محمدرضا نیک نژاد، روزنامه شرق، 4 اسفندماه 94
در یک بازه زمانی 3- 4 ماهه، سطح پوشش آموزشی برای دوره دبستان سه عدد گوناگونِ 98 و 3 دهم، 98 و 45 صدم و 99 درصد اعلام شده است. در خوشبینانه ترین حالت- یعنی پوشش 99 درصدی- و با در نظر گرفتنِ شمارِ دانش آموزان این دوره در کشور که - بنابه گفته زرافشان معاون وزیر آموزش و پرورش در آغاز مهرِ 94 - " 7 میلیون و 266 هزار و 91 دانشآموز " است،72661 دانش آموز از پایه ای ترین آموزش ها باز می مانند. که بی گمان عدد شگفت آوری است! و بدبینانه، این عدد به 94459 تن می رسد که از آن فاجعه آمیزتر خواهد بود. شرمندگی این شمار دانش آموزِ بازمانده از آموزش تنها بر دوش دولت و تیم آموزشی کنونی اش نیست، بلکه بر گردن بی توجهی کلی به نهاد آموزش به ویژه در دوره دبستان است در همه دوره هاست. گرچه درصدها، ناچیز به چشم می آیند اما با توجه به شمارِ کودکان آماده برای آموزش، این درصدهای ریز، واقعا تکان دهنده و شگفت آور می شوند. به این بیندیشیم که با گسترش فناوری های سده کنونی و آسان شدن پیوندهای منطقه ای و جهانی، باز هم دست کم هر سال بیش از 72 هزار کودک از داشتن پایه ای ترین آموزش ها و آن هم تنها در دبستان محروم می مانند! – تازه بر پایه آمارهای رسمی! ناگفته نماند که بهترین آمار پوشش آموزشی مربوط به دوره دبستان است! اگر این درصدها را بر آمارهای دانش آموزان بازمانده از آموزش در دوره های متوسطه اول و دوم نیز گسترش دهیم شرایط بس غمبارتر خواهد بود. اما کاربدستان سیاسی – آموزشی تاکنون از خود پرسیده اند که این شمار شگفت آور بازمانده از آموزش در آینده به چه سرنوشتی دچار خواهند شد و کشور را با چه سرنوشتی روبرو خواهند کرد!؟ وظیفه ی دولت به عنوان نهادی که نه تنها باید زمینه آموزش های پایه بلکه شرایطِ کارآمدی بیشتر آن را بر عهده بگیرد، چیست؟ در این میان حق برخوردای از آموزش برای این گروه بزرگ از شهروندان کشور چه می شود؟ و ....
اما در این زمینه رویکردهای تازه ی نهادهای رسمی مانند یونسکو و سازمان های مردم نهاد جهانی درخور درنگ است. که البته گاه و بیگاه آن را به گوش سیاستمداران کشورها می رسانند. یکی از این گوشزدها سفارش نامه ای بود که 16 نهاد مدنی- آموزشی جهان از جمله کمپین جهانی برای آموزش و پرورش، ei (آموزش جهانی)، ANCEFA (کمپین شبکهبندی آفریقا در آموزش همگانی) و ... در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل، به سران کشورهای شرکت کننده دادند تا آنها را به توجه بیشتر به حق برخوردای از آموزش فرابخوانند. در بند سوم این سفارش نامه با عنوان" حق برخورداری از آموزش با تولد آغاز میشود و مادامالعمر است" می خوانیم : "آموزش باید در سطح ملی، چه در محیطهای روستایی و چه شهری، در فضایی امن و با شرایط و زیرساختهای شایسته، بدون هیچ مانع جغرافیایی، تبعیض و یا ماهیت اقتصادی فراهم و در دسترس باشد. این دسترسی در سراسر چرخه آموزش باید به گونهای برابر انجام گیرد. حق آموزش، نخستین روزهای کودکی، دبستان، دبیرستان، فنی و حرفهای و آموزشهای دانشگاهی را شامل میشود. افزون بر این سوادآموزی و آموزش بزرگسالان با چشماندازی از یادگیری در همه عمر را نیز دربرمیگیرد. به رسمیت شناختن اینکه برخورداری از حق آموزش از زمان تولد آغاز میشود، به تقویت و پاسداشتِ حقوق کودک و دیگر حقوق وابسته به آن یاری میرساند. اراده سیاسی برای پاسخگویی به همه مراحل و ابعاد حق آموزش، باید بهگونهای شفاف در برنامههای آموزشی و توسعه پس از 2015 توضیح داده شود. در عین حال باید در آن برنامهها و راهکارها، اهمیت برقراری پیوند میان آموزشهای رسمی و غیر رسمی مورد تأکید قرار گیرد."
گمانی نیست که اکنون دست کم برای بخش فراوانی از نوآموزان در کشور چنین حقی اعمال نمی شود و همچنان بخش بزرگتری از آنها نه تنها از آموزش کارآمد بلکه از پایین ترین سطح آموزش نیز به عنوان یک حق، برخوردار نیستند. شوربختانه باید اعتراف کرد که چشم اندازی امیدوار کننده ای نیز دیده نمی شود.
http://www.sharghdaily.ir/News/86837/حق-برخورداری-از-آموزش-برای-همه-عمر