ریک آلن
برگردان : مهدی بهلولی
همه پسندی تلفن های هوشمند،همانند درویدها(Droids)،آیفن ها و بلک بری ها(BlackBerries)،که هم اکنون توانایی های GPS،پیامک،صدا،و چند رسانه ای دارند،اصلاح گران صنعت و آموزش و پرورش را واداشته تا تلفن همراه را همچون ابزاری فراخور دگرگونی آموزش 12 پایه ای در سده ی بیست و یکم ببینند. گرچه آنها در کنار سودهای نهفته ی این تلفن ها،چالش ها را هم مطرح می کنند با این رو کارشناسان آموزش چنین می اندیشند که این رایانه های کوچک نیرومند،به دانش آموزان انگیزه می دهند؛ دسترسی همیشگی به ثروت دانش،ابزارها،و کارشناسان اینترنتی را فراهم می سازند؛و از لپ تاپ ها یا رایانه های رومیزی،ارزان تر و فراوان ترند. ادامه مطلب ...
از تارنگار: در سپهر آموزش(مهدی بهلولی)
دیروز،هشتم دی ماه،هاشم خواستار،کنشگر فرهنگی شناخته شده ی مشهدی،از زندان آزاد شد. من این آزادی را به ایشان و خانواده ی گرامی شان شادباش می گویم و امیدوارم به زودی شاهد آزادی دیگر فرهنگیان دربند،همچون رسول بداقی،محمود باقری،محمد داوری،عبداله مومنی و ... باشیم.
امروز تلفن زدم خدمت جناب خواستار و کمی با هم صحبت کردیم. من البته تاکنون ایشان را از نزدیک ندیده ام اما از سر تجربه و پیشینه ی این چند ساله،که هم خبرها و کارهای ایشان را دنبال کرده ام و هم گهگاهی با این ایشان گفت وگوی تلفنی داشته ام،گمانی ندارم که انسانی استوار و صادق است و به ویژه از درونی پاک برخوردار است و بی دلبستگی خاصی به برخی عنوان ها،هدف های بزرگی همچون آزادی،برابری،حقوق بشر و ... را پی می گیرد. خواستار می تواند الگوی شایسته ای باشد برای همه ی کنشگران مدنی و به ویژه فرهنگی،که به دام خودخواهی های درونی خویش نیفتند و به جای نیرومندسازی کنش های مطالبه محورانه ی فرهنگیان،مایه ی ناتوانی هر چه بیشتر نگردند. به باور من، "خودسازی" یکی از بایسته هایی است که همگی،و به ویژه کسانی که هدف هایی اجتماعی را دنبال می کنند،سخت نیازمند به آن اند- و چه بسیار کسان،که از سر بی توجهی به همین خودسازی درونی،اسیر حسادت ها،تنگ نظری ها،خودخواهی ها و غرق در نام و عنوان ها شده اند. اما خواستار،آنگونه که من می شناسم،انسان خودساخته ی راستینی است.
شاید باور اینکه روزی نیروی انتظامی با احضار یک معلم، موجبات رنجش او را فراهم کند، برای فرماندهان نیروی انتظامی نیز غیرقابل باور بود. امّا اکنون این واقعیت تلخ نه برای جرائم متداول بلکه برای تدریس خصوصی تعدادی از معلمان اتفاق افتاده است. معلمانی که حداقل از ظاهری مناسب برخوردارند و سعی میکنند شأن معلمی را حفظ کنند. تاریخچه کلاسهای خصوصی حدوداً به دو دهه پیش برمیگردد. پس از ناتوانی دولتها در تامین معیشت فرهنگیان، تدریس خصوصی بهرغم ممنوعیت قانونی به عرف تبدیل شده و بهعنوان یک ارزش تلقی شد. در ابتدا دبیران علوم پایه در سطح دبیرستان و سپس معلمان دیگر علوم و در مقاطع دیگر سعی در تامین معاش از طریق تدریس خصوصی کردند. گرچه این نوع تدریس شامل حال همه کارکنان و معلمان نمیشد ولی مرهمی بر زخم این معلمان بود. در طی این دوران، آموزش و پرورش با تدوین مواد قانونی با تدریس خصوصی مخالفت میکرد ولی این مخالفت توسط بازرسی و هیات تخلفات عملاً نادیده گرفته میشد. سایر دستگاههای دولتی مانند اداره مالیات و دارایی نیز گشاده دست تر از این بودهاند که چشم طمع به مالیات این افراد داشته باشند. قوه قضائیه نیز هرگز بهعنوان مدعیالعموم سعی نکرد مانع امرارمعاش این معلمان شود. همزمان با گسترش کلاسهای خصوصی به مناطق جنوبی شهرها و عطش ورود به دانشگاهها، موسسات کمکآموزشی شروع به فعالیت کردند و روزبهروز بر دامنه فعالیتهای خود افزودند.
آموزش و پرورش نهادی است که میتواند در بروز و ظهور اندیشههای ناب نقش عمدهای ایفا کند و دانشآموز را به تکاپو وادارد تا بهتر بتواند به سرمنزل مقصود برسد؛ نکتهای که توجه به آن ضروری بهنظر میآید. حال باید ببینیم که برای رسیدن به این مقصود چه تدبیری اندیشیده شده است؟ آیا میشود دانشآموز را به سوی تفکری فعال سوق داد؟ آنچه بهنظرم در کلاس درس، معلم باید بدان برسد این نکته مهم است که دانشآموز به درک مسائل ارائه شده نائل آید بهگونهای که بتواند به راحتی نظر خود را درمورد آنها ارائه دهد، یاد بگیرد فکر کند و مفهوم آن را بفهمد. کلاس درس باید محیطی آزاد باشد تا دانشآموز بهراحتی آنچه را در ذهن دارد بیان کند بهگونهای که مفهوم دموکراسی را در کلاس بفهمد، یاد بگیرد تا بهاندیشهها احترام بگذارد و تحمل ایدههای مخالف را نیز داشته باشد. کلاس درس باید برای دانشآموز در حکم جامعهای با گرایشهای مختلف باشد؛ جامعهای که منطق عدالت بر آن حکمفرماست. در کلاس درس نباید هیچگونه تبعیضی راه پیدا کند تا دانشآموز تکبعدی و انحصارگرا بار نیاید. شرایط کلاس باید بهگونهای باشد که دانشآموز را به تدبر وادارد. کلاس درس جایگاه بروز اندیشههاست و زمانی این امر محقق میشود که جسارت بیان اندیشه در دانشآموز ایجاد شود و به او فرصت تفکر داده شود. دانشآموز باید از همین ابتدا یاد بگیرد که همه چیز را به راحتی قبول نکند و برای آنچه ارائه میکند دلیلی واضح داشته باشد. در کلاس درس باید سعی شود انتخاب نماینده کلاس توسط دانشآموزان انجام گیرد و دفتر مدرسه فقط زمینهساز بروز این رفتار شود تا دانشآموزان الفبای دموکراسی را در کلاس درس بیاموزند. باید تلاش کنیم خود دانشآموز انتخاب کند تا هنجارها و ارزشها در او نهادینه شود.
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،30 آذر 92
آنچه بیش از هر چیز درباره ی سخنان حسن روحانی،رییس جمهوری محترم،در روز آغاز بازگشایی مدرسه ها به چشم می آید رویکرد نوینی است که ایشان به آموزش و پرورش دارد؛رویکردی که به ویژه در میان فرادستان سیاسی کشور تاکنون کمتر دیده شده است. البته اگر سخنان ایشان را در کنار سخنان پیش از انتخابات وی درباره ی آموزش و پرورش بگذاریم می توان با اطمینان بیشتری از "دیدگاه های نوین آموزشی رییس جمهور" سخن گفت؛چرا که روحانی در پیش از انتخابات هم در همین سپهر و گفتمان آموزشی،به آموزش و پرورش و شماری از مساله های پیرامون آن پرداخته بود. در سخنان روحانی،نشانه های بسیاری وجود دارد که نشان می دهند آموزش و پرورش شایسته به نزد ایشان،آموزشی است که شخص را شهروند آشنا به حقوق و وظایف مدنی خود،و اخلاق مدار بار می آورد. تآکیدی که ایشان بر گفت و گو،مطالعه ی کتاب و برگزاری نشست های گروهی گزارش کتاب،انتقاد،و گسترش توانایی نوشتن در میان دانش آموزان دارد گواه درستی این ارزیابی است. با این همه سخنان و پیشنهادهای ایشان،نیازمند این هستند که از زاویه های گوناگون آموزشی بررسی شوند. برای نمونه،پیشنهاد "زنگ گفت و گو"،که پیشنهادی کلی و درخور درنگ است اما جزییات آن روشن نیست. ادامه مطلب ...
روزنامه آرمان،30 آذر 92
حمیدرضا بوجاریان: «بیسوادی اولیای 5/1میلیون دانشآموز»؛ این آماری است که در نشست اخیر وزیر آموزش و پرورش با مدیران کل استانهای این وزارتخانه بیان شده است؛ آماری که در کنار قرار گرفتن آن با گزارش مرکز پژوهشهای مجلس درباره بی سوادی 10 میلیون تن و کمسوادی 10 میلیون شهروند دیگر ایرانی، علامت سوالهایی را در ذهن افراد و کارشناسان درباره عملکرد وزارت آموزش و پرورش و سازمان نهضت سوادآموزی ایجاد کرده است. مفهوم خبر بالا این است که 20 میلیون از جمعیت بالای شش سال کشور یا بیسواد مطلقند یا به قول قدیمیها کورهسوادی دارند و خیلی نزدیک به بیسوادند.. ادامه مطلب ...