تعطیلات نوروز و گسست آموزشی

                     محمدرضا نیک نژاد، روزنامه آرمان، 9 بهمن ماه 94

هنگامی که از تعطیلاتِ نوروز سخن به میان می آید نخستین دلنگرانی آموزشی خانواده ها و آموزگاران، طولانی بودن آن و گسست فرآیند آموزش در این دو هفته است. اما پرسش هایی در این میان مطرح است. برای نمونه آیا این تعطیلات به فرآیند آموزش آسیب می رساند؟ اگر پاسخ مثبت است، این آسیب چه اندازه است؟ و آیا راهکاری برای کاهش آسیب ها وجود دارد؟ و ....

بر همه آنهایی که روند آموزش در کشور را گذرانده اند آشکار است که دوازده سال آموزش در ایران فرایندی کسالت آور و گریزاننده است. آموزش های بی پیوند با زندگی روزمره دانش آموزان، ارزیابی های سفت و سخت و آزار دهنده مدرسه ها، نمره مداری و معدل محوری و ساختار مقایسه ای آن، شادی گریزی آموزش، گستردگی ناسودمند آموزش های نظری و کمبود فراوانِ امکانات آموزشی برای برگزاری آموزش های کارگاهی و آزمایشگاهی، فراوانی عنوان های درسی و درومایه های آموزشی که به خستگی و فرار آموزش یابنده ها می انجامد، شمار دانش آموزان در هر کلاس- درستکم در مناطق شهری- که از برقراری پیوند عاطفی میان دانش آموزان و آموزگاران جلوگیری می کند، روش های آموزش سنتی و ناساز با روش های نوین آموزشی و بهره گیری از راه های تحکمی در کل ساختار آموزشی و ده ها عامل دیگر، آموزش را فرآیندی بی پیوند با جان و تن نوآموزان ساخته است و سبب شده است که از دیرباز دانش آموزان با روی باز و آغوش گشاده و به هر بهانه ای به پیشواز تعطیلات رفته و پذیرای آن باشند! اما آن چه که در این میانه بیش از هر چیز خودنمایی می کند، ناکارآمدی فرایند آموزش نسبت به هزینه های نفر– ساعتی، سخت افزاری و نرم افزاری و ... است. به باور نگارنده در چنین وضعی تعطیلات نمی تواند آنچنان که رویش حساسیت وجود دارد، آسیب زا و ویران کننده باشد – البته با همان نسبت سود-هزینه ای که در بالا اشاره شد.

اما اگر با همین نسبت بخواهیم فرایند آموزش برای نوآموزان دچار سکته نشود، می بایست روش ها و راهکارهایی برای آموزش بهینه در دوران دو هفته ای تعطیلات نوروز ارائه و آسیب های نسبی آن را کاهش داد. یکی از راهکارهای سنتی برای نگهداشتن نوآموزان در چرخه آموزش در دوران دو هفته ای نوروز، پیک نوروزی بود و البته هست. پیک نوروزی که گردآیه ای از درس ها، تمرین ها، پرسش ها و کنش های آموزشی وابسته به بخش های آموزش داده شده تا پیش از نوروز می باشد، در جزوه ای به نوآموزان داده می شود و خانواده ها در روزهای نوروز باید درونمایه های پیک را به آرامی و کارآمد، با فرزندان خویش کار کنند و از افت آموزشی دوران تعطیلات جلو گیری نمایند. اما نکته ای که در این جا خودنمایی می کند آن است که در جایی که درونمایه های اصلی درس ها نمی توانند برانگیزاننده و پر کشش باشند، چگونه ممکن است پیک نوروزی که خود بر گرفته از همان درونمایه های آموزشی هستند برانگیزاننده، پر کشش و البته کارآمد باشند؟ پیک نوروزی در روزهای دید و بازدید و جشن و شادی روزهای نخست سال نو، به مهمترین ابزارِ آزارِ دانش آموزان و خانواده تبدیل می شود و پیامدهای این آزار در آینده که بچه ها به استقلال شخصی بیشتری می رسند، زمینه ساز رویگردانی آنها از آموزش می شود. اما اگر پیک نوروزی با رویکردی تفریحی – آموزشی و بر پایه بازی و سرگرمی و البته کمی فاصله گرفتن از ساختارهای نظری و محور قرار دادن پرسش های آزمون های رسمی و سنتی، بتواند اندیشه ی دانش آموزان را به بازی بگیرد و در راستای بارور نمودن دیدگاه های کلی آموزش باشد، بی گمان نقش آموزشی کارآمدتری خواهد داشت.

 اما در همین راستا برخی از مدرسه های غیر دولتی، هیات امنایی، تیزهوشان و حتی مدرسه های دولتی نامدار به بهانه جلوگیری از گسست آموزشی، در روزهای نوروز دانش آموزان– به ویژه در سال سوم و چهارم دبیرستان - را به مدرسه می آورند و افزون بر برگزاری کلاس های تست و حل نمونه پرسش های آزمون های نهایی و برگزاری زمان های مطلعه، آنها وا می دارند تا از روزهای تعطیلات به خوبی بهره بگیرند! اما تجربه نشان می دهد که نه تنها این دانش آموزان در مدرسه و در جمع دوستان نمی توانند کارایی درخوری را داشته باشند، دستکم برای برخی از آنها، روزها و ساعت های گذرانده در مدرسه به عذابی بزرگ تبدیل می شود و بی گمان پیامدهای آموزشی بدی خواهد داشت.

اما ساختار آموزشیِ ما آمیخته ای از آموزش همزمان با پرورش است. بی گمان از آغاز آموزش های کلاسیک در کشور، بخشِ دیگر و شاید بخشِ مهمترِ آموزش، یعنی پرورش نادیده گرفته شده و همچنان گرفته می شود. سامانه ی آموزشی چه در زمینه ساختاری و چه از نظر درونمایه، دلنگران پرورش نیست و آن را به خانواده ها سپرده است. گرچه شاید  این سخن از پایه درست باشد که پرورش وظیفه خانواده است اما امروزه  پرورش های مدنی و شهروندی بخش اصلی ساختارهای آموزشی نوین و پیشرو هستند. زیرا که تنها در مدرسه است که بچه ها می توانند در کنش ها دست جمعی شرکت کنند و مهمترین بخش های آموزش های گروهی، مانند همکاری، همیاری، دلسوزی، شجاعت، راستگویی، آموزش های زیست محیطی و پاسداشت آن، تحمل دیگران و تاب آوردن باورهای مخالف و حتی با هم در ستیز را بیاموزند و تمرین کنند. این کنش ها بیشتر در اردوهای دانش آموزی، جشن ها و مراسم آیینی – ملی، کلاس های ورزشی و البته مسافرت های گروهی و ... انجام شدنی خواهد بود. از این رو و با توجه به ناتوانی آموزش رسمی در فراهم کردن پرورش های مدنی و شهروندی، بهتر است که خانواده ها در پی پرورش این بخشِ فراموش شده از آموزش باشند. اما بی گمان چنین آموزش هایی بدون برنامه و طرح اولیه انجام نمی شود. همچنان که در روزهای گذشته نیز یکی از کاربدستان آموزشی نیز اشاره کرده است، روزهای نوروز با توجه به گردهمایی های خانوادگی و فامیلی می تواند فرصتی برای پیگیری چنین آموزش هایی باشد. آموزش و پرورش می تواند به جای تهیه پیک نوروزی و یا همزمان با آن، طرح هایی را پیشنهاد دهد که خانواده ها را تشویق کند تا زمینه های درخور برای اجرای چنین آموزش هایی را فراهم کرده و در روزهای آسودگی از آموزش های رسمی، نوآموزان را در روزهای تعطیل به بازدید از موزه ها، جاهای تاریخی و بررسی رویدادهای تاریخی وابسته به آن مکان ها و ... تشویق کند. بی گمان این روش می تواند افزون بر دوری چند روزه از آموزش های سنتیِ خسته کننده، زمینه ای باشد برای پرورش جان و تن دانش آموزان و آماده کردن آنها برای زیست اندیشه ورانه آیند. باشد که این روش بتواند هم روزهای نوروز را آموزشی تر نماید و هم زمینه تفریح و شادی نوباوگان را در این روزها از میان نبرد.      

  http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/145207/تعطیلات-نوروز-و-گسست-آموزشی 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد