آموز در کلاس برسیم. بی گمان راه رسیدن به این آمار تعدیل نیرو نیست.
http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2153/16/106360/0