آموزگار؛محوری ترین عامل آموزشی

محمدرضا نیک نژاد،روزنامه قانون،13 اردبیهشت 94

در بیانیه ای که شانزده نهاد مدنی- آموزشی جهان در ده بند و به بهانه گردهمایی سران کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه 92 و خطاب به سران نوشتند، آمده است:" معلمان در کانون آموزش کیفی اند. برنامه توسعه جهانی برای آموزش، باید معلمان را در کانون تلاش ها برای دستیابی به کیفیت آموزشی قرار دهد. این کار، اولویت دادن به تربیت معلم به هدف پرورش حرفه ای در همه سطوح آموزش و پرورش مانند آموزش و سوادآموزی بزرگسالان، کاهش شمار دانش آموزان کلاس، فراهم نمودن منابع یاددهی- یادگیری، بهبود دستمزدها و شرایط عمومی کار را در بر می گیرد. حقوق معلم باید تحقق یابد، هم به عنوان یک اصل و هم به عنوان شرطی برای برآوردن حق برخورداری از آموزش کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان. افزون بر این به معلمان در همه سطوح آموزش باید در رفتار آموزشی شان به عنوان حرفه ای های با کیفیت و برخوردار از دانشِ تخصصی، اختیار و آزادی آکادمیک داده شود. معلمان را باید کنشگرانه با نقشی پیشرو در فرایند معناسازی در پیوند با کیفیت آموزشی، در گیر گفتگو و تصمیم گیری و سیاست گذاری نمود. و به عنوان واپسین و ارجمند ترین راهکار، ارزشیابی معلم باید در فضایی سازنده و یادگیری- محور و  با دخالت موثر آنها، انجام پذیرد. هرگز نباید ارزشیابی معلم با وارسی عملکردِ آموزشی دانش آموزنشان یا برای تنبیه یا پاداش آنها بر پایه معیار قرار دادن پول بیشتر یا شکل های دیگر امتیاز دادن، مورد استفاده قرار گیرد. این کار رقابت بازیگران آموزشی را که روابط شان پیش شرط همکاری برای دستیابی به حق آموزش است را تحریک می کند".

در این بخش از سفارش نامه، به فراهم نمودن زمینه های اقتصادی معلمان سر راست اشاره شده است. گرفتاری های اقتصادی و پیامدهای آن همواره گلوی آموزش و پرورش کشور را فشرده و گویا نمی خواهد دست از سر بنیادی ترین نهاد توسعه ای کشور بردارد. از سال های نخست زادن این نهاد در ایران، فرهنگیان گرفتارهای اقتصادی خویش را فریاد زده اند و شوربختانه این فریادها گوش شنوایی نیافته است. در زمان صدارت قوام السلطنه، معلمان مدارس دولتی که شش ماه حقوقِ شان پرداخت نشده بود، بیانیهای در اعتراض به این امر منتشر کردند و در دی ماه 1300 وارد اعتصاب شدند. دومین کنش گروهی فرهنگیان در فروردین 1331 با عنوان "نخستین کنفرانس کشوری آموزگاران ایران" زیر فشارهای اداری فراوان در تهران برگزار گردید. اوج این اعتراض ها 12 اردیبهشت 1340 بود که در آن "دکتر ابوالحسن خانعلی" دبیر فلسفه به شهادت رسید و سنگ بنای روز گرامیداشت معلم گردید. پس از آن هم بارها شاهد اعتراض های گسترده فرهنگیان در کشور بوده ایم. اما دو چیز در همه این اعتراض ها همواره ثابت مانده است، یکی دل نگرانی های اقتصادی معلمان و دیگری نادیده گرفتن ریشه های اعتراض های صنفی! که شوربختانه همچنان نیز پا بر جاست و اعتراض های اخیر هم ریشه در این گرفتاری تاریخی دارد.

اما در ماه های گذشته که اعتراض های صنفی باز هم گسترش اجتماعی فراوانی به خود گرفته است، کاربدستان آموزشی افزون بر این که نتوانسته اند راهکار درخوری برای آن ارائه دهند، گاهی زمینه رنجشش بیشتر فرهنگیان را فراهم نموده اند. یکی از آنها عَلَم کردن "رتبه بندی" فرهنگیان است. این طرح افزون بر این که پتانسیل درخور برای پر کردن شکاف دو برابری میانگین دریافت فرهنگیان با خط فقر را ندارد، می تواند زمینه گرفتاری های دیگری را برای سامانه آموزشی فراهم نماید. برای نمونه در فراز پایانی بیانیه بر بهینه سازی سامانه ارزشیابی آموزگاران تاکید شده است. بی گمان رتبه بندی، همه موردهایی را که بیانیه ساختارهای آموزشی را از آنها بر حذر داشته، در بر می گیرد. این طرح که با شتاب پرسش برانگیزی از سوی معاون اول رییس جمهور ابلاغ شد، زمینه ساز رقابت های بیهوده میان فرهنگیان می شود و فضایی که می بایست در آن همکاری و همدلی برای رسیدن به هدف های آموزشی برقرار باشد را می آلاید. از سوی دیگر شنیده می شود بخشی از ارزشیابی معلمان به درصد قبولی آنها وابسته است که در بیانیه به شدت با آن مخالفت شده است و بی گمان می تواند بر واقعی نبودن نمرات اعلام شده دانش آموزان اثر گذار باشد.

بی گمان نخستین گم برای بسامان نمودن وضع کنونی آموزش و پرورش، هزینه کردن برای آموزشی به روز و جهانی است که در آن آموزگار کلیدی ترین نقش را بازی می کند. اما آیا با چنین هزینه ها و طرح هایی می توان نخستین گام را استوار برداشت!؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد