جایگاه آموزگار در ساختار آموزشی

                       

                محمدرضا نیک نژاد، روزنامه تعادل، 12 اردیبهشت ماه 95

آموزش نیروی انسانی در جهان امروز محور توسعه به شمار می آید و آموزگار محور آموزش. اما چه آموزگاری می تواند محور آموزش و به دنبال آن ستون توسعه باشد؟ پیش از پاسخ به این پرسش بد نیست که چند خط از کتاب "درس های فنلاندی" نوشته "پسی سالبرگ" و ترجمه علیرضا مقدم و طیبه سرابی، در بخشی از این کتاب با عنوان "معلمان، نقطه قوت فنلاند" را مرور کنیم. " معلمان از احترام زیاد و اعتماد بلامنازعی در فنلاند برخوردار بودند.... امروزه فنلاند در جشن بزرگ دستاوردهای آموزشی خود، ارزش معلم را آشکارا ارج می نهد و به طور ضمنی به نظرات و تصمیمات آنها در رابطه با آموزش اعتماد دارد....معلمان بر طبق اعتقاداتشان، بازیگران مهمی در ساختن جامعه مرفه فنلاندی هستند....همانند دیگر کشورهای سراسر جهان، معلمان فنلاند منتقل کننده اصلی فرهنگ هستند.... به طور شگفت انگیزی، معلمی یکی از محبوب ترین مشاغل، حتی فراتر از پزشکی، معماری، و وکالت رتبه بندی می شود ... آموزش با ارزش های هسته ای جامعه فنلاند سازگار است، این ارزش ها شامل عدالت اجتماعی، مراقبت از دیگران و خوشبختی است..... همچنین تدریس، حرفه ای با استقلال بالاست که از احترام و تحسین برخوردار است .... حقوق سالانه معلمان در متوسطه اول بعد از 15 سال تجربه در حدود 41000 دلار است... این حقوق در آمریکا به طور متوسط 44000 و در کانادا 55000 دلار است ... حقوق آنها بر اساس شایستگی نیست.... نقش اتحادیه های صنف معلمان فنلاند مذاکره در مورد قرارداد کار معلمان و آموزش و پرورش بود و اتحادیه، معلمان همه معلمان و مدرسان دانشگاه ها و مربی مهد کودک و مدیران را نمایندگی می کند و بیش از 95 درصد از معلمان در فنلاند عضو اتحادیه هستند ....جوانان فنلاندی مجذوب معلمی هستند زیرا آن را به عنوان یک حرفه مستقل، قابل احترام و برنگیزاننده می دانند که  تحقق آرزوهایشان را در بر دارد...."

اکنون خوب است به جایگاه اجتماعی، حرفه ای و اقتصادی آموزگار در کشور خودمان نگاهی بیفکنیم. نخست آن که این حرفه برای جوانان جویای شغل، بیش از آن که حرفه ای با تکیه بر انگیزه های معنوی و مادی باشد، برای گریز از بی کاری فراگیر در کشور است. گمانی نیست که با این رویکرد جوانان از خانواده های کم درآمد و در مرز متوسط  به آن رو می آورند. گرچه این اشکالی ندارد اما پیامد گرفتاری های اقتصادی در این دو طبقه سرراست بر کارآمدی چنین معلمانی در آینده کارگر خواهد بود. اگر با دانشجویان دانشگاه فرهنگیان سخن بگویید خواهید دید که آنان با تاکید بر کمی درآمد معلمی و دردسرهای حرفه ای اش، از هم اکنون به دنبال شغل دوم یا سوم می گردند! و از این رو در آینده نمی توان چشم براه توانمندی حرفه ای و انگیزه های کاری در آنان بود. از سوی دیگر با آن که آموزگاری در فرهنگ ملی ما همواره ستوده شده است اما کمتر دوره ای پس از آغاز آموزش رسمی در کشور را سراغ داریم که این شغل دارای جایگاه اجتماعی و اقتصادی درخور بوده باشد. از این رو حتی با داشتن زمینه های فرهنگی توانمند، این حرفه سال به سال دچار افت جایگاه اجتماعی شده و حتی پیش از بی انگیزه گی های اقتصادی، عامل گریز جوانان از این حرفه است. اما با نگاهی به جایگاه اقتصادی آموزگاران- حتی با تکیه بر سخنان دست اندرکاران آموزشی- می توان به نامناسب بودن آن پی برد. هم اکنون و پس از اجرای رتبه بندی میانگین حقوق فرهنگیان نزدیک به دو میلیون و صد هزار تومان است – که البته دریافتی ماهانه معلمان دست کم 300 ، 400 هزارتومان کمتر از این این رقم است- بنابر گزارش مرکز پژوهش های مجلس هم اکنون میانگین خط فقر کشوری بیش از دو میلیون و 500 هزار تومان و در کلان شهرها بیش از 3 میلیون تومان می باشد. شاید سنجشی سرسری میان میزان دریافتی و خط فقر، گواهی باشد بر گلایه مندی دراز مدت فرهنگیان از دستمزدهای خویش. در پایان بد نیست که در سنجش با کشور فنلاند نگاهی گذرا داشته باشیم بر استقلال حرفه ای آموزگاران. بنا بر رسم دیرینه در ساختار آموزشی ما، فرهنگیان کمترین سهم را در دگرگونی های آموزشی و بهسازی آن دارند. فرهنگیان تقریبا برابر با سن آموزش و پرورش نوین در ایران اجرا کننده دستورهای بالا دستیان بوده اند و هیچگاه دیدگاه های آموزشی و حرفه ای شان از سوی دست اندرکاران دیده نشده و به حساب نیامده است. این ارتباطِ از بالا به پایین زمینه ای را فراهم کرده که در آن بخشنامه ها تنها تابلوها را پر می کند و هیچ آثار آموزشی و پرورشی ای بر آموزگار و دانش آموزان در  بر ندارند. فرهنگیان دستورهای فرادستان را دور از واقعیت کلاس و مدرسه و دانش آموزان می دانند و این بی اعتمادی، بزرگ ترین سد در برابر بهسازی های آموزشی است. به هر روی در سنجشی گذرا در دو ساختار آموزشی فنلاند و ایران در می یابیم که فاصله بسیار زیاد است اما این به آن معنی نیست و نخواهد بود که راه ها همه بسته اند و نا امیدی تنها راه ممکن. بی گمان سارختار آموزشی و بدنه آن دارای چنان پتانسیلی ست که توانایی به روز و کارامد شدن را داشته باشد. بی گمان چنین هدفی نیاز به اندیشه، برنامه ریزی های دانش بنیاد و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری توانمند دارد و در این میان اعتماد دو سویه سنگ بنای آن خواهد بود. امید که چنین شود.    

 http://www.taadolnewspaper.ir/archive/5/1395/2/12#page=12           

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد