کتاب های درسی تلفیقی و چند پرسش


محمدرضا نیک نژاد، صفحه پرونده روزنامه فرهیختگان، 2 اردیبهشت ماه 96
در روزهای گذشته ازسوی دو فرادست آموزشی تهیه "کتاب های تلفیقی" برای نخستین بار در فضای رسانه ای-آموزشی طرح شد. فخرالدین دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش گفت "کتاب های تلفیقی کاری است که در نظام آموزشی کشورهای دیگر مطرح شده و ما نیز قصد داریم این کار را بطور آزمایشی برای دانش آموزان مقطع ابتدایی انجام دهیم. دانش آموزان باید مطالبی را که در زمان تحصیل می آموزند با زندگی خود ارتباط دهند." محی الدین بهرام محمدیان رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی نیز این موضوع را چنین طرح کرد که:".... برخی می‌گویند حجم کتاب‌ها زیاد است و برخی نیز بیان می‌کنند حجم کتاب‌ها در برابر کتاب‌های دیگر کشورها کم است.... تعدد کتاب‌های درسی در نظام آموزش و پرورش زیاد است بنابراین می‌خواهیم به صورت آزمایشی دروس دوره‌های ابتدایی را با یکدیگر تلفیق کنیم. به عبارتی پنج کتاب برای نمونه ریاضی و علوم در یک کتاب جایگذاری شود." به جز این دو خبر چیز دیگری درباره کتاب های تلفیقی یافت نمی شود و چندان اطلاعاتی از رویکرد تازه نهاد آموزش به کتاب های درسی در اختیار جامعه و به ویژه فرهنگیان قرار نگرفته است.
گویا قرار نیست که فرهنگیان به عنوان مجریان برنامه های آموزشی و خانواده ها به عنوان لایه های درگیر با یادگیری و آموزش، در جریان دگرگونی های خرد و کلان آموزشی قرار گیرند! فرآیندی که شوربختانه دست اندرکاران آموزشی چند ده سال است در پیش گرفته و نمی خواهند از آن درس بگیرند. تهیه طرح های این چنینی در پشت درهای بسته سازمان پژوهش های آموزش و پرورش و تا اندازه ای کپی برداری از سیاست های کامیاب کشورهای دیگر، بدون هماهنگ سازی با فرهنگ بومی و حتی همراه کردن لایه های درگیر با طرح ها و برنامه های تازه آموزشی، پیامدی دارد مانند برخورد فرهنگیان با بخشنامه های فراوانی که تنها تا تابلو اتاق آموزگاران دوام می آورد و پس از چند روز به آرامگاه همیشگی خویش یعنی بایگانی مدرسه می رسند و از یادها می روند. آموزش و پرورش نوین و البته نمونه های کامیاب آن در برخی کشورها به درستی دریافته اند که  حل دشواری های آموزشی بدون یاری و برهم کنش آموزگاران، خانواده ها و فرادستان اجرایی - پژوهشی امکان پذیر نیست. فاصله فراخ سه محور یاد شده بی گمان پیامدی جز گرفتاری های امروز نهاد آموزش یعنی زمین گیر شدن و ناکارآمدی را در پی ندارد. آموزگاران- یا به گفته دکتر محمدرضا سرکار آرانی"صحنه پردازان یادگیری"- نمی توانند مجریان دست و پا بسته فرادستان آموزشی باشند و گمانی نیست حتی اگر قصد یاری گرفتن از این صحنه پردازان را نداریم، دست کم باید آنان را برای اجرای برنامه های تازه توجیه و همراه سازیم. شوربختانه چنین رویکردی ده ها سال است در نهاد آموزش دیده نمی شود و سیاست های کلان آموزشی نیز در این زمینه دورنمای دلگرم کننده ای را نشان نمی دهد.
از دیگر سو در خبرهای بالا می خوانیم که تهیه کتاب های تلفیقی به خاطر شمار بالای کتاب های درسی و البته هماهنگ کردن درونمایه ها و آموزه های آنان با زندگی فراگیران است. پرسش این جاست که آیا راهکار برگزیده شده برای کاهش کتاب های درسی پاسخگوی فراوانی آسیب زای کتاب های آموزشی هست؟ در چه پژوهشی دست اندرکاران به این نتیجه رسیده اند که این راهکار پاسخ درخور را می گیرد؟ آیا در برگزیدن راهکار کتاب های تلفیقی به دیدگاه های آموزگاران به عنوان پیاده نظام آموزش و اجرا کنندگان طرح توجه شده، یا می شود؟ آیا در برابر دشواری فراوانی کتاب های درسی به راهکارهای دیگری نیز اندیشیده شده است؟ در دبستان هایی که طرح به شکل پایلوت اجرا می شود آموزگاران چگونه برای آموزش کتاب های تلفیقی آماده شده اند و یا می شوند؟ و این آمادگی با توجه به گرفتاری های پرشمار نهاد آموزشی با چه راهکاری به شکل کشوری اجرا خواهد؟ و ...
گرچه تاکید می شود که فرایند اجرای محدود و پایلوت چنین برنامه ای در برابر اجرای شتاب زده، فراگیر، بی برنامه و عوام گرایانه ی طرح های آموزشی در دولت های نهم و دهم قابل دفاع است، اما جا دارد که دست اندرکاران به پرسش های بالا و حتی پرسش های بیشتر بیندیشند و یا اگر اندیشیده اند تلاش کنند که طرح های تازه آموزشی- از آن میان کتاب های تلفیقی- را برای فرهنگیان و خانواده ها بیشتر توضیح داده و ضرورت اجرای آن ها را توجیه کنند؛ تا زمینه کامیابی بیشتر آن ها را فراهم کنند.  
yon.ir/xJnqa

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد