گفت و گو
گزارش از سارا علایی، ص اول و ص اجتماعی روزنامه آفتاب یزد
آفتاب یزد- سارا علایی: گره بیکاری در ایران سالهاست به مرحلهای رسیده که دیگر با دندان و قیچی هم باز نمیشود؛ سونامیای که دیر یا زود امواج هولناکش جامعه را تهدید خواهد کرد؛ گرهی آنچنان کور و بازنشدنی که کم کم زمزمههایی ناگوار هم چاشنیاش میشود؛ زمزمههایی از جنس سلب مسئولیت و انداختن بار همه مشکلات روی دوش جوانان بیکاری که فشارهای ناشی از این معضل رُسشان را حسابی کشیده است. در حالی از یک سو جمعیت جوانان تحصیلکرده رو به افزایش است و از سوی دیگر ساعت به ساعت، روز
به روز، هفته به هفته و سال به سال به خیل عظیم
بیکاران در کشور افزوده میشود، که
هنوز کور سوی امیدی به دولت برای حل این معضل وجود دارد اما گویا با بدتر شدن اوضاع کمکم متولیان فراهم کردن شغل برای جوانان هم در حال پا پس کشیدن هستند. چنانچه روز گذشته معاون علمی و فناوری ریاست جمهوری اعلام کرد:«جوانان به دنبال استخدام نباشند، کارآفرینی کنند... قرار نیست کسی درس بخواند که استخدام شود»! اظهاراتی که حتما شنیدن یا خواندن آن به سان آب سردی است که بر سر جمعیت میلیونی جوانان بیکار و کسانی که قرار است به این جرگه بپیوندند، ریخته می شود.اظهارات این مقام مسئول و بسیاری دیگر درباره حرکت جوانان به سمت کارآفرینی و چشم ندوختن به دست دولت برای ایجاد اشتغال این سوال را به ذهن متبادر میکند که برای رفتن به این سمت یکی از سه حالت باید وجود داشته باشد؛ کارآفرینی یا باید فیالنفسه در ذات انسانها نهاده شده باشد یا یک جوانان سرمایهای در دست داشته باشد یا نهادهای آموزشی کشور سخت درگیر آموزش باشند تا جوانان به محض فراغت از تحصیل دست به کارآفرینی بزنند. حال سوال اینجاست که آقای معاون کدام یک از این گزینهها را مدنظر قرار داده و به این نتیجه رسیده که جوانان میتوانند کارآفرین باشند؟ مسلما گزینه نخست درست نیست که اگر بود ما اکنون به کشوری بدون بیکار جز به تعداد انگشتان دست تبدیل شده بودیم که آن چند نفر بیکار هم به زودی زود و با شکفتن استعداد کارآفرینیشان از معضل بیکاری خلاص میشوند.گزینه دوم هم مسلما جزء پاسخها نیست که اگر سرمایهای بود نیازی به راهنمایی آقای معاون باقی نمیماند و پیش از اظهارات ایشان جوانان دست به سرمایهگذاری و کارآفرینی زده بودند آن هم در این اوضاع اقتصادی و شرایط اعطای وام از سوی بانکها که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است و اما گزینه سوم که یک کارشناس آموزش و پرورش به آن پاسخ میدهد.
یک کارشناس آموزش و پرورش در این باره به آفتاب یزد میگوید: در ابتدا باید تاکید کنم هدف از آموزش و پرورش نوین که در دنیا درحال انجام شدن است صرفاً مهارت آموزی نیست بلکه مهمترین هدف پرورش فکری و ذهنی برای زندگی فردی و اجتماعی است. محمدرضا نیکنژاد میافزاید: نظریهپردازان جدید هم معتقدند امروز هدف از آموزش و پرورش تنها تربیت انسانهای شایسته است. اما در کنار این هدف، حرفه و مهارت آموزی هم اهمیت دارد تا جایی که در تمام دنیا آموزشگاههایی به نام فنی و حرفهای وجود دارد که تکنیسین تربیت میکنند. وی با اظهار تاسف بیان کرد: متاسفانه هیچکدام از این دو اتفاق در مدارس ما وجود ندارد یعنی نه از تربیت انسان شایسته خبری است نه مهارت و حرفهآموزی.
خیز برای از سر باز کردن مسئولیت
نیکنژاد با تاکید بر اینکه اظهارات معاون علمیو فناوری ریاست جمهوری کاملا درست است، اظهار میکند: اصولا این روند در بیشتر کشورهای توسعهیافته دنبال میشود اینکه در مدارس مهارتهای شغلی به دانشآموزان آموخته میشود تا در آینده چشمشان به دست دولت برای پیدا کردن شغل نباشد از این رو صحبت آقای معاون درست است، اما آیا جنبه دیگر موضوع یعنی حرفه آموزی انجام میشود که حال تامین شغل برای جوانان را از سر خود باز کنیم؟!
این کارشناس آموزشی میافزاید: آموزش و پرورش ما قطعا چه در زمینه پرورش انسان شایسته و چه در زمینه تربیت افرادی با مهارتهای شغلی ناکام است. تکلیف رشتههای انسانی و نظری که مشخص است؛ آنها نه مهارت میآموزند نه شهروند بافرهنگ میشوند. در رشتههایی مثل کار و دانش هم درصد بسیار کمیفن و مهارت شغلی میآموزند که همه این افراد هم نمیتوانند این مهارتها را به کار بگیرند.
وزرایی که صرفا حسابدارند!
نیکنژاد در پاسخ به اینکه اشکال کار به ساختار نظام آموزشی بازمیگردد یا مسئولانی که بر سر کار میآیند، میگوید: مسلماً هم ساختارها مشکل دارند هم ارادهای برای حرکت به سمت آموزش و پرورش نوین وجود ندارد. بهترین، مدیرترین و اندیشمندترین مدیر هم در راس آموزش و پرورش قرار بگیرد در نهایت صرفاً به یک حسابدار تبدیل میشود، زیرا از ابتدا تا انتهای مسئولیتش صرفاً باید ماشین حساب و چرتکه به دست بگیرد و برای جبران کسری بودجه تلاش کند.
98 درصد بودجه صرف دستمزد میشود!
وی میافزاید: بودجه امسال وزارتخانه 30 هزار میلیارد تومان است. طبق گفته مجلس 88 درصد و طبق گفته وزارتخانه 98 درصد این بودجه تنها صرف پرداخت دستمزد میشود. از این رو وقتی آموزش و پرورش صرفاً درگیر این مسائل است واقعا چگونه میخواهد شهروندپروری و مهارت آموزی کند.
تربیت شهروندانی مخرب نه شایسته
این کارشناس آموزشی اظهار میکند: نوجوانی که از مدرسه به دانشگاه و از آنجا وارد جامعه میشوند نه تنها اصول شهروندی و شغلی را نیاموخته که اتفاقا به افرادی مخرب تبدیل میشوند؛ شهروندانی که حتی ایستادن پشت چراغ قرمز را هم نیاموختهاند.وی با تاکید بر اینکه با این اوصاف هم ساختار مشکل دارد و هم مدیریت، خاطرنشان میکند: علاوه بر این مشکلات، نگاه حاکمیتی به آموزش و پرورش اصلا نگاه درستی نیست. نگاه حاکمیتی چون آمال و آرزوهای خود را در آموزش و پرورش متبلور نمیبینند، از این رو
به دنبال سر و سامان دادن به آن نیستند.
مگر امکانات وجود دارد؟!
نیکنژاد میافزاید: حتی اگر آموزش و پرورش متحول شود و به سمت مهارت آموزی تغییر رویه دهد و مراکز فنی و حرفهای و کار و دانش به وجود بیاورد و همان طور که مسئولان آموزش و پرورش تاکید کردهاند 45 درصد دانش آموزان را به سمت این مراکز سوق دهند و تکنیسینپروری کنند، اما متاسفانه امکاناتی که برای این مراکز در نظر گرفته میشود به هیچ عنوان متناسب با هدف آموزش مهارتهای شغلی و کارآفرینی نیست. در نتیجه مسائلی را آموزش میبینند که نه به درد این دنیا میخورد نه آن دنیا.
حکایت شترمرغ
وی با ذکر مثالی میگوید: حکایت امروز جوانان و فارغالتحصیلان ما مثل آن شترمرغی است که به او گفتند بار ببر گفت من پرندهام، گفتند پرواز کن گفت من شترم؛ البته واقعا حق هم دارند چون تواناییهای لازم را کسب نکردهاند، درحالی که سالها درس خواندهاند و مثلا لیسانس گرفتهاند، اما نه مهارتهای شغلی را میدانند نه آداب شهروندی و شهرنشینی را.
پینوشت: با رد شدن گزینه سوم همچنان این سوال باقی است که وقتی نه سرمایه هست نه آموزش چگونه جوانان بیکار را کارآفرین کنیم؟
http://www.aftabeyazd.ir/37546-در-نظام-آموزشی-نه-از-تربیت-خبری-است-نه-از-مهارت.html