به بهانه ی روز جهانی معلم

محمد تقی فلاحی،تارنمای کانون صنفی معلمان ایران،13 مهر 93

برای بسیاری از معلمان ایران و شاید اکثر آنان روز جهانی معلم بسیار غریب تر از روز دوازدهم اردیبهشت است. اگر دومی به زور جملات تکراری و کلیشه ای صدا و سیما در طول یک هفته به هرحال معلمان را اندکی به یاد شغل خود می اندازد و آن چه می خواستند باشند و نیستند؛ روز جهانی معلم به کلی دچار بایکوت خبری از جانب رسانه های رسمی است. دلیل آن را هم واقعاً کسی نمی داند و اینکه یادی از این روز و برگزاری مراسمی در آن چه خطری برای چه کسی دارد؟ و چرا عده ای را دلواپس می کند؟

از سوی دیگر اما خواه یاد و یادواره ای برای 13 مهر (5 اکتبر) باشد و خواه نباشد، واقعیت آن است که آموزش و پرورش ما درروندی قهقرایی سیر می کند و سال به سال از آنچه در جهان آموزش رخ می دهد، بیشتر فاصله می گیرد. این سخن البته هرگز به این معنا نیست که آموزش و پرورش در دنیای بیرون از ایران بی عیب و نقص پیش می رود و تنها ماییم که جامانده ایم. نکته ی مورد نظر این است که آموزش در کشور ما دچار شکافی عمیق و فزاینده با آن چه آموزش مدرن نامیده می شود، شده است. به لحاظ فلسفه ی آموزش هرگز تفکر روشن و مشخصی نداشته ایم. به ویژه در سال های اخیر در حالی که همواره آن چه فلسفه ی آموزشی غربی می خوانیم را مردود دانسته ایم، خود نیز حرف نو و قابل قبولی نداشته ایم. آخرین سندی که با تبلیغاتی آزار دهنده به عنوان حرف آخر روی میز قرار گرفت سند تحول بنیادین بود. این سند در حالیکه سرشار از واژگان با بار ایدئولوژیک بود، نشانی از خرد و اندیشه در بر نداشت. با نگاهی پر تعصب انسانی را می خواهد بسازد که خدا نیز تاکنون آن را نیافریده است.

واقعیت آن است که تمدن جدید در جهان توسعه یافته بر مبنای باور به انسان بنا شده و آموزش نوینِ محصولِ این تمدن نیز برمبنای انسان باوری و خرد انتقادی است. می توان ده ها ایراد به این تمدن گرفت که انسان های ساخته شده اش با انسان سازی های ادعایی اش همخوانی ندارند؛ اما نمی توان انکار نمود که انسان باوری و خرد انتقادی بود که تحولی فراتر از انقلاب کوپرنیکی در شیوه ی تفکر و الگوهای زیست انسان ایجاد نمود و مبنایی شد برای جهش تمدنی بشر که همچنان نیز دست کم در بعضی عرصه ها به پیش می تازد.

سال هاست در آموزش و پرورش ایران از آشفتگی های فراوان رنج می بریم. در حالی که توان جداشدن از دلبستگی های ایدئولوژیک و تنگ نظری های ویژه این نوع تفکر را نداریم؛ قادر به ارائه الگویی قابل دسترسی از انسان مورد نظر خود که آموزش وپرورش بتواند آن را عملی سازد نیستیم. رعایت هنجارهایی را از دانش آموزان می خواهیم که متعلق به دنیای امروز نیست. این نوع شیوه ی تربیتی نه تنها با تحولات امروز جهان همراه نیست، حتی نمی تواند خود را با تحولاتی که در متن جامعه ی ایرانی رخ داده است، همراه نماید. در برخورد با دنیای اطلاعات و ارتباطات امروز راهی جز ممنوعیت و تقابلِ البته بی حاصل نمی شناسد. نتیجه آن که تعلیم و تربیت رسمی ما نفوذی عمیق در ذهن و رفتار فرزندان مان نمی یابد و برعکس هر آنچه از طریق غیر رسمی، ارتباطات خارج از مدرسه در گروه های همسالان و زندگی واقعی خانوادگی می یابند؛ تفکرات و هنجارهای آنان را شکل می دهد.

جهان به راه خود می رود و متن جامعه ی ایرانی نیز. آموزش و پرورشی که بخواهد جزیره ای جدا از زیر و بم فرهنگ جهانی باشد، محکوم به شکست است. 

 http://moaleman.org/index.php?option=com_k2&view=item&id=685:2014-10-05-06-39-08&Itemid=635

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد