بزرگراه ستاری و منطق بی اخلاق بازار!

               

          محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 19 تیرماه 95

  1. یک بلوک سیمانی ورودی مغازه را بسته بود. از فروشنده درباره اش پرسیدم؟ گفت به بهانه سد معبر باید مدتی تحملش کنم! گفتم مگر راه را بند آورده بودی!؟ گفت اصلا این جا راهی هست؟ که من بندش بیاورم! و به تندی ادامه داد" این ها فقط زورشان به ما بدبخت- بیچاره ها می رسد که از خروس خون تا بوق سگ دنبال نونِ بُخور- نمیری جون می کنیم! و ..."

  2. تا یکی– دو سال پیش بزرگراه ستاری یکی از خلوت ترین بزرگراه های تهران بود. اما از زمانی که مجتمع کورش راه اندازی شده است کمتر پیش می آید که چند صد متر نرسیده به کورش، راه بندان آزار دهنده ای را تجربه نکنی. البته راه بندان یعنی هزاران ساعت هدر رفتن زمان و سایش روان و هزاران تن آلودگی هوا و ...  تازه هر روز چند ده مامور انتظامات رفت و آمدها را می پایند تا آمد و شد به مجتمع آسیب نبیند. حتی چندین پلیس راهنمایی و رانندگی در همیاری با انتظامات! افزون بر پایش رفت و آمد جلو مجتمع، ورودی حکیم به ستاری را نیز می بندند تا از راه بندان بیشتر جلو گیری کنند. با این همه، باز راه بندان جلوِ کورش سخت و آزار دهنده است. البته از بلوک های سیمانی و جریمه و تعطیلی "واحد تجاری" به خاطر تخلف های پر شمار خبری نیست!

    سال پیش کتاب" آن چه با پول نمی توان خرید"- مرزهای اخلاقی بازار- از مایکل سندل با ترجمه حسن افشار را خواندم. در آن با گله از چیرگی منطق بازار نمونه های فراوانی از "مجتمع کورش" ها در آمریکا را آورده و به نقد می کشد. برای نمونه 8 دلار می دهی و از خط ویژه اتوبوس می گذری- مانند طرح ترافیک خودمان که پول می دهی و هم هوا را آلوده می کنی و هم حجم ترافیک را افزایش می دهی! 150 هزار دلار بده و کرگدنِ سیاهِ در حال ورافتادن را شکار کن، به ازای تخلیه هر تُن کربن فقط 13 یورو پرداخت کن، برخی از نام آورترین دانشگاه های آمریکا با دریافت پول، دانشجویان کم مایه از خانواده های ثروتمند را بدون آزمون می پذیرند و دیگر سطح و نام دانشگاه و شرافت دانش مهم نیست! و.... سندل تنها یکی از اندیشمندان موج نوی لیبرال است که در برابر سیاست های نئولیبرال های تندرو برخاسته و با دستمایه اخلاق، جنبش نقد بر اقتصاد بازارِ افسار گسیخته را پیش می برند. او در کتابش می نویسد: "ارزش های بازاری گاهی ارزش های دیگر را، ارزش هایی که باید حفظ کنیم، از میدان به در می کند ... بعضی چیزهای خوبِ زندگیِ ما اگر صورت کالا پیدا کنند فاسد می شوند و ارزش شان را از دست می دهند... باید ببینیم چیزهایی از قبیل بهداشت، آموزش، زندگی خانوادگی، هنر، یا تکالیف مدنی را چگونه ارزش یابی کنیم. این ها مسائل اخلاقی و سیاسی است نه صرفا اقتصادی... ما معتقدیم فروختن این چیزها ارزش غلطی به آن ها می بخشد و نگرش اشتباهی را اشاعه می دهد... اما واقعیت این است که چالش اخلاقی و سیاسی که ما امروزه با آن مواجهیم بسیار دامنه دارتر و در عین حال پیش پا افتاده تر است: بازاندیشی در نقش و نفوذ بازار در امور اجتماعی ما، روابط انسانی، و زندگی روزانه ی ما". از سخنان سندل که بگذریم به راستی ما در کجای سیاست های اقتصاد بازار ایستاده ایم؟ این سیاست ها بر خلاف برخی نمونه های غربی اش، بیش از آن که خدمتی به ما کرده باشند، دارد اخلاق و آموزش و بهداشت و خدمات رفاهی را قربانی می کند. مجتمع کورش و راه بندان ستاری و بلوک سیمانی جلوی آن مغازه کوچک، تنها نمونه ای از له شدن ناتوانان، و تواناتر کردن پولداران در منطق بی اخلاق بازار است. بی گمان نمونه های فراوانی می توان یافت. حتی نیاز به چرخاندن سر هم ندارد!      

    http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/68653/%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%88-%d9%85%d9%86%d8%b7%d9%82-%d8%a8%db%8c%e2%80%8c%d8%a7%d8%ae%d9%84%d8%a7%d9%82-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%a7%d8%b1!- 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد