چالش فیش های حقوقی و سرسام معلمی!

محمدرضا نیک نژاد، ص جامعه روزنامه همدلی، 2 تیرماه 95

این روزها یکی از چالش های سیاسی جامعه انتشار فیش های حقوقی مدیران است. عددها بی گمان برای بسیاری از مردم شگفت آور، گیج کننده و سرسام آور است. برای نگارنده به عنوان یک فرهنگی که با 25 سال سابقه و با کسری های قانونی و مستمر، دریافتیِ نزدیک یک میلیون و 700 هزارتومان دارم، دریافتی های 70 – 80 میلیونی که چه عرض کنم 600- 700 میلیونی سرسام آور است. هنگامی که جمع کل دریافتی یک فرهنگی با همین میانگین در یک سال، کمی بیش از 20 میلیون می شود! آیا انگیزه ای برای کار درست و دلسوزانه باقی می ماند؟ داشتم با خود می اندیشیدم که آیا آن مدیر 40 – 50 میلیونی تاب و توان دو ساعت کلاس رفتن با 30 – 40 دانش آموز با گوناگونی فرهنگی و قومی و زبانی و اخلاقی و خانوادگی و بی انگیزگی و گریزان از درس و مدرسه را دارد؟ بی گمان ندارد! برای توجیه این دستمزدهای سرسام آور می گویند که با حقوق های کم نمی توان مدیران توانمند را نگهداشت و به کار گرفت! اگر مدیران توانمند در کار بودند آیا امروز وضع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی .... این گونه بود؟ کدام مدیر توانمند!؟ طنز آزار دهنده ی ماجرا آن جاست که یکی از فرادستان آموزشی در سیاهه افتخارهای مدیریت نهاد آموزش گفته بود که شرایط را به گونه ای پیش می بریم که هیچ معلمی اضافه تدریس نداشته باشد تا به روند آموزش آسیبی وارد نشود! شگفتا که حتی شندرغازی هم که برخی فرهنگیان برای جبران دستمزد پایین دریافت می کنند– و البته نسبت به رانندگی تاکسی و آژانس، پادویی بنگاه های ملکی، فروشندگی، دلالی، کلاس خصوصی و تن دادن به بهره کشی های آموزشگاه ها و مدرسه های خصوصی و ... از شان بیشتری برخورد است- را مدیران وزات آموزش و پرورش تاب نمی آورند! از آن سو خود، حقوق ها و پاداش های چند ده میلیونی می گیرند. اما بی گمان فرهنگیان رسمی در سنجش با فرهنگیان خرید خدمت و حق التدریس و نیروهای آزاد و ... پادشاهی می کنند! برای نمونه روزهای نخستین سال 95 خبر جان باختن حمیدرضا گنگوزهی زیر آور فرسودگی مدرسه های کشور و به خاطر نجات جان دانش آموزانش بر فضای رسانه ای کشور تاثیر گذاشت. خبر هنگامی دردآورتر شد که از زبان خانواده اش می خواندی که این آموزگار خرید خدمتی تنها 450 هزار تومان! قرارداد داشت و تا هنگام مرگ و پس از بیش از شش ماه کار، طعم حقوق آموزش و پرورش را نچشید و هزینه ها هم همه از جیب بود. روزهای تعطیل و تابستان ها نیز حق بیمه نداشت و محل زندگی اش با مدرسه اش بیش از 200 کیلومتر فاصله داشت و ... بی گمان از دستمزد پایین و فقر و فرق  گفتن در برابر این همکار و مانند او شرمنده کننده است! و باز گفتن و نالیدن از دستمزد کم در برابر گروه گسترده ای از بیکاران تحصیل کرده و تحصیل ناکرده هنگامی دشوارتر می شود که برخی از آنان حتی برای ماهی 100 هزار تومان حاضرند جایی مشغول شوند تا دستکم تن و جانشان اندکی آرامش یابد! در میانه هیاهوی فیش های حقوقی باید افزود که بنابر بررسی مرکز پژوهش های مجلس تنها فرهنگیان از میان کارمندان دولت در کنار حقوق، مزایایی ندارند! این سبب می شود که دیگر کارمندان دولت مزایایی مانند بن های خرید ماهانه و سالانه، پاداش های گاه و بی گاه و در روزهای آیینی مانند عید فطر و قدیر و نوروز  و..، بهره برداری های رایگان یا بسیار ارزان از فضاهای ورزشی- تفریحی، مجتمع ها و هتل های تفریحی – مسافرتی و حق چندین بار بهره برداری در سال از آنها و .... حقوق کارمندان دیگر را گاه 2 یا 3 برابر می کند. با همین معیار ببینیم مدیران ارشد دولتی با حقوق های سرسام آور خویش چه مزایا و امکاناتی را دارند که ما بی خبریم. با فرهنگیان به خاطر اعتراض به حقوق ناچیزشان- در برابر مسولیت سنگین شان در پرورش شهروندان آینده- برخورد کردند! امروز جامعه چشم براه برخوردِ درخور با دریافت هایی بیرون از عرف جامعه است. آیا برخوردی می شود!؟   

http://hamdelidaily.ir/?newsid=13446  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد