هاد آموزش و حلقه فرسوده مدعیان!


محمدرضا نیک نژاد، تارنمای جماران، 22 اَمرداد 96
این روزها گفت و گوهای دامنه داری پیرامون محمد بطحایی، وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش شکل گرفته است و بسیاری از نیروهای ستادی آموزش و پرورش و برخی تشکل های سیاسی معلمان سینه چاکان وزارت ایشان شده اند. اما نکاتی در این باره.
1-  ریشه همراهی بسیاری از نیروهای ستادی آموزش و پرورش با بطحایی نه دلنگرانی های آموزشی که همگرایی درونی این نیروها در ستاد و حلقه ی منافع آنان در انتخاب وزیر است. چندین دهه بسیاری از مدیران ارشد و میانی ستاد در حلقه ای به شدت بسته در کنار یکدیگر کار کرده اند و جایگاه های مدیریتی در میانشان دست به دست شده است. این حلقه مدیریتی نیرومند و تا اندازه زیادی ناکارآمد در این 20 – 30 سال گذشته به چنان جایگاهی دست یافته که کمتر اجازه ورود نیروهای تازه، پر انرژی و توانا را می دهند؛ اگر هم نیرویی به این حلقه وارد شده و ساز مخالف زده به سرعت با کارشکنی های گوناگون، وادار به همسویی یا ترک حلقه شده است. تازه ترین نمونه آن نیز برخوردِ چالش برانگیز این حلقه با واپسین وزیر آموزش و پرورش بود. دانش آشتیانی با ورود به آموزش و پرورش برای پیشبرد برنامه هایش تغییراتی در ستاد پدید آورد. این تغییرات زمینه رنجش رهبران حلقه را پدید آورد. جایگاه سیاسی دانش آن چنان بود که نمی خواست فرمان مدیریتی خویش را به دست این ها بسپارد. این بود که تنش میان حلقه و وزیر بالا گرفت و بسیاری از برنامه های او پیش نرفت و در پایان نیز همان کسانی که زمینه وزارت او را فراهم کرده بودند پرچمدار مخالف با او شدند و آن شد که دیدم. نگاهی گذرا به پیشینه مدیریتی اعضای حلقه، با سابقه های بیش از 35 – 40 سال نشان می دهد که جایگاه مدیریت در میانشان به اصل پایستگی تبدیل شده و از یکی به دیگری منتقل می شود! بی گمان فشار حلقه ستادی چنان هست که خواسته خویش را در رده های بالای سیاست به کرسی بنشاند. شوربختانه سیاستمداران فرادست هم به تجربه دریافته اند که مدیران بیرون از حلقه دوام نمی آورند و نگرانی از کارشکنی های موثر آنان و ناپایداری مدیریتی در نهاد آموزش، وادارشان می کند که تن به خواسته های این مدیران با نفوذ بدهند. بی گمان برگزیدن وزیر از میان این حلقه اگر چه برای آنان نان می آورد اما برای فرهنگیان آبی گرم نمی کند! و همچنان روزگار آموزش ناکارآمدتر از پیش به زیست نباتی خویش ادامه می دهد.
2-  از دیگر گروه های حامی بطحایی تشکل های سیاسی معلمان است. این تشکل ها به دو بخش کلی تقسیم می شوند. نخست تشکل های فرصت طلبی که در هنگام روی کار آمدن دولت همسو از کنج عافیت بیرون آمده و به دنبال وارد کردن نیروهای خویش در جایگاه های گوناگون مدیریتی ست. این تشکل ها هر چه که در بدنه فرهنگیان نفوذ ندارند، به خاطر نزدیکی به مراکز سیاسی قدرتمند هستند و در نشستن در جایگاه مدیریتی کامیاب. آن ها از دلنگرانی های آموزشی به شدت دور هستند و از داشتن یک تئوری یا تحلیل در گستره آموزشی بی بهره. از این رو در درازمدت، به شدت برای نهاد آموزش آسیب زا خواهند بود. گرچه آن ها نام معلم را یدک می کشند اما سنگ خویش، جناح و یا حزب سیاسی همسو با خویش را به سینه می زنند و بیشتر به دنبال هدف های سیاسی هستند تا آموزشی؛ تاکنون نیز اگر این دوستان چاهی کنده اند برای فرهنگیان آبی نداشته و البته برای خودشان.... گروه دیگر تشکل ها اما با مقدم شمردن سیاست به آموزش بر این باورند که تا سیاست سامان نگیرد آموزش همچنان بی سامان خواهد بود! از این رو پیش از معرفی گزینه پیشنهادی وزارت با توپ پر به میدان آمده و گزینه خویش را تبلیغ می کردند اما با معرفی سیاهه وزرا شاخصه های خویش را کنار گذاشته و با ذوب در جناح همسو چشم و گوش بسته در موضع دفاع از دولت و گزینه پیشنهادی برآمدند. بی گمان در این گروه آدم های صادقی هست اما ذوب سیاسی در جناح همسو افزون بر این که به جایگاه آنان در بدنه فرهنیگان آسیب می زند، به پیشبرد اصلاح در آموزش نیز کمکی نخواهد کرد.
بطحایی نسخه خوش تیپ تر و خوشرو تر از فانی و البته مانند او متعلق به حلقه فرسوده مدیران ستادی آموزش و پرورش است؛ حلقه ای که در چند دهه گذشته میزان کارآمدی خویش را به همه آشکار کرده است. با بطحایی آموزش و پرورش همان مسیری را خواهد رفت که با فانی. بی گمان حامیان امروز او در ادامه ناکارآمدی و بن بست نهاد آموزش سهیم هستند و باید در آینده پاسخگوی حمایت خویش باشند.  
 
https://goo.gl/Yokj6J

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد