گزارش و گفت و گو، تارنمای فانوس
به گزارش سرویس اجتماعی فانوس ،ترک تحصیل معضلی است که بدون شک تنها به کشور ما اختصاص ندارد و کم و بیش حتی در کشورهای پیشرفته جهان نیز مشاهده می شود. در این ارتباط پژوهشهای انجام شده دهه 90 میلادی در غرب نشان میدهد، جا به جایی محل سکونت، تغییر مدرسه، امکانات و ساختار مدارس و فرآیندهای آموزش در کنار بنیه ضعیف علمی دانشآموزان که قویترین محرک برای ترک تحصیل است، از مهمترین دلایل خروج دانشآموزان لازمالتعلیم از چرخه آموزش به شمار میرود.
اما نتایج پژوهشهایی که تاکنون در کشورمان انجام شده به عواملی قویتر از آنچه در کشورهای پیشرفته وجود دارد، اشاره میکند تا آنجا که در ایران فقر مالی، بیانگیزگی، محیط نامناسب خانه و مدرسه، خشونتهای خانگی و سیستم آموزشی، سختگیریهای بیهوده و کمبود امکانات آموزشی در صدر دلایل ترک تحصیل شناخته شده است.
آمارها چه میگویند؟
با این مقدمه؛ مجموع ضعفها و کاستیهای سیستم آموزش در ایران سبب شده تا بیش از 2 میلیون و 300 هزار کودک بین 6 تا 17 سال یکی از حقوق اساسی خود یعنی تحصیل محروم بمانند، آماری که آذرماه سال 1390 از پژوهشهای رسمی مجلس شورای اسلامی استخراج شده و نشان میدهد این تعداد دانشآموز بازمانده از تحصیل در کشور وجود دارد که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیل به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و ظاهرا تنها پژوهش رسمی انجام شده درباره کودکان محروم از تحصیل است.
گروهبندی کودکان بازمانده از تحصیل
این که یک دانشآموز لازمالتعلیم درس را رها میکند و راههایی جز تحصیل را میپیماید، دلایل متعددی دارد و طبیعی است تا علتها پابرجاست، معلول که ترک تحصیل دانشآموزان است، نیز ادامهدار است.
در همین رابطه "محمد رضا نیک نژاد،" کارشناس حوزه آموزش و پرورش در گفت وگو با خبرنگار اجتماعی فانوس، با تاکید بر این که برای مقابله با پدیده ترک تحصیل باید علتها را از بین برد و کاری کرد تا کمتر فرد در سن تحصیل، درس خواندن را رها کند، عنوان میکند: بررسیها نشان میدهد، کودکان بازمانده از تحصیل دو گروه هستند، گروهی مانند کودکان روستاهای دور افتاده و کم جمعیت که از اول وارد سیستم آموزشی نمیشوند و سپس گروههایی که از سیستم آموزشی سرخورده شدهاند و تحصیل را مانعی جدی برای پیشرفت خود میدانند.
او میگوید: اما به جز کودکان محروم مناطق عشایری و روستایی تعداد کمی از کودکان و به خصوص دختران در روستاها و حاشیه شهرها هم به دلیل ناآگاهی، تعصب و فقر والدین، رنگ مدرسه را نمیبینند اینها مطلقا بیسوادند.
به اعتقاد او گروه دوم کودکانی هستند که از آموزشهای رسمی آموزش و پرورش ناامید شدهاند و به دلایل مختلف به این باور رسیدهاند که برای پیشرفت باید وارد بازار کار شوند، تجربه البته نشان میدهد بخش زیادی از بازماندگان تحصیل از این گروه هستند.
علتهای ترک تحصیل
این کارشناس آموزشی اضافه میکند: یکی از علل باز ماندن کودکان از تحصیل، فقر مادی و معنوی خانوادههای شهری به ویژه اقشار حاشیهنشین است. اما بسیاری از دانشآموزان خانوادههای متوسط و بالای شهری هم به دلیل ناکارآمدی سیستم آموزشی مجبور به ترک تحصیل میشوند.
به اعتقاد نیک نژاد، در کشور ما سیستم آموزشی، جذابیتی برای بسیاری از دانشآموزان ندارد. برنامههای آموزشی کشور ما با روحیه کودکان سازگار نیست. محفوظات فراوان، مشق و تمرین و تکرار موضوعاتی که ارتباطی با زندگی و علایق دانشآموزان ندارد، کودکان را از درس و مدرسه بیزار میکند. همین امر منجر به افت تحصیلی، مردودی و سرانجام خروج دانشآموز از چرخه آموزشی میشود.
شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل؛ راهی برای بازگشت
در این باره "محمد دیمه ور"، معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از شناسایی و بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل خبر میدهد و میگوید: وزیر آموزش و پرورش با وزیر کشور تفاهمنامه ای را امضا کردند تا موانع و مشکلات پیش روی ادامه تحصیل کودکان بازمانده از تحصیل را برطرف کنند. بر این اساس سال 93 توانستیم موانع تحصیلی 35هزار کودک بازمانده از تحصیل را برطرف کنیم و آنها را به مدرسه برگردانیم.
او میگوید: طرح شناسایی کودکان خارج از چرخه تحصیل بر عهده مسئولان وزارت رفاه و سازمان بهزیستی است. مسئولان مربوطه در استانها بر اساس اطلاعات دریافتی و با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، به صورت خانه به خانه دنبال دانشآموزان میروند و پس از پیدا کردن آنها و با توجه به دلایل ترک تحصیل یا بازماندگی از تحصیل افراد، اقدامات لازم را انجام می دهند.
به گفته او اکنون وزیر کشور نیز نسبت به این موضوع حساس شده و براین اساس استانداران موظف شدهاند گزارشات سه ماهه اقدامات خود را در این زمینه به هر دو وزارتخانه ارائه کنند. وزیر آموزش و پرورش هم موظف است هر 6 ماه یکبار گزارشی را در هیأت دولت در این باره ارائه کند.
وی تأکید میکند: موضوع کودکان خارج از چرخه تحصیل برای دولت یازدهم بسیار مهم است. این موضوع جزو اولویتهای آموزش و پرورش است و ما هم به طور جدی این موضوع را پیگیری میکنیم.
معاون ابتدایی وزارت آموزش و پرورش ادامه میدهد: با این حال آمار دقیقی از ثبت نام کودکان خارج از چرخه تحصیل در کشور وجود ندارد و ما نمیتوانیم هم اکنون پیشبینی کنیم که چه تعداد از این کودکان و نوجوانان در مدارس ثبت نام میکنند. اما کودکان و نوجوانانی که خارج از چرخه تحصیل باشند و به مدرسه بازگردند بر اساس بودجهای که در اختیار مدیران مدارس قرار دارد برخی اقدامات آموزشی این کودکان همچون ثبت نام،خرید کتابهای درسی و لوازمالتحریر آنها رایگان تهیه میشود.
دیمهور تأکید میکند: مسئولان آموزش و پرورش در همه شهر ها و روستاها در تلاشند تا ریشه بیسوادی را از بین ببرند برای مثال ما، 110 مدرسه یک کلاسه و چهار هزار و 850 مدرسه با کمتر از پنج نفر دانشآموز در سطح کشور داریم و این نشان میدهد که ما به ورود کودکان و نوجوانان به مدرسه بسیار حساس هستیم.
او با بیان این که مقاومت خانوادهها در برابر تحصیل فرزندانشان بر اساس قانون جرم است، اظهار میدارد: «در قانون حمایت از کودکان و نوجوانان این موضوع پیشبینی شده است و اگر خانوادهای از حضور فرزند خود در مدرسه جلوگیری کند، هم از طرف سازمان آموزش و پرورش و هم به عنوان یک جرم عام از طرف مراجع مربوطه قابل شکایت و پیگیری است و مراجع قضایی نیز حکم مربوطه را صادر خواهند کرد.
با این حال این پرسش پیش میآید که سازمانهای مردمی چه تضمینی میدهند تا کودکان بازمانده از تحصیل دوباره به مدرسه برگردند. کودکانی که درگیر فقر خانواده هستند و مجبورند به جای مدرسه در خیابانها یا کارگاههای زیرزمینی کار کنند.
سوالی که ولیالله نصر مدیرکل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی در پاسخ به آن میگوید: سازمان بهزیستی کشور با مؤسسات غیردولتی و کلینیکهای مددکاری اجتماعی تحت نظر بهزیستی با موضوع اجرای طرح بازگشت کودکان بازمانده از تحصیل به چرخه آموزش تفاهمنامهای امضا کردند. از آنجایی که تحصیل و آموزش از حقوق بنیادین کودکان است و همچنان تعدادی از کودکان بنا به دلایل مختلفی مثل فقر از نظام تعلیم و تربیت بازماندهاند، به همین منظور دستورالعمل اجرایی طرح بازگشت کودکان بازمانده از تحصیل تهیه و به ادارات بهزیستی شهرستانها ارسال شده است. ما همه تلاش خود را برای ساماندهی وضعیت این کودکان خواهیم کرد، اما نمیشود همه سازمانها نگاهشان به مسئولان بهزیستی باشد. خانواده این کودکان مشکل فقر دارند. بر اساس آمارهای سازمان بهزیستی 75 درصد کودکان کار و خیابان دارای سرپرست هستند، حدود 30 درصد از کودکان کار و خیابان به مدرسه نمیروند؛ همچنین حدود 31 درصد کودکان خیابانی 6 تا 11 سال و 9 درصد نیز زیر 6 سال سن دارند. مسئولان سازمان این کودکان را شناسایی میکنند و تا آن جا که بتوانند، حمایتهایی در ارتقای کیفیت زندگی کودکان بازمانده از تحصیل خواهند کرد. اما این موضوع یک عزم جدی میخواهد.
وی تأکید میکند: موضوع کودکان کار، موضوع بسیار جدی است که باید همه دستگاهها درگیر آن شوند، اما متأسفانه هر کجا نام کودک کار و خیابان میآید، همه ذهنشان به سمت بهزیستی میرود این در حالی است که بالای 18 سازمان و وزارتخانه درگیر کار ساماندهی این کودکان هستند.
شعار ندهیم واقعیت وجود کودکان بازمانده از تحصیل را نمیتوان انکار کرد. این روزها وضعیت اقتصادی برخی خانوادهها طوری رقم خورده که از تأمین حداقلهای یک زندگی معمولی عاجزند، بنابراین نخستین قربانیان این خانوادهها هم کودکان هستند که مجبورند با ترک تحصیل اجباری، ضمن کاهش هزینه تحصیل از سبد خانواده، به صورت نیروی کار ارزان وارد بازار شوند. در این میان دختران ترک تحصیلی، دختران خانوادههای مهاجر بدترین شرایط را دارند که به عنوان مهاجر و اقلیت تقریباً هیچ شانسی برای تغییر شرایط زندگی خود ندارند.
موضوعی که محمدرضا نیک نژاد، کارشناس مسایل آموزشی آن را تأیید میکند و میگوید: علاوه بر مشکلات زیر بنایی برخی ناکارآمدیهای نظام اداری و آموزشی نیز بر این امر موثر است.
به اعتقاد وی، وضع اقتصادی بد خانوادهها موجب شده دختران و پسران ترک تحصیل کنند. پسران وارد بازار کار ارزان میشوند و دختران هم ازدواج میکنند. این موضوع در استانهای محروم و مرزی کشور ماننند سیستان بلوچستان، هرمزگان و حتی شهرهای شمال و غرب ایران بیشتر خودش را نشان میدهد. با این حال در استان تهران هم چند مرکز حمایت از کودکان کار و خیابان وجود دارد. مراکزی که به شکل نهادهای مردمی آموزش کودکان بازمانده از تحصیل را بر عهده دارند.
مسئولان این مراکز میگویند تعداد دانش آموزانی که در سنین بالاتر به آنها برای آموزش مراجعه میکنند تا دست کم خواندن و نوشتن یاد بگیرند و در واقع جزو همان گروه بازمانده از تحصیل هستند، روز به روز درحال افزایش است.
وی تأکید میکند: با وجود آن که قانون در این زمینه نسبت به حق مسلم کودکان برای آموزش و برخورداری آنها از علم و دانش صراحت دارد، اما بعضاً وجود نگاه «اقتصادی» به سیستم آموزش و پرورش، عملاً زمینههای ایجاد فاصله طبقاتی میان کودکان را از سنین کودکی فراهم کرده و حتی به این مسأله دامن زده است و در عین حال سبب شده تا کودکان نتوانند از امکانات جامعه که دولت موظف به فراهم کردن رایگان آن بوده به طور یکسان برخوردار شوند.
نیکنژاد میگوید: بر اساس اصل سی ام قانون اساسی دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. البته چندی پیش هم مسئولان آموزش و پرورش اعلام کردند که در برنامه ششم توسعه تحصیل در دوره ابتدایی اجباری میشود.
اما واقعاً مسئولان بر اساس چه مکانیزمی میخواهند آموزش را اجباری کنند. کودکی که در گیر کار است، چگونه میتواند صبح به صبح به مدرسه بیاید و درس بخواند؟ آیا فضای آموزشی فراخور استاندارد، شاد و ایمن آن گونه که باید برای کودکان عادی وجود دارد که کودکان کار هم به آن اضافه شوند؟ این ایده بسیار خوبی است که مسئولان حالا به فکر بازگشت کودکان خارج از چرخه تحصیل به مدرسه هستند، اما باید دید که آیا واقعاً این موضوعات قابل اجراست یا در حد شعار میماند؟
با این همه مسئولان وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی و رسمی آموزش، قبل از هر چیز به وجود پدیده کودکان بازمانده از تحصیل اعتراف کردند تا جایی که حالا برنامهها و طرحهایی را برای شناسایی کودکان خارج از چرخه تحصیل در دستور کار خود قرار دادهاند.
سازمانهای غیردولتی هم از وجود آمار بالای کودکان خارج از چرخه تحصیل میگویند آماری که به ادعای آنها به بیش از 4 میلیون نفر میرسد. حال این سؤال مطرح میشود که با این شمار بالا از کودکان بازمانده از تحصیل، آیا اصل سیام قانون اساسی که میگوید، دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم کند و وسایل تحصیلات عالی را به طور رایگان گسترش دهد، قابل اجراست؟
http://fanousnews.ir/Content/Detail/7767/4-