لغزش بزرگان، تاریخی و شکننده تر است!

               

                   محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 8 اسفند ماه 94

1-      "مارتین هایدگر" فیلسوف پر آوازه ی آلمانی و نویسنده کتاب" هستی و زمان" در سال های آغازین قدرت گرفتن حزب "ناسیونالیسم سوسیالیسم" – نازی - و نخست وزیری هیتلر، رییس دانشگاه فرایبورگ و عضو رسمی حزب نازی شد. او در سخنرانی اش در هنگام پذیرش ریاست دانشگاه گفت"هیتلر یگانه واقعیت و قانون امروز و آینده ی آلمان است". فرادستی هایدگر یک و نیم سال بیشتر به درازا نکشید و از این جایگاهش کنار رفت – یا کنار گذاشته شد. گرچه هایدگر تلاش های بسیار کرد تا بی آبروییِ همکاری با حزب نازی را از کارنامه خویش پاک کند اما کامیاب نبود. نمونه های آن گفت و گو با هفته نامه اشپیگل در 1966 و نامه ای بود که به مارکوزه – فیلسوف آلمانی- و در پاسخ به پرسش او درباره این که چرا به نازی ها پیوست، نگاشته شد. اما باز کمتر نوشتاری را می توان یافت که درباره زندگی و اندیشه های این فیلسوف آوازه مند آلمانی نوشته شده باشد و به این دورانِ شرم آور از زندگی او اشاره نشده باشد.

2-      "میلتون فریدمن" اقتصاد دان نامی آمریکایی، برنده نوبل اقتصاد 1976، نویسنده کتاب" سرمایداری و آزادی" و یکی از اثرگذارترین اقتصاد دانان نیمه دوم سده گذشته است که انگاره های اقتصادی اش مانند خصوصی سازی و بازار آزاد در دوران رونالد ریگان در آمریکا و مارگارت تاچر در بریتانیا مورد توجه و بهره برداری قرار گرفت و پس از آن نیز به آرامی در جهان فراگیر شد. فریدمن به عنوان برجسته ترین چهره نئولیبرالیسم اقتصادی، دلبرباترین اقتصاد دان برای دولتمردان لیبرال، پس از شکست اقتصادی- سیاسی حکومت های سوسیالیستی است. اگر در این جا از او بخاطر فقیرتر کردن تهیدستانِ کشورهای پیرو نظریه های اقتصادیش بگذریم، فریدمن در سال 1975 یعنی دو سال پس از سرنگونی دولت مردمی و قانونی آلنده در شیلی، به دست پینوشه در کودتایی خشن و با همکاری آمریکا، به شیلی رفت و با ارائه راهکارهای اقتصادی و فرستادن گروهی از شاگردان خویش بنام" پسرهای واشنگتن" در پی نجات و بازسازی اقتصاد ورشکسته رژیم کودتا برآمد. گرچه در این راه کامیابی نیافت، اما انگِ بی آبرویی همکاری با ژنرالی که در دوران حکومتش صدها هزار مخالف سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شدند، تا همیشه بر پیشانی این دانشمند اقتصادی پرآوازه چسبید و در هر جایی و هر زمانی در این باره مورد پرسش قرار گرفت. 

در دوران هیتلر بیشتر مردم آلمان عضو حزب نازی بودند و با آن همکاری می کردند. نیروهای هوادار حزب حاکم از هیچ کوششی برای آزار و شکنجه مخالفان فروگذار نکردند. بی گمان برای بخش بزرگی از مردم آلمان، همکاری با دولت نازی، تنها راهِ زندگی آرام و بی نگرانی بود، ولی شمار اندکی به اندازه هایدگر گرفتار پیامدهای شوم این همکاری شدند. اما بی گمان نمونه میلتون فریدمن بسیار متفاوت بود. در زمانی که در بسیاری از کشورهای جهان و حتا خودِ آمریکا، پینوشه و حکومتش مورد نفرین و نفرت بود، این دانشمند نام آورِ آمریکایی پیِ بدنامی را به تنش مالید و با سفرش به شیلی و دیدار با دیکتاتور خون ریزش، زمینه یک بی آبرویی تاریخی را برای خویش فراهم کرد. بیخود نیست که می گویند "لغزش های بزرگان، مانند خودشان بزرگ است" این سخن نیز پر بی راه نیست که اعتبار و آبرو، اندک – اندک گرد می آید و ناگهان فرو می ریزد. گمانی نیست که بازی بزرگان با دو گانه "پول و قدرت" بازی خطرخیزی ست و مهلک. آرزوی بزرگی بس دشوار و نگران کننده است و جانمایه هایی می خواهد که در همه نیست. مسیر بزرگی بس لغزنده و آکنده از "پوستِ خربزه" و موز است. باید چشم ها همیشه گشوده باشد تا لغزشی پیش نیاید. که زمین خوردن بزرگان بس سخت و شکننده تر است و بی آبرویی اش تاریخی تر.        

 http://shahrvand-newspaper.ir/news:nomobile/main/58336/%d9%84%d8%ba%d8%b2%d8%b4-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af%d8%a7%d9%86%d8%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae%db%8c-%d9%88-%d8%b4%da%a9%d9%86%d9%86%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d8%aa%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa!-      

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد