درگذشت دختر 7 ساله ی گرفتار شپش و نقش آموزش


محمدرضا نیک نژاد، روزنامه جهان صنعت، 2 آذرماه 95

"کودک بابلی جمعه گذشته به خاطر استفاده از سم کشاورزی برای از بین بردن شپش سر دچار مسمومیت شده و به کما رفتند. این کودکان که یک پسر 10 ساله و دختر هفت ساله و برادر و خواهر هستند ، در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان شهید بهشتی بابل بستری شدند. مادر این کودکان که ساکن یکی از روستاهای بخش بندپی شرقی بابل است، هنگامی که متوجه وجود شپش در سرشان شد، از سم کشاورزی برای از بین بردن آن استفاده کرد. این 2 کودک بعد از مسمومیت به بیمارستان منتقل شدند و در بخش ویژه این بیمارستان بستری شدند. اباذر اکبرزاده پاشا رئیس بیمارستان شهید بهشتی بابل گفت : صبح امروز ضحی آقایی نژاد دختر هفت ساله در این بیمارستان فوت کرد. وی حال عمومی برادر این دختر را رو به بهبودی اعلام کرد. بنا به نظر کارشناسان و تائید پزشکان ، پنج درصد از 74 هزار دانش اموز شهرستان بابل مبتلا به شپش هستند."
این خبر به سرعت در فضای مجازی به ویژه در شبکه های اجتماعی استان مازندران دست به دست شد و پس از اندک زمانی کشوری شد.  همچنان که از متن خبر هم بر می آید ناآگاهی مادر در زمینه برخورد با شپش و عدم شناخت راه های درمان آن، ریشه اصلی این رویداد دلخراش است. البته خبرِ گسترش شپش در میان دانش آموزان تازگی ندارد و به علت نبود یک پژوهش میدانی آن هم از سوی یک نهاد مستقل نمی توان درباره گستردگی اش سخن گفت. اما آن چه از خبرهای جسته و گریخته بر می آید، این انگل آزار دهنده، گستردگی باور نکردنی ای دارد و بی گمان باید برای آن چاره ای اندیشید. تاکید کارشناسان بهداشتی این است که این بیماری چندان وابسته به جایگاه اقتصادی – اجتماعی مردم ندارد و در زمستان ها و در  سرما که تراکم افراد در جاهای سر بسته بیشتر می شود گسترش بیشتری می یابد و البته باز باید تاکید کرد که یک بیماری جهانی است که حتی در پیشرفته ترین کشورهای جهان نیز دیده می شود و راه های درمانی ساده، ارزان و در دسترس اما پیگیرانه ای برخوردار است. اما نکته این جاست که چرا باید مادر یا مادرانی که نقش بسیار مهمی در بالندگی تن و جان کودکان دارند این اندازه درباره چنین آموزه های بهداشتی ساده ای ناآگاه و کم اطلاع باشند؟ نهادهای آموزشی و بهداشتی چه نقشی دارند و چه از دست شان بر می آید؟ 
چند سالی است که فرادستان آموزشی کشور به دنبال کاهش نیروی آموزشی هستند و در سه سال دوره وزیر پیشین در برابر نزدیک 110 هزار نیروی بازنشسته کمی بیش از 30 هزار نیرو جایگزین شد! اکنون در مدرسه ها مدیران و معاونان بر خلاف نقش و کارکردشان در مدرسه باید شش ساعت در هفته در کلاس درس دهند. مشاوران آموزشی به شدت در مدرسه کم رنگ اند و حتی در مدرسه هایی با شمار بالای دانش آموزی یک یا دو مشاور هست. پایه های آموزشی گوناگون به شدت نیازمند نیروهای آموزش دیده و کارشناسان بهداشتی هستند و بسیاری از دشواری های امروز ما زاییده ی پرورش نایافتگی در گستره های بهداشتی دانش آموزان و پدر و مادران شان است. اما همچنان فرادستان آموزشی برای جبران کسری بودجه، نه در پی فشار به نهادهای بالادستی برای افزایش آن بلکه در فرایندی ناامید کننده به دنبال کاهش آسیب زای نیروهای آموزشی هستند.
از دیگر سو گستردگی جغرافیایی و انسانی آموزش و پرورش توانایی بسیار بالایی برای این نهاد پدید آورده که با آن بتوان مهمترین آموزه های فردی و اجتماعی در کشور را پیگیری کرد و بر خانواده ها در دورترین بخش های کشور اثر گذاشت. برای سیاست گذاران آسان است که با همکاری کانون های بهداشتی روستا، بخش و یا شهرستان، آموزه های بهداشتی را در مدرسه هم به بچه ها و هم به خانواده ها آموزش دهند و پایشِ درخوری را نیز دارا باشند.
به هر رو اگر مادر ضحی، دختر 7 ساله مازندرانی، آموزش های درخور را در این زمینه ها و بسیاری از زمینه های دیگر دیده بود امروز شاهد چنین رخداد دلخراشی نبودیم. آموزش و پرورش در دوره دبستان پوششی 98 درصدی دارد. به این معنی که در 98 درصد کل کشور و در دورترین نقاط آن دبستانی بر پاست و کودکان با پدر ومادرانی نیازمند آموزش، به دبستان می آیند و مدیر یا آموزگار- مدیر می تواند در هر هفته یک نشست درباره ضروری ترین آگاهی های فردی و اجتماعی برگزار کند و آنان را برای رشد بهینه خودشان و فرزندان شان یاری و راهنمایی کنند. این کار شدنی است اگر و تنها اگر آموزش و پرورش به جای جبران بودجه از راهِ کاهش نیروهای مورد نیاز، به دنبال دریافت بودجه از دولت و مدیریت بهینه آن باشد.
   
http://www.jahanesanat.ir/71536-درگذشت-دختر-7-ساله-گرفتار-شپش-و-نقش-آموزش.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد