محمدرضا نیک نژاد، ص مدرسه روزنامه اعتماد، یکم شهریور ماه 96
(این یادداشت به نام "ارتباط خوب بطحایی با سازمان برنامه و امید به بهبود وضع نابسامان آموزش و پرورش" در روزنامه منتشر شد و همچنین بخش هایی از آن حذف شد.)
سید محمد بطحایی عنوان وزیر آموزش و پرورش دولت دوازدهم را به دست آورد. با توجه به تجربه رای اعتماد به وزیران پیشنهادی آموزش و پرورش، بی گمان رای مجلس به بطحایی از سیاسی ترین رای های چند دوره گذشته است. دست کم در مقایسه با دو وزیر آموزش و پرورش در دولت یازدهم، یعنی فانی و دانش آشتیانی، هم سخنان بطحایی در جایگاه دفاع از خویش و هم سطح و چگونگی چالش های نمایندگان موافق و مخالف، در حد وزیر پر مخاطب ترین و بنیادین ترین وزارتخانه توسعه محور نبود و اما و اگرهای بسیار داشت. آن چه که بیش از هر چیز در معرفی او به عنوان وزیر و رای اعتماد نمایندگان به چشم آمد، تعیین وزیری بی دردسر و کم حاشیه برای دولت و حفظ وضع موجود در آموزش و پرورش از نگاه جناح مخالف دولت بود. بی دردسر از این زاویه که بطحایی نه از نظر شخصیتی و نه از نظر جایگاه سیاسی- اجتماعی در دولت وزیری نیست که به خاطر گرفتاری ها و کمبودهای شدید نهاد آموزش بجنگد و هزینه بدهد. تیم اعتدال گرای دولت و یکی از پرچمداران مهمش یعنی نوبخت نمی خواست دوباره کسی مانند دانش آشتیانی موی دماغ دولت شود و بیرون از بودجه اندک و به شدت ناکافی نهاد آموزش، با بهره گیری از جایگاه سیاسی و نفوذ در لایه های گوناگون حکومتی 11 هزار میلیار تومان بگیرد و بخشی از دشواری های آموزش را سامان دهد و ... بگذریم! اما اگر بخواهیم به ناچار بر بی مهری های پیاپی و بی پایان بر آموزش و پرورش چشم بپوشیم و امیدمان را برای آینده نگهداریم، باید اندک دلخوشی مان را به سخنان و وعده های رییس جمهور در هنگام دفاع از بطحایی متمرکز کنیم. رییس دولت دوازدهم در سخنان خویش در اولویت قرار دادن نهاد آموزش را از برنامه دولت خویش دانست و گفت ".... تقویت زیربنای فکری برای اخلاقمداری و دینمداری جزو سفارشهای اولیه است، توانمندسازی دانشآموزان، ارتقای منزلت معلمان و وضع معیشتی آنها از تاکیدات من است. من به وزیر وزیر پیشنهای آموزش و پرورش تاکید کردم که ورودی معلمان با گذشته باید متفاوت باشد. ما برای جامعه پیچیده آینده نیازمند به دانش آموزانی هستیم که جامعه را بشناسند و بتوانند از هویت و فرهنگ خود به خوبی دفاع کنند. نباید محفوظات را به آنها یاد داد، آنها باید همه علم و دانش را به گونهای بیاموزند که در زندگی خود آن را به کار ببرند...." اگر این سخنان را معیار و آغازگاه اصلاح در نهاد گرفتارِ آموزش بدانیم می توان امید داشت که بطحایی با پشتیبانی رییس دولت و البته به گفته خودش ارتباط دوستی با رییس سازمان برنامه و بودجه، امکان و زمینه ای بیابد برای بهبود وضع نابسامان آموزش و پرورش! اما نکته نگران کننده و دردآور آن است که گرفتاری های آموزش و پرورش آن چنان است که نیازمند همکاری های میان سازمانی و فراسازمانی از سویی و همکاری و همدلی و بسیج درون سازمانی از دیگر سوست. پرسش این جاست که وزیر تازه تا چه اندازه توان بسیج نیروهای درون و بیرون ساختار آموزشی برای آغاز بهسازی در نهاد آموزشی را دارد؟ گذشته بطحایی چندان امیدی را بر نمی انگیزد و بیش از هر چیز راه های رفته ی نه چندان کامیاب را به یادمان می آورد. امیدوارم چنین نباشد!
http://yon.ir/DE8x9
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=791&pageno=8
محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آسمان آبی، 31 اَمرداد 96
وارد کلاس که شدم سپهر مانند دیگر بچه ها از جا برخاست و نشست. اما چشمش را از روی کتابی که می خواند برنداشت. حضور و غیاب هم که می کردم بی آن که توجهش به من یا کلاس باشد همچنان چشمانش روی واژه ها رژه می رفت. نامش را نیز که خواندم واکنش اش چندان فرقی نداشت. همین که برای ورود به موضوع درسی، جلو کلاس ایستادم و آماده شدم برای تدریس، کتاب را بست و به من خیره شد. به نیمه های زمان کلاس که رسیدم بر پایه عادت و روش کارم، 5 دقیقه استراحت دادم. با شتاب سر در کیفش کرد و کتاب را درآورد و با اشتیاق در آن شیرجه زد! 10 - 15سالی هست که در کلاس کمتر به این صحنه ها برمی خورم و به ندرت دانش آموزان کتابخوان می بینم و می یابم! رفتم و کنارش ایستادم و پرسیدم: می توانم بپرسم که چه می خوانی؟ گفت فلان کتاب؛ خوانده ای آقا؟ گفتم نه. با شور و شوق درباره اش توضیح داد. پس از چند بار تکرار واژه آفرین، پرسیدم زیاد کتابِ غیر درسی می خوانی؟ پاسخ داد تابستان ها و تعطیلاتی مانند نوروز بیشتر می خوانم اما در 9 ماه سال تحصیلی دیگر فرصت چندانی برای خواندن کتاب ندارم؛ به درس هایم آسیب می زند و نمره و معدلم کم می شود! با خود گفتم که یکی از هدف های نوین آموزشی، پرورش شهروندانی ست که خود-یاگیرنده باشند و این ویژگی را برای همه عمر با خود داشته باشند. شهروندانی که در فرایند همیشگی آزمون و خطا، تجربه کنند و بیاموزند و به کار برند و در خلال همین فرایند، شهروندانی دانا و توانا بار بیایند و سنجشگرانه اندیشی را آنچنان بیاموزند که از بنیادی ترین پایه های زندگی شان شود و ... اما آیا نهاد آموزشی ما توانسته یا می تواند زمینه پرورش چنین شهروندی را فراهم کند؟ بی گمان نه! تا هنگامی که ساختار نهاد آموزش و فرهنگ آموزشی چند ده ساله ما درگیر ارزیابی های کمیِ، نمره ای و معدل و کنکور است، نمی توان امیدی به پرورش شهروندانی دانا، توانا، اخلاق مدار، خود-یادگیرنده و.... داشت. شوربختانه شمار زیاد عنوان های درسی و درونمایه های گسترده و دشوار آموزشی، به ویژه در دوره دبستان، افزون بر روش های خشک، تحکم محور و تنبیه مدار آموزشی، پس از اندک زمانی کودکان این دوره را از درس و مشق و یادگیری می گریزاند. پیامد چنین فشار و آزار دنباله داری، می شود شهروندانی فراری از کتاب و کتابخوانی و یادگیری و پرورش و ... اما گویا اکنون باید دست به نقد، قدر سپهر را دانست و او را مانند گوهری کمیاب حفظ کرد، تا دست کم این گوهر نایاب از دست نشود. بی گمان و شوربختانه در این زمینه ساختار آموزشی سال هاست که تعطیل است!
http://www.upsara.com/images/v990_photo_2017-08-22_23-27-21.jpg
گزارش از نگین باقری، روزنامه آرمان، 30 اَمرداد 96
یک جامعهشناس مدعی شد که میزان مصرف مواد روانگردان و دخانیات در میان دانشآموزان ۱۳ تا ۱۴درصد است. این اظهارات در حالی عنوان میشود که همواره بر سر راه ارائه آمار درست و دقیق آسیبهایی که دانشآموزان گرفتار آن هستند، موانعی وجود داشته است. جدای از اینکه آمارگیری در این زمینه با روشهای درست، دقیق و بهروز انجام نمیشود، برخی مسئولان علاقهمند به کتمان واقعیتها در مورد این قشر هستند. این در حالی است که به اذعان کارشناسان اساس انجام هر طرح درست و کارگشا داشتن آمار دقیق و مستندات مشخص است.
معضل اعتیاد در دانشآموزان، ازجمله آسیبهای اجتماعی است که همواره برای اعلام آمار دقیق آن با اختلافنظر مواجه بودهایم. عدهای معقتدند بیان آمار واقعی اعتیاد قبح مصرف موادمخدر را از بین میبرد و عدهای دیگر نیز تاکید دارند که با پنهانکاری این معضل برطرف نمیشود. آبان سال گذشته، نادر منصورکیایی، مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی آموزشوپرورش عنوان کرد: ۱۳۶هزار نفر از دانشآموزان در معرض خطر ابتلا به مصرف موادمخدر هستند و از این میان سههزار و ۶۰۰ نفر حداقل یک بار مصرفکننده موادمخدر بودهاند. گرچه این اظهارنظرات با واکنشهای مختلفی مواجه شد، اما زنگ خطر اعتیاد دانشآموزان را به صدا درآورد؛ معضلی که اگر راهکار موثری برای آن ارائه نشود، دانشآموزان در معرض خطر را به بیراهه میکشاند. بنابراین سرپوش گذاشتن بر اعتیاد دانشآموزان نهتنها مساله را حل نمیکند، بلکه موجب پاک کردن صورتمساله نیز میشود. واقعیت آن است که شاهد هستیم برخی دانشآموزان با آسیبهای اجتماعی بسیاری دستوپنجه نرم میکنند و باید برای آن چارهای اساسی اندیشید، در غیر این صورت استمرار آسیبهای اجتماعی در میان دانشآموزان با تبعات منفی روبهروست و آینده آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. بر همین اساس برخی صاحبنظران عنوان میکنند باید آمار دقیقی از دانشآموزان معتاد ارائه شود، ولی همچنان این مساله در هالهای از ابهام قرار دارد و مشخص نیست دقیقا چه تعدادی از دانشآموزان درگیر این معضل هستند؛ معضلی که در صورت نبود مستندات و آمار و ارقام دقیق، نمیتوان برای آن راهکار مناسبی در نظر گرفت.
آمار مصرف روانگردان بین دانشآموزان
«آموزشوپرورش هیچ راهحلی برای پیشگیری از مصرف مواد روانگردان و دخانیات توسط دانشآموزان ندارد و سالانه حدود 15درصد به آسیبهای اجتماعی ایران اضافه میشود.» این اظهارنظرات روز گذشته توسط یک جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی انجام شد. امیرمحمود حریرچی، درباره علت شیوع مصرف دخانیات و مواد روانگردان و رفتارهای پرخطر میان دانشآموزان دوره متوسطه افزود: مساله اصلی این است که آسیبهای اجتماعی در ایران در حال جوانانهتر و زنانهتر شدن است. براساس تحقیقاتی که مرکز پژوهشهای مجلس هم انجام داده، بالای 15درصد از دانشآموزان تا قبل از 15سالگی و دوره متوسطه بهنوعی رابطه جنسی را تجربه میکنند یا مواد روانگردان برای آنها به شکلهای مختلف در دسترس قرار دارد و توسط برخی از آنها نیز استفاده میشود. این استاد دانشگاه درباره انتشار آمار درباره میزان اعتیاد و مصرف موادمخدر، روانگردان و دخانیات ادامه داد: نمیتوان از نوجوانی بهصورت مستقیم درباره مصرف سوال کرد، بنابراین آمارگیری و آسیبشناسی در این حیطه باید بهصورت غیرمستقیم انجام شود. از طرفی نوجوانان گاهی اسم آن چیزی را که مصرف میکنند، مواد نمیگذارند و نمیتوان از خود آنها آماری پرسید. آموزشوپرورش و دستگاههای مسئول هم این آمارها را منتشر نمیکنند، زیرا برای دستگاهشان بد است یا به اصطلاح افت دارد. بهگزارش ایلنا، او اظهار کرد: معاونان آموزشوپرورش منکر مصرف دخانیات یا مواد روانگردان توسط دانشآموزان هستند و میگویند درصد کمی از دانشآموزان به این مسائل گرایش دارند، در صورتیکه حدود 13 تا 14درصد دانشآموزان مواد و دخانیات مصرف میکنند و اگر آموزشوپرورش بخواهد این مساله را قبول و طرح کند درنهایت از دیگر نهادها توقع دارد به این موضوع رسیدگی کنند و راهحلی هم برای پیشگیری از این مسائل ندارند.
ضرورت اعلام دقیق آمار اعتیاد در دانشآموزان
یک کارشناس آموزشوپرورش درباره اعتیاد دانشآموزان در گفتوگو با «آرمان» میگوید: مسئولان آموزشوپرورش آمار درستی از اعتیاد دانشآموزان ارائه نمیدهند. البته این ماجرا به مسئولان بالاتر از آموزشوپرورش و نهادهای اجتماعی برمیگردد. محمدرضا نیکنژاد اظهار میکند: درواقع مسئولان دولتی فکر میکنند اگر مساله اعتیاد دانشآموزان مطرح شود باعث گسترش آن میشود، ولی این برخورد مانند این است که فردی در خانواده مریض باشد و او را به نزد پزشک نبرند که مبادا دیگران بفهمند. او ادامه میدهد: ما اکنون بیش از 13میلیون دانشآموز داریم. اگر از تعداد دانشآموزان دبستان صرفنظر کنیم، حدود هفت هشتمیلیون نفر از دانشآموزان در دوره متوسطه اول و دوم مشغول به تحصیل هستند که در معرض آسیبهای اجتماعی ازجمله اعتیاد قرار دارند. او بیان میکند: اگر جمعیت کل کشور را در نظر بگیریم، براساس آمارها حدود دومیلیون و 800هزار نفر معتاد وجود دارد که یکدهم آن یعنی حدود 200 تا 300هزار نفر از دانشآموزان درگیر آن هستند. نیکنژاد اضافه میکند: اگر ما خانوادههای در معرض آسیب اعتیاد را در نظر بگیریم، طبیعتا تعداد دانشآموزان درگیر اعتیاد چیزی نیست که بتوان آن را پنهان کرد. این کارشناس آموزشی میافزاید: آمارهایی که درباره اعتیاد دانشآموزان اعلام میشود، متفاوت است. نهادهای اجتماعی ارقام بیشتری را بیان میکنند، در حالیکه مسئولان دولتی این آمار را کمتر جلوه میدهند. نیکنژاد توضیح میدهد: عدم اعلام آمار دقیق اعتیاد دانشآموزان مانند عدم اعلام یک بیماری است. تا زمانی که میزان بیماری، گستردگی و اثر آن در جامعه مشخص نباشد، نمیتوان برای آن برنامهریزی یا دارویی را تجویز کرد، حتی نمیتوان با ارائه راهکاری سبب پیشگیری از آن شد. در مورد اعتیاد در دانشآموزان هم وضع به همین شکل است. او اضافه میکند: اگر آمار دقیق اعتیاد دانشآموزان بیان نشود، برنامهریزان و رسانهها نمیتوانند تسلط کافی برای برنامهریزی و هشدار آن داشته باشند. نیکنژاد تاکید میکند: تا وقتی با ارائه آمار دقیق مواجه نشویم، نمیتوانیم گامهایی برای پیشگیری اعتیاد دانشآموزان برداریم. او یادآور میشود: این معضل وجود دارد. با 20سال سابقه فعالیت در آموزشوپرورش با دانشآموز معتاد برخورد داشتهام، ولی تنها راه برخورد با چنین معضلی این بوده که آن دانشآموز را اخراج کردهاند. این کارشناس آموزش اشاره میکند: به عبارت دیگر جلسهای میگذارند و دانشآموز معتاد با اعمال نفوذ مدیر و معاون اخراج میشود. درواقع هیچ راهکاری برای برخورد با این معضل وجود ندارد. او ادامه میدهد: مشاور هم در مدرسه وجود ندارد، اگر هم باشد بهصورت کلیشهای وارد عمل شده و بدون تسلط و انگیزه لازم با دانشآموز معتاد برخورد میکند، چراکه عملا مشاوران مدارس در این حوزه نقشی ندارند و مشاوره آنها محدود به مسائل درسی است.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/195141/دانشآموزی شدن-استعمال-روانگردان!
زیبا عزیزی، ص آخر روزنامه شهروند، 30 اَمرداد 96
دوری از مادر همیشه برایم سخت بوده؛ فکر میکنم برای هر کسی چنین باشد، اما گاه به خاطر زندگی بهتر و شاید بهرهگیری از امکانات مناسبتر و... به ناچار فرسنگها فاصله از او را باید تحمل کرد، اما تحمل هم حد و اندازهای دارد! چند وقتی بود دلتنگش بودم. به همین خاطر به اتفاق همسر و پسر کوچکترم تصمیم به سفر گرفتیم؛ سفری که بزرگترین حُسناش دیدن او بود. رفتن و سفر به خودی خود هیجانانگیز است اما سفر به زادگاه چیز دیگری است. برخلاف سفرهای معمول هرچه به مقصد نزدیکتر میشدیم، خستگی سفر و جاده کمتر نمایان میشد، زیرا که در لحظهلحظهاش انتظار شیرینِ دیدار مادر و خانواده و شهر و یادآوری هزاران خاطره کوچک و بزرگ نهفته است. در جاده لحظههایی را میشماری که پایانشان زیارت مادر است. همیشه
در جاده و تا رسیدن و دیدارش چندینبار زنگ میزند؛ حتی چند دقیقه قبل از رسیدن پیگیر جگرگوشههایش است. اینبار هم مانند همیشه برای هرچه زودتر دیدنمان با اصرار محبتآمیزش میخواست که اول به خانه او برویم. نیمساعت نگذشته و راهی هم تا رسیدن نمانده بود که تلفن همراهم مجددا زنگ خورد. اینبار خواهرم بود. با آنکه سعی در پنهانکردنش داشت اما لرزش در صدایش معلوم بود. پرسید که چقدر طول میکشد تا برسید؟ نگران و مضطرب شدم. گفتم: نزدیکیم! بالاخره به خانه پدری رسیدیم و با صحنهای دلخراش روبهرو شدیم. مادرم را دیدم که به خود میپیچید و مدام تکرار میکرد که «پایم شکسته است»! همیشه نگران این مسأله بودیم که مبادا یک روز پا یا دستش بشکند و او را زمینگیر کند. اخلاقش را میدانیم و آنچه که بیشتر نگران و اذیتش میکند، به زحمت انداختن بچههایش است. صبر و مقاومتی مثالزدنی دارد و هزاران درد و رنج را در زندگی متحمل شده است. دردهایی که کوچکترینشان به دنیا آوردن چندین فرزند و بزرگکردن بچههای قدونیمقد و به سرانجامرساندن آنها بود. با اینکه از درد به خود میپیچید، گرمی آغوشش، مهربانی صدایش، برق چشمانش، کلمات گرمش را فراموش نکرده بود؛ و همچون همیشه آغوشش پذیرایی از ما را طلب میکرد. به سختی و با کمک همسر و خواهرم از زمین بلندش کردیم. با اینکه بشدت درد داشت، باز احساس شرم میکرد؛ بیش از همه از همسرم! مدام از او عذرخواهی میکرد. این رفتار از سویی آزارم میداد و از سویی آموزنده بود. مادر است دیگر، مادر. وقتی به این اسم زیبا میاندیشیم، نوعی احساس درونی، دلم را میلرزاند و قلبم را به تکاپو میاندازد و خونم را به جوش میآورد و اشکم را سرازیر میکند؛ احساسی سرشار از عشق و محبت او و نیاز بیپایان من.
بهویژه برای من که از او دورم. محبت مادر پدیدهایست که تا مادر نشوی، قادر به درک و لمس آن نیستی. تنها یک مادر میتواند احساس مادری را به خوبی درک کند. کلمات توان وصف مهربانیها و از خودگذشتگیهای این فرشته زمینی را ندارند. مادر رئوفترین چشمه مهربانیهاست و هیچ جایگزینی برای او در دنیا وجود ندارد.
http://uupload.ir/files/1c71_photo_۲۰۱۷-۰۵-۰۱_۰۹-۲۴-۵۴.jpg
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/110263/فرشته-زمینی
گزارش از سعیده علی پور، تارنمای دوات آنلاین
نخستین روز رای اعتماد وزرای پیشنهادی دولت دوازدهم در حالی آغاز شد که سید محمد بطحایی، وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش برنامهها و اولویتهای این وزارتخانه را برای تصدی این پست اعلام کرد.
وزارت آموزش و پرورش از جمله وزارتخانههایی است که در دورههای مختلف گرچه با کمترین تغییر در سیاست و عملکرد و بودجه مواجه بوده، اما همواره بیشترین تغییرات را در سطح وزیر داشته است.
موارد مطرحشده از سوی حسن روحانی رئیسجمهوری در بخش آموزش و پرورش گرچه جدید نیست، اما یکی از دغدغههای اصلی جمعیت زیادی از ذینفعان آموزش و پرورش است؛ توانمند سازی ذهنی و جسمی دانش آموزان، ارتقای منزلت و جایگاه معلمان و وضع معیشتی آنها، متناسب سازی نیروی انسانی آموزش و پرورش با نیازمندیهای کشور به لحاظ کمی و کیفی از جمله اولویتهای اتخاذ شده برای این وزارتخانه اعلام شده است. اما این اولویتها این بار دغدغههای دست اندرکاران آموزش و پرورش کشور را رفع میکند یا تنها در حد شعار باقی میماند؟
نگاهی به اعداد و ارقام بودجهای در آموزش و پرورش نشان میدهد، این وزراتخانه در سالهای مختلف سخت درگیر کمبود بودجه بوده و مدیران آن بیش از آنکه به وضعیت کیفی این بخش مهم کشور بیندیشند مجبور بودند تا کسریهای مختلف مالی را جبران و با اعتراضات مختلف صنفی بدنه فعال این وزارتخانه دست و پنجه نرم کنند.
روند ثابت بودجه سالانه آموزش و پرورش
در سال 95 بودجه آموزش و پرورش حدود 30 هزار میلیارد تومان بود، که با 20 درصد رشد به حدود 37 هزار میلیارد تومان برای سال 96 رسید این در حالی بود که بودجه پیشنهادی این وزارتخانه برای سال 96، مبلغ 45 هزار میلیارد تومان بوده است که به گفته منصور مجاوری مدیرکل پیشین برنامه و بودجه وزارت آموزش و پرورش، این مبلغ بودجه بر اساس حداقلها برای هریک از فعالیتهای بخشهای مختلف آموزش و پرورش از جمله معیشت نیروی انسانی، پیشنهاد شده بود.
مجاوری به دواتآنلاین میگوید: «حتی همان بودجه مصوبنشده هم دارای 3400 میلیارد تومان کسری بود؛ کسریای که در واقع حقوقهای عقب افتاده معلمان حق التدریسی است.»
این میزان کسری در هزینههای اولیه این وزارتخانه نشان میدهد، وزیر آینده این وزارتخانه نیز به جای توجه به اولویتها باید دنبال راهی برای آرام کردن خیل اولیای معترض به کیفیت آموزشی و معلمان معترض به معیشتشان باشد.
محمدرضا نیکنژاد فعال صنفی معلمان در این باره به دواتآنلاین میگوید: به نظر نمیرسد دولت با انتخاب محمد بطحایی به عنوان وزیر آموزش و پرورش قصد تغییر اساسی در آموزش و پرورش داشته باشد. این وزیر نیز مثل وزرای پیشین تنها باید با کم و کاستیهای سابق آموزش و پرورش همان سیاستهای پیشین را دنبال کند.
98 درصد بودجه، خرج پرسنل
به گفته او در حال حاضر 98 درصد از بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق پرسنل میشود و تنها 2 درصد صرف هزینه مدارس و در واقع کیفیت بخشی آن میشود. این در حالی است که در سایر کشورهای دنیا بین 75 تا 80 درصد بودجه صرف حقوق پرسنل میشود که ما با این رقم فاصله زیادی داریم.
این در حالی است که از حدود 950 هزار نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش 120 هزار نفر آنها تنها در بخشها اداری آموزش و پرورش فعال هستند که بخش عمدهای از هزینهها را صرف خود میکنند.
به گفته نیکنژاد برای تحقق شعارهای روحانی برای کیفیت بخشی به آموزش و پرورش باید حداقل میزان بودجه آموزش و پرورش دو برابر شود تا حداقل 15 درصد از این بودجه صرف مدارس شود. این در حالی است که با توجه به شرایط فعالی کشور نمی توان انتظار تغییر چشم گیری در بودجه آموزش و پرورش داشت . اما این توقع وجود دارد که دولت در چهار سال آینده به صورت تدریجی جوری بودجه را طراحی کند کنه سیستم آموزش و پرورش به استانداردهای جهانی در این باره نزدیک تر شود و مدارس برای هزینههای روزمره خود مجبور به اخذ پول از دانش آموزان نباشند.
http://davatonline.ir/fa/news/30999/اولویت-آموزش-و-پرورش-از-شعار-تا-اجرا-
محمدرضا نیکنژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 28 اَمرداد 96
این آموزشوپرورش ما هم برای خودش سریالی شده است؛ حتی تراژیکتر از مجموعههای تلویزیون. سریالی غمبار برای یکمیلیون فرهنگی و بیش از ١٣میلیون دانشآموز. میگوییم دخلِ خانواده بزرگ آموزش با خرجش نمیخواند. میگویند راهش خصوصیسازی و گسترش مدرسههای غیردولتی است! میگوییم بیش از ٩٥درصد بودجه آموزشی صرف پرداخت دستمزدها میشود و با این حال دهههاست کمی دستمزد از گلایهها و اعتراضهای حقوقبگیران آن است. میگویند، راهکارش کاهش نیرو و تقسیم همین بودجه در میان فرهنگیان است! میگوییم اهداف، روشها و الگوهای ساختار آموزشی کهنه و در جهان کنونی و برای نسلهای کنونی ناکارآمد است؛ سرای آموزش کشور نیازمند خانهتکانی و نیروهایی با اندیشهها و رویکردهای نو است. میبینیم که با هر دگرگونی سیاسی یا آموزشی، مدیریت مانند اصل پایستگی انرژی در دست ٢٠- ١٠ مدیر دارای ٣٥ تا ٤٠سال سابقه میچرخد! میگوییم آموزشوپرورش نهادی توسعهزاست و توجه به آن زمینه رشد همهجانبه کشور را فراهم میکند؛ نهتنها باید از اولویتهای دولت که میبایست نخستین اولویت نظام باشد. میبینیم مورد بیمهری دولت است و مجلس نیز هیچگاه به شکل ریشهای به گرفتاریهایش نمیپردازد. میگوییم به این نهاد و نیروها و گرفتاریهایش نباید نگاه سیاسی داشت، بلکه نیازمند نگاهی تخصصی و آموزشی است. میبینیم توانمندترین و محبوبترین گزینه وزارت در دولت پیشین، به سیاسیترین شکل ممکن در مجلس ردصلاحیت میشود؛ در این مجلس نیز گزینه پیشنهادی به دور از نگاه تخصصی نمایندگان با کمترین چالشهای راهبردی روبهرو میشود. میگوییم این وزارتخانه به دلیل جایگاهش در پرورش نسلهای آینده و گرفتاریهای پرشمار و ریشهدارش، نیارمند وزیری دارای پایگاه سیاسی- اجتماعی قوی است. باز همانی میشود که سالها بر سرنوشت این نهاد مهم و تأثیرگذار رفته است و دارد میرود! البته این داستان تراژیک و خستهکننده! بینندگانی دارد که خود چندین دستهاند. گروه بزرگی که اگر دنیا را آب ببرد، اینها را خواب برده است. اینها که هیچ! گروهی دیگر در جریان هر تغییری، به دنبال کلاهی از نمد جابجاییها هستند. در نگاه این گروه، آموزشوپرورش پلهای برای بالارفتن از نردبان قدرت است و گرفتاریهای پرشمار ساختار آموزشی حتی قلقلکشان هم نمیدهد. گروه دیگر با نگاهی سیاسی همواره سیاهیلشگر جناح همسوی خویشاند. اینها نیز چشم به تصمیم جناح همسو دارند و کیستی و چیستی باورهای آموزشی گزینههای وزارت برایشان حساسیتزا نیست! دستهای از کنشگران نیز هستند که به بهانه صنفیبودن، هویتشان در مخالفت تعریف میشود. این گروه در کشاکش گفتوگوهای پیش از معرفی وزیر و کیستی او ساکتاند و ورود به این گستره را سیاسی میدانند! اما هنگامی که معرفی شد- هرکس که میخواهد باشد- بر شکاف اختلافاتها و نارضایتیها سوار میشوند و خر مراد میرانند؛ و میشوند مدافع آموزش و دانشآموز و آموزگار! در این میان کمشمار کسانی نیز هستند که بر پیکر بیمارگونه آموزش، تخصصیتر مینگرند و به دنبال بهبودِ هر چند اندک و گام به گام آنند. البته که در این بازار مسگرها صدای اینها چندان شنیده نمیشود و... همان میشود که این دهها سال! اما در این میان کسانی نیز هستند که در جایگزینیهای خُرد و کلان آموزشی و با هر نیتی، چارچوبهای اخلاقی را زیر پا گذاشته و با درآمیختن حق و ناحق، آبروی مخالف را میریزند و آدم را یاد کاربردهای تاریخی «هدف و وسیله» میاندازند. در این بازار مکاره اما نهاد آموزش میماند و صدها گرفتاری ریز و درشت و ادامه سریالهای تراژیک ناکارآمدی و در جازدگی و... پس وای به حال نهاد آموزش!
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/110042/وای-به-حال-نهاد-آموزش!
محمدرضا نیک نژاد، کانال تلگرامی" کانال معلمان" و تارنمای معلم ایرانی، 26 اَمرداد 96
بطحایی نخستین وزیر پیشنهادی بود که در مجلس به توضیح برنامه هایش پرداخت. وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش پس از شنیدن سخنان موافق و مخالف، در برنامه هایش بیش از هر چیز بر اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش تاکید کرد؛ سندی که از زاویه های گوناگون از جمله ابهام در هدف های کلی و حتی جزئی، زمینه ها و دست اندازهای فرهنگی- اجتماعی، امکانات و زمینه های سخت افزاری و نرم افزاری در نهاد آموزش و ... همچنان از بزرگ ترین دشواری های اجرایی آموزش و پرورش است. ابهام در اهداف سند و گستردگی و پیچیدگی زمینه های اجرای آن، همواره راه گریزی برای دست اندرکاران اجرایی از سویی و اهرم فشارِ مخالفان آن ها از دیگر سو بوده است. افزون بر این جایگاه سیاسی سند و حساسیت ویژه آن از زمان تصویب، همواره برای بسیاری از دست اندرکاران دستمایه ای بوده برای به سکوت کشاندن منتقدان. از این روست که وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش در مجلس با بهره گیری از سند تحول "مهمترین برنامه پیش روی خود را حاکم ساختن گفتمان سند تحول بنیادین و فراهم آوردن استلزامات اجرایی برای آن خواند و تشکیل شورای ملی اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، تهیه و تدوین کلیه زیر نظام های سند تحول، پایش و ارزیابی مستمر اجرایی گام های تحول" را از مهمترین برنامه های خویش. اما نکته این جاست که به علت های گوناگون از جمله چند اشاره بالا، دست کم تاکنون هیچ سنجه ای- به فرض وجود- برای ارزیابی میزان و چگونگی حرکت به سوی هدف های سند وجود نداشته و دور از ذهن است که پس از این نیز به وجود بیاید! از این رو تاکید بر اجرای سند به نوعی حرکت در تاریکی است و وعده ی سر خرمن!
بطحایی "بازطراحی فعالیتهای تربیتی و فوق برنامه بر اساس الگوی تربیت متوازن و تاکید بر تربیت اسلامی دانشآموزان، ترویج فرهنگ عفاف و حجاب ....." را از برنامه های اصلی خود بر می شمرد. بی گمان این بخش از گفته های ایشان برای به دست آوردن دلِ جناح مخالف دولت بود و تاکید بر حرکت بر خط حساسیت آن ها. اما با توجه به گرفتاری های پر شمار و بنیادین آموزش و پرورش و البته پیچیدگی های فرهنگی- اجتماعی و دگرگونی نسل ها و دیدگاه های تربیتی خانواده و حتی بخشی از حاکمیت، یک وزیر، آن هم در وزارتخانه ای گرفتار، تا چه میزان می تواند در این راه گام بردارد و کامیاب باشد!؟ بی گمان پاسخ نا امید کننده است!
اما بطحایی در فراز دیگری از برنامه های خود با اشاره به دوستی اش با رییس سازمان برنامه و بودجه می گوید" از آنجا که معاون دکتر نوبخت بودم پیش از پذیرش کاندیداتوری وزارت آموزش و پرورش، از شخص ایشان قول تمام و کمال گرفتم و ایشان با بزرگواری و از آنجا که خودشان هم آموزش و پرروشی هستند قول دادند که همکاری کنند. ایشان گفت به لطف خدای متعال این دوره از حیث اعتبارات و برنامهها بهترین دوره آموزش و پرورش خواهد بود." گمانی نیست که بخش مهمی از دشواری های نهاد آموزش، بودجه آن است و سرنخ در این بخش در دست دکتر نوبخت، اما با توجه به حرکت کشور در چارچوب اقتصادی مقاومتی، تاکید چندین باره ی دست اندرکاران دولت بر محدودیت منابع، نیاز آموزش و پرورش به دست کم دو برابر کردن بودجه، برای رضایت شغلی فرهنگیان و رسیدن به کیفیت آموزشی 13 میلیون دانش آموز و صدها گره مالی دیگر، تا چه اندازه می توان بر قول دکتر نوبخت حساب کرد؟ البته یادمان نرفته خردادماه گذشته که موضوع پرداخت حق الزحمه های آزمون های نهایی مطرح شد نوبخت با گلایه از دست اندرکاران آموزش و پرورش و با کنایه از واژه "گروگان گیری" برای طلب های چندین ماهه فرهنگیان استفاده کردند! و ...
به باور نگارنده به عنوان یک فرهنگی، سخنان بطحایی در مجلس دارای درونمایه های آموزشی محکمی نبود و بیش از آن که دشواری های این نهاد توسعه ای و راهکارهای برونرفت از آن ها را هدف قرار دهد، به گفتن کلیاتی بسنده کرد. امیدوارم نمایندگان مجلس همراستا با بدنه فرهنگیان با رد بطحایی زمینه برای حضور وزیر توانمندتری را فراهم کنند.
goo.gl/iWfTvf