بزرگترین زباله دان تاریخ فوتبال ایران!

                   محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 4 اردیبهشت ماه 95

در میانه ردیف های افقی و گردِ سکوهای سیمانی، به سختی چند صندلی کج و کوله به چشم می آید. سکوهای خاکستری رنگی که گردی و شیب شان کولوسئم – تماشاخانه نامدار رم– پس از نبردی خونین را به خاطر می آورد. چه بسا می توانست مایه ی فخر ملی مان باشد. اما افسوس! سکوها پوشیده اند از کیسه زباله های سفید رنگی که با قوطی های نوشابه و آب معدنی، ظرف های یک بار مصرف و ته مانده چیپس و پفک و میوه های له شده و ... چهره ی زیبایی را می مانند که آکنده از جوش های سفیدِ چرکین است و سرخی و سیاهی عفونت آنها را دوره کرده اند. پرتره ای، که نگاه کردنش جان را سوهان می کشد و اندیشه را می آزارد. درآمیختن زباله ها با شیب سکوها به سوی پایین، سقوط و شرمِ رفتاری زشت و نهادینه شده را زنده می کند. اما کمی بالاتر از وسط سکوها، جوانی مشکی پوش و سر در گریبان- شاید هم غمگین- کیسه زباله ای در دست، سکوهای خسته از کژ رفتاری ها را رو به بالا طی می کند و شاید تنها نقطه امید، همین جوان بالا رونده باشد! عکسی لبریز از دردهای فراوان! شاید عکس را دیده باشید! زیرش هم نوشته شده بود" بزرگترین زباله دان تاریخ فوتبال ایران"! می دانید اشاره اش به کجا و چه زمانی است!؟ به شکوه مندترین استادیوم خاورمیانه، پس از شهرآورد پر افت و خیزِ سرخ- آبی ها. عکس از نزدیکِ صد هزار تماشاچی جوان حکایت می کند که پس از ساعت ها داد کشیدن و کف زدن و فحش دادن به زمین و زمان و .... حتی زحمتِ بردن و انداختن پسمانده های خویش به سطل های زباله به چند متر آن سوتر را نمی کشند! شگفت آورتر آن که این بار برگزار کنندگان، به هر کدامشان یک کیسه زباله داده بودند تا چنین تصویر شرم آوری به یادگارهای زشت و زیبای استادیوم آزادی افزوده نگردد! به راستی آدم دست به دهان می ماند برای این همه پرورش نیافتگی! بیشتر این جوانان از راهروهای آموزش خانواده و مدرسه گذشته اند. اما گمانی نیست که بیشتر خانواده ها نیز در این مورد پرورش نایافته اند و آنها نیز گرفتار پیامدهای نیاموختن های فراوان. براستی آنقدر که ما پدر و مادرها در اندیشه ساختن دکتر و مهندسیم و آنچنان که برای گذر فرزندان مان از سد کنکور نگرانیم، در اندیشه پرورش فرزندان به عنوان شهروندان شایسته هستیم؟ آنچنان که برای نام نویسی کودکانمان در مدرسه های نامدار با معدل بالای دانش آموزی به آب و آتش می زنیم، نگرانِ پروراندن آنها به عنوان شهروندانی دانا و توانا که در آینده گره گشای دشواری های فردی و اجتماعی و رفتاری و اندیشگی خویش باشند، هستیم؟ راستی ساختار آموزشی به عنوان گسترده ترین نهاد آموزشی، آن اندازه که نگران فرو کردن درونمایه های انگیزه کش به ذهن های نو آموزان هستند، برنامه هایی دارند برای درگیر نمودن دانش آموزان با گرفتاری های زیست بومی، پاکیزگی اجتماعی، پالایش و پیرایش محیط زندگی و ... ؟ چرا درس های پرورشی نیز باید کمک حال بالا بردن نمره های ریاضی و فیزیک و .. باشند؟  کافی است تنها یک روز کارگران شهرداری زباله های خیابان ها و کوچه ها و .... پاکیزه نکنند تا همه مان به عنوان شهروندان نوین در دهکده جهانی! سیه رو شویم. در آن صورت شاید کمی دردمان بگیرد! و ببینیم که تا چه اندازه به عرف در زندگی های نوین پایبندیم. اگر چند روز کارگران در پاکیزگی شهرهای ما نکوشند، زمانی نخواهد گذشت که جوش های چرکین می ترکد و چهره ی زیبای پیرامونمان را به زشتی و پلشتی می کشد. در آن روز شهروندان پرورش نیافته وادارند که دردآورتر از هر زمان دیگر بیاموزند که" شهر ما، خانه ما".  

 http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/61996/-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d8%b2%d8%a8%d8%a7%d9%84%d9%87%e2%80%8c%d8%af%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae-%d9%81%d9%88%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d9%84-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86!-      

نظرات 1 + ارسال نظر
جوادی یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 03:01 ب.ظ

ممنون جناب نیک نژاد.

درود جناب جوادی عزیز. سپاس از توجه ارزشمند شما. سلام برسونید و تندرست و شاد باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد