محمدرضا نیک نژاد، روزنامه جهان صنعت، 14 مهر ماه 95
«آموزگاران نه تنها بنیاد حق برخورداری از آموزشوپرورش بلکه کلید دستیابی به هدفهای بیان شده تازه هم هستند. نقشه راه این برنامه تازه: «آموزش و پرورش 2030 چارچوبی برای عمل» این حقیقت را برجسته میکند که آموزگاران در آموزشوپرورش عادلانه و کیفی، نقشی بنیادین دارند، پس به معنای دقیق کلمه باید «در چارچوب سامانههای آموزشی که به خوبی تامین مالی شدهاند و کارآمد و ثمربخش مدیریت میشوند به اندازه کافی آموزش ببینند، استخدام شوند، دستمزد بگیرند و تشویق و پشتیبانی شوند.» اما برای دستیابی به این هدف، نه تنها افزایش چشمگیر تدارک آموزگاران آموزش دیده، ضروری است بلکه انگیزه بخشیدن به آنان با ارج نهادن به کارشان، بایسته است. تا سال 2030 و در سطح جهان، سه میلیون و 200 هزار آموزگار بیشتر برای دستیابی به آموزش ابتدایی و پنج میلیون و یک صد هزار آموزگار دیگر برای متوسطه اول مورد نیاز است.»
متن بالا بخشی از پیام یونسکو به فراخور روز جهانی آموزگار یعنی پنجم اکتبر برابر 14 مهرماه است. شعار روز جهانی آموزگار امسال «ارج نهادن به آموزگاران، بهبود جایگاهشان» است که در آن تاکید میشود، احترام به آموزگاران به بهبود جایگاهشان خواهد انجامید. اما شرایط کنونی حرفهای- آموزشی آموزگاری در ایران بیگمان به بهبود جایگاه آنان نمیانجامد. بلکه ریشههای این ناکامی آنقدر زیاد است که در ادامه به برخی از مهمترینهای آنان از دیدگاه نگارنده اشاره خواهد شد. 1- نخستین دستانداز در بهبود جایگاه آموزگاران در کشور برکنار بودن آنان از سیاستگذاریهای آموزشی و به ویژه بیتوجه به دیدگاههای حرفهای آنان در آموزش است. امروزه آموزگاران کمترین سهم در سیاستگذاریهای کلان و تصمیمسازی آموزشی کشور را دارند. این سهم کم تا آنجاست که معلم حتی در کلاس و روش آموزشیاش نیز دست و پا بسته و وادار به اجرای سیاستهای مدیران کلان تا مدیر و معاون مدرسه است.
2- دومین سد در برابر بهبود جایگاه آموزگاران، شکاف فراخ دستمزدهای آنان با میانگین خط فقر کشوری است. اکنون خط فقر در کشور برای یک خانواده چهار نفره- به ویژه در کلانشهرها و شهرهای متوسط- چیزی نزدیک به 5/3 میلیون تومان است که با میانگین دریافتی فرهنگیان یعنی کمتر از دو میلیون تومان بسیار فاصله دارد. اما آزاردهندهتر اینکه بخش زیادی از حقوقبگیران دولت گرچه دریافتیهایی نزدیک به فرهنگیان دارند اما مزایایی دارند که گاه بیش از حقوقشان است. برای نمونه کمک هزینههایی مانند مسکن، هزینه آمدوشد، بنهای خرید، بهرهگیری از فضاهای تفریحی و ورزشی رایگان یا با کمترین بها، پاداشهای گاه و بیگاه و به فراخور روزهای آیینی و ملی و... که در شعارهای اعتراضی فرهنگیان همواره خود را به شکل گلایه از «فرق» نشان میدهد. ناگفته نماند که کمبود بوجه آموزشی یا مدیریت نامناسب منابع سبب شده است که پرداخت حقالزحمههای کلاسهای حقالتدریس- که میتواند کمی از بار دشواریهای اقتصادی فرهنگیان بکاهد- گاه از چند ماه تا بیش از یک سال عقب میافتد. در همین زمینه حقالزحمههای باقیمانده از سال گذشته آموزشی با گذشت هفت ماه هنوز پرداخت نشده است.
3- دستانداز سوم شاید سیاستهای آموزشی دولتهای گوناگون باشد. خصوصیسازی و به دنبال آن برونسپاری و کاهش نیرو در آموزشوپرورش آنچنان جدی است که در برنامه پنج ساله ششم- بهعنوان محوریترین برنامههای راهبردی کشور- خود را تنها در یک بند و آن هم مربوط به اقتصاد آموزشوپرورش بازتاب داده است. این برخورد بیگمان خبر از فاصله گرفتن رییسجمهور روحانی از برنامهها و شعارهای دوران انتخاب شان دارد! از دیگر سو برای کسانی که تجربه آموزش در کلاس را از سر گذراندهاند، نیک آشکار است که کاهش نیرو افزون بر کاهش کیفیت آموزشی در کلاس، سرچشمه ی بسیاری از چالشهای میان دانشآموزان، آموزگاران و دیگر محورهای آموزش بوده و ریشه بسیاری از خبرهای ناگوار خشونت در مدارس است و بر افت شدید جایگاه آموزگاران به عنوان یکی از محوریترین عاملهای آموزش کارگر است. در این زمینه در سه سال گذشته نزدیک 120 هزار تن از فرهنگیان بازنشسته شدهاند که تنها 35 هزار تن جای آنان را گرفتهاند!
نگاه کارخانهای و کالایی به آموزش و ساختار نمرهمدار و نتیجهگرا به آن سبب شده است که آموزش به شدت با هدفهای آموزشی نوین فاصله داشته باشد. این دیدگاه فشار چندین برابری بر آموزگار و به دنبال آن دانشآموز وارد کرده و به ویژه معلمانی که به دنبال روشهای نوین آموزشی هستند را به لحاظ حرفهای میآزار و جایگاه آموزشی شان را فرو میکاهد. از این زاویه است که میتوان رتبهبندی آموزگاران با رویکردی رقابتی را به نقد کشید و آن را در راستای نگاه کارخانهای به آموزش در سیاستهای فرادستان دولتی و آموزشی ارزیابی کرد.
http://www.jahanesanat.ir/67068-جایگاه-معلمان-در-روز-جهانی-آموزگار.html