جنبش معلمان،چالش ها و فرصت ها (بخش نخست)

محمدرضا نیک نژاد،تارنمای حقوق معلم و کارگر،3 اسفند 93

در هفته های گذشته اعتراض های معلمان در برخی از شهرهای کشور خبرساز شد و این گروه از کارمندان دولت را دست کم در سطح رسانه های مجازی مورد توجه بیشتری قرار داد. بی گمان جنبش معلمان با همه کاستی هایش به سویی می رود که در جایگاه واقعی خویش قرار گیرد و خود را در کنار جنبش های دیگری مانند کارگران،زنان،روزنامه نگاران،دانشجویان و ... نهادینه نماید. اما این جنبش برای اثرگذاری بیشتر نیازمند بازبینی تصمیم ها،سیاست ها،عملکردها و رفتارهای خویش و آسیب شناسی آن ها در بیش از یک دهه کنش های خویش است. نگارنده در این نوشتار می خواهد از پنجره نگاه خویش به بخش هایی از گرفتاری ها و دست اندازهای این جنبش بپردازد.

1 – پیش از هر چیز باید معنای جنبش معلمان و گروه در برگیرنده آن را واکاوی نمود. جنبش معلمان حرکتی بن گرفته از درون مدرسه ها و کلاس ها است و برآمده از نیازها و دغدغه های صنفی معلمان بوده و هدف آن چانه زنی با کارفرمای قدرتمند این گروه از کارمندان دولت،برای بهتر نمودن شرایط کاری آن هاست. بهبود شرایط کاری می تواند برداشتن دست اندازهای اقتصادی و آموزشی جلو پای معلمان و بهبود آن ها برای یک زندگی آبرومند و فراهم نمودن محیط کاری با آسایش و آرامش و هموار کردن راه برای رسیدن به هدف های آموزشی باشد. در این برداشت بی گمان افزون بر افزایش دستمزد باید به بهسازی ساختار آموزشی،بهبود حقوق شهروندی و حقوق بشر معلم و دانش آموز توجه ویژه نمود و برای برداشتن گام های بلند به سوی شرایط آموزشی درخور تلاش کرد زیرا سرنوشت آموزشگر،دانش آموز و ساختار آموزشی در هم تنیده و به هم وابسته اندو از این رو هرگز نمی توان یکی را چسبید و دیگری را رها نمود.

2- گمانی نیست که با پا گرفتن هر جنبشی،افراد و گروه هایی برای بهرمندی از آن و یا کنترل اش به تکاپو افتاده و برای در دست گرفتن رهبری آن بکوشند. در فضای کنونی کشور نیز تشکل های انگشت شماری که با پیشوند و پسوندهای معلمان و فرهنگیان پاگرفته اند و به کنش های خویش سرگرم می باشند و بسیاری از آنها هدف های سیاسی – تشکیلاتی خویش را دنبال می کنند. گروهی از آنها با برآمدن دولت هم سو از نهانگاه های خویش بیرون آمده و در همراهی با قدرت به هدف های سیاسی خویش دست می یابند،اما در دولت های ناهم سو به پناهگاه های خویش می خزند و تا پدید آمدن شرایط در خور،روزگارِ معلمی و آموزشی را با سکوت می نگرند و بر کاستی های آن چشم می پوشند. بی گمان این تشکل ها را نمی توان بخشی از جریان جنبش معلمان دانست و بنابراین از پرداختن به آنها خود داری می شود. در این میان دو تشکل کانون صنفی معلمان ایران و سازمان معلمان را می توان از بقیه تشکل ها جدا دانست. کانون صنفی از آغاز کار در دوران اصلاحات تافته ای جدا بافته بود و استقلال اش از قدرت و برخی از کنش هایش بی گمان آن را یکی از اصیل ترین نهادهای معلمی نموده است. سازمان معلمان هم گرچه هیچ گاه ادعای صنفی بودن صرف را مطرح ننموده اما در یک دهه گذشته توانسته است به بدنه جنبش معلمان نزدیک تر شده و هر چه بیشتر خود را نهادی سیاسی – صنفی معرفی نماید . البته به گفته فرادستان اش در بزنگاه های تصمیم گیری و دو راهی صنف و سیاست،سیاست گزینه بر گزیده ی آنهاست.

3- جنبش معلمان در بیش یک دهه گذشته دو فراز بسیار مهم را به نمایش گذاشته است. در سال های80 - 81 – 82 و در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و دیگری در اسفند 85 و در دوران فرمانفرمایی اصوالگرایی بر کشور. گرچه ممکن است در هر دوی این فراز ها،دست هایی به دنبال مصادره ی حرکت اعتراضی فرهنگیان بوده باشند اما همواره وجود تبعیض و نابرابری و شرایط سخت معلمی و کمی دستمزد و ... ریشه های حرکت اصیل معلمان بوده است. پس همچنان که در گردهمایی های هر دو فراز،برخی از فرهنگیان فریاد می زدند "نه چپیم،نه راستیم،فقط معلم هستیم" بی گمان ریشه های جنبش فرهنگیان ریشه های معیشتی – منزلتی داشته و کمتر به سوی جریان های سیاسی درون و بیرون از کشور لغزیده است. از این رو انگ سیاسی به آن نمی چسبد. گرچه نگارنده بر این باور است که مرز میان صنف و سیاست خطی بسیار نا آشکار است و حرکت بر روی آن و نلغزید به سوی سیاست،کاری بس دشوار و شاید ناممکن باشد.

4- بر کسی پوشیده نیست که ژرفا بخشی به یک جنبش و کارا کردن آن،به شدت نیازمند نهادسازی و گسترش طولی و عرضی و عمقی می باشد. نخستین نیاز برای نهادهایی توانمند و کارا،همراه سازی افراد با جنبش بوده و بکار گیری آنها در سطوح گوناگون آن است. اما جنبش معلمان از دو زاویه در این کار کامیابی چندانی نداشته است. از سویی همان درد کهنه جامعه ایران در گریز از حزب گرایی و تشکل یابی،فرهنگیان را نیز به عنوان طبقه متوسط،کارمند و محافظه کار در بر می گیرد و از این رو چندان تفاوتی میان فرهنگیان و مهندسان و استاد های دانشگاه و ... نمی توان گذاشت. پس نباید فرار از تشکل یابی را چماقی کرد و تنها بر سر فرهنگیان کوفت. پدیدآوری فضای امنیتی و بالا بردن هزینه ی کنش هایی سیاسی، فرهنگی،صنفی و ... در کلِ جامعه و در سطحی پایین تر در میان معلمان بر این درد کهنه دامن زده و بیش از پیش فرهنگیان را از کنش های صنفی دور کرده است. از سوی دیگر تشکل های موجود به خاطر ضعف تئوریک و اندیشگی نتوانسته اند افراد فرهیخته معلم را به سوی خود بکشند و فضایی فراهم نمایند تا این گروه از معلمان بتوانند در فضای اندیشگی تلاش نمایند و هم بهره ببرند و هم بهره برسانند. بارها دیده شده است که افراد با انگیزه های درونی برای پیوستن به تشکل های معلمی داوطبانه در نشست های آنها شرکت می نمایند اما پس از چند نشست نا امید شده و رفتنی بی بازگشت را بر می گزینند. عدم بلوغ تشکیلاتی و مدنی،نهادهای مدنی معلمان را نا خواسته و در بیشتر اوقات به محفل هایی برای گفتگوهای دوستانه و بی اثر تبدیل نموده و از دورن اش چیزِ دندان گیری برای فرهنگیان جوان و اندیشمند در بر ندارد. البته با همه این نقدها،تشکل ها گاهی توانسته اند حرکت های درخشانی را سامان داده و رهبری نمایند و هزینه هایی هم بدهند. بی گمان تشکل های مورد اقبال فرهنگیان باید به سرعت به آسیب شناسی پرداخته و علت محفلی بودن و ماندِ خویش را جستجو نمایند.

ادامه دارد...

http://bield.info/%d9%be%d8%b1%d9%88%d9%86%d8%af%d9%87-%d9%88%db%8c%da%98%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%a8%d8%b4-%d9%85%d8%b9%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86%d8%8c%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4-%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d8%b5%d8%aa/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد