یگانه و بهترین ایده برای بهسازی آموزش و پرورش

                                        استیو دنینگ *

                                       برگردان : مهدی بهلولی

                               تارنمای کانون صنفی معلمان ایران

 از من خواسته اند که از دید خودم "یگانه و بهترین ایده برای بهسازی آموزش و پرورش" را معرفی کنم. هنگامی که شما تنها یک شلیک دارید دوست دارید به یادماندنی ترین شلیک تان باشد. از این رو، من در اینجا- آنچنان که هر کسی اندیشه ای درخشان تر دارد- درخشان ترین ایده ام را به اشتراک می گذارم.

 مدل کارخانه ای مدیریت،ریشه ای ترین علت   

 برای تصمیم گیری درباره ی یگانه و بهترین ایده بهسازی آموزش و پرورش،باید بزرگترین دشواره ای را یافت که این سامانه هم اکنون با آن روبروست. از دید من،بزرگترین دشواره، دل بستن به مدل کارخانه ای مدیریت آموزش و پرورش و به کارگیری این مدل است. مدلی که در آن،هر چیزی برای سنجه پذیری [scalability] و کارایی "سامانه" برنامه ریزی می شود و دانش آموزان،آموزگاران،پدر- مادران،و مدیران،بایستی با آن هماهنگ گردند. "سامانه ای" که همواره با افزایش هزینه و کاهش کارایی،و دلسرد کردن یکسان دانش آموزان،آموزگاران و پدر- مادران،به پیش می رود.

 با فرض این که مدل کارخانه ای مدیریت،خیلی خوب کار نمی کند،حتی در کم شمار کارخانه هایی که هنوز در این کشور هستند- یا راستش را بخواهید در هر جای دیگر در محیط کار- پس به هیچ رو نباید از این که این مدل در آموزش و پرورش خوب کار نمی کند،شگفت زده شویم.[مترجم : گویا منظور نویسنده از "شمار کم کارخانه های کشور" اشاره به وضعیت کارخانه های آمریکاست و سنجش آنها با کارخانه های کشورهای دیگر همچون چین،که رو به افزونی و در حال به دست گرفتن بازارهای جهانی اند.] این فرض که سامانه ی آموزشی،آنچنان که پیداست،در دردسر می باشد ما را به این اندیشه میل می دهد که نیازمند "مدیریتی بهتر" یا "مدیریتی نیرومندتر" یا "مدیریتی خشن تر" هستیم؛ "مدیریتی" که مدل کارخانه ای مدیریت پنداشته می شود. این پندار،مدیریت از بالا به پایین و کنترل های سخت تر، و سیاست هویج و چماق بیشتر را درپی دارد.   این پندار،چکش کاری آموزگارانی که کار نمی کنند و بیرون کردن سنگدلانه " آدم های به درد نخور" را در پی دارد. این اندیشه،البته در دل سیاست " مسابقه برای اول شدن" و "هیچ کودکی جا نماند" هم جای دارد.[مترجم : عنوان دو تا از سیاست های آموزش و پرورش آمریکا]

 این شیوه ها،به شیوه های شکست خورده در بخش خصوصی شناخته می شوند،از آن رو که کارکنان را دلسرد می کنند و توانایی شان را در عرضه قدرت تخیل و آفرینشگری محدود می نمایند. آدم ها را سرخورده می کنند و هر سازمانی که دل به آنها می بندد را نابود می سازند. پس چرا باید انتظار چیزی متفاوت از آنها را  در بخش آموزش داشته باشیم؟

 هنگامی که دشواره ها،پیش از هرچیز،با معرفی عمل "مدیریت" ریشه یابی شده باشد و پس از آن نوع "مدیریتی" جدی تر جست و جو شود،تنها به بدتر شدن اوضاع می انجامد. این کار،به عمل پزشکان قرون وسطا می ماند که تلاش می کردند بیماران را با حجامت با زالوها درمان کنند؛کاری که تنها حال بیماران را بدتر می کرد. نا- درخوری این شیوه ها،با دگرگونی ها در اقتصاد،افزون می شود. چندی پیش، ما توانستیم پیش بینی کنیم که چه کارها و پیشه هایی امکان دارد که در بزرگسالی کودکان در دسترش شان باشد. آموزش و پرورش در این که بچه ها،چه چیزی را  باید بخوانند تا برای زندگی آماده شان کند،تنها می تواند چیز اندکی به آنان بگوید. اندک و نه بیشتر. ما به هیچ رو نمی دانیم که در یک دوره بیست ساله چه پیشه هایی وجود خواهند داشت. امروزه،جدا از مهارت های بنیادینی همچون خواندن،نوشتن، ریاضی، اندیشیدن، خیال ورزی و آفرینشگری،ما نمی توانیم بدانیم چه دانش یا مهارت هایی به کار بچه های کنونی،به هنگام بزرگی،خواهند آمد.

یگانه و بهترین ایده برای بهسازی آموزش و پرورش

با آنچه که در بالا آمد،باور من این است که یگانه و مهم ترین ایده برای بهسازی آموزش و پرورش،با دگرگونی در هدف در پیوند است. هدف باید از ساختن سامانه ای که برنامه درسی را به شیوه ای کارآمدتر به بچه ها آموزش می دهد به ساختن سامانه ای کارا تر با الهام گرفتن از یادگیری همه- عمر در دانش آموزان،تغییر کند تا آنان بتوانند در یک اقتصاد به شتاب دگرگون شونده،زندگی پربار و زایایی داشته باشند.

 جنبه های نهفته پذیرش دگرگونی در هدف

این کار،هدف به جلو بردن سامانه برای خود سامانه ("شما می خوانید آنچه که ما به شما می گوییم بخوانید،آن هنگام که ما می گوییم، و به آن روشی که ما می گوییم، و در مکانی که ما تعیین می کنیم") را به  تمرکز بر هدف بنیادی یادگیری ("هدف ما باید به دانش آموزان مان الهام بخشد تا یادگیرندگانی همه – عمر و با عشق به یادگیری شوند تا این که بتوانند هر آن چیزی را یادگیرند که باید یاد گیرند") دگرگون می سازد. همه ی بخش های آموزش و پرورش- آموزگاران،مدیران،اتحادیه ها،پدر- مادران و دانش آموزان- بایستی پذیرای این هدف تازه گردند.

 هنگامی که ما این هدف را می پذیریم می توانیم ببینیم که بسیاری چیزها برای رسیدن به آن باید دگرگون شوند. ما همچنین درمی یابیم که مهم ترین اندیشه های برجسته "بهسازی های" کنونی این سامانه،می توانند در معنای واقعی شان،همچون برنامه و کارهایی نگریسته شوند که در عمل،کارها را بدتر می سازند.

 شماری از جنبه های نهفته ای که این رویکرد دربردارد :

1.      نقش آموزگاران و پدر- مادران :  آموزش و پرورش باید از دستگاه منتقل کننده بسته ایستایی از دانش،به دستگاه منتقل کننده هدف پویای توانمندسازی دانش آموزان برای پدید آوردن دانش و به کار بستن مهارت ها در موقعیت های تازه،دگرگون گردد- بدون این نگرانی که این رهیافت،به چه خواهد انجامید. در جهان کنونی،آموزش دادن با روش انتقال اطلاعات،به خوبی،عمل نخواهد کرد. در رویکرد تازه،آموزگاران (و پدر- مادران) تبدیل به کسانی می شوند که دانش آموزان را برای یادگیری توانمند می سازند و به  آنان الهام می بخشند تا توان ها و استعدادهای شان جرقه بزند.

2.       نقش مدیران : مدیران باید درک کنند که مدیریت آموزگاران با کنترل سلسله مراتبی سنتی و با یاری سیاست هویچ و چماق،کار را از آنچه که در صنعت می گذرد بهتر نخواهد ساخت. اگر آموزگاران،خودشان شوق کاری نداشته باشند،دور از ذهن است که بتوانند الهام بخش دانش آموزان شان گردند. نقش مدیران باید از "کنترل کننده"بودن به "زمینه ساز" بودن،دگرگون شود تا توان و استعدادهای آموزگاران را آزاد سازند و مانع هایی را حذف کنند که در کارشان با آن برخورد می کنند.

3.       نقش آزمون ها : به جای این که آموزگار یا مدیر،به داوری پیشرفت بپردازند سنجه های روشنی هست که هم دانش آموزان و هم آموزگاران،خودشان می توانند دریابند که (در زمان خودش) دارند چگونه عمل می کنند؛ و بنابراین یادمی گیرند چگونه پیشرفت کنند. 

4.      پاسداری از قانون گودهارت (Goodhart´s low )[مترجم : قانونی به نام چارلز گودهارت،که یک بانک دار بوده . نویسنده در همین بند،آن را آورده است.] : تمرکز کنونی بر آزمون ها،رو به این داشته که نتیجه های آزمونی را به عنوان هدف سامانه به شمار آرد به جای این آنها را یک پیمانه و سنج بگیرد. دگرگونی در هدف،یعنی دریافتن این مسآله که آزمون تنها یک سنج است. به کارگیری آزمون ها به عنوان هدف،قانون گودهارت را نادیده می گیرد : هنگامی که اندازه گیری هدف شود از این که اندازه گیری کارآمدی باشد،می افتد.  

5.      شیوه ی پاسخگویی : به جای اندازه گیری پیشرفت از رهگذر آزمون های بالا به پایین و بروکراسی،سامانه آموزشی باید به روشی پویا،با یادگیری خود گردان دانش آموزان، در پیوند باشد. آموزش و پرورش باید از پاسخگویی با استفاده از برنامه ها،آیین نامه ها،فرآیندها و گزارش های جزیی- که هم هدف و هم ابزار رسیدن به آن را به طور دقیق روشن می سازند-  دست بکشد. در عوض به "پیوندسازی پویا" نیازمند است. بدین معنا که : الف) کار در دوره های کوتاه انجام پذیرد؛ ب) آموزگار هدف های یادگیری دوره را تنظیم سازد؛ پ) تصمیم ها درباره ی شیوه ای که یادگیری باید رخ دهد بر عهده دانش آموزان باشد؛ ت) فرآیند بر حسب پرسش هایی اندازه گیری شود که دانش آموزان توانا به پرسیدن آنها می شوند نه تنها پاسخ هایی که آنها می توانند طوطی وار بازگو کنند؛ ث) دانش آموزان بایستی بتوانند خودشان پیشرفت شان را اندازه بگیرند- آنها وابسته به آزمون های آموزگاران نیستند. (ابزار ارزشیابی ELLI رویکرد امیدوارکننده ای به انجام این ارزشیابی هدف ها دارد.)

6.      دگرگونی ارتباط ها از فرمان روایی به گفت و گو : یعنی دگرگونی ارتباط های از بالا به پایین ( "فرزانه فرمانروا") که اغلب از شیوه نامه های سلسله مراتبی تشکیل می شوند،به گفت و گوهای هم تراز ("راهنمایی حاشیه ای") که به دانش آموزان در کشف منابع تازه،راه حل ها،و آفریدن بنینشی تازه،کمک می کند.

7.      برنامه کاری تحقق پذیر : برخلاف بسیاری از ایده های دیگر که هم اکنون در آموزش و پرورش دنبال می شوند، دگرگونی در هدف،نیازمند سال ها پژوهش،یا جمعیت مشاوران،یا بودجه هنگفت نیست. این کار درگیر از نو ساختن چرخ نمی شود. هزاران مدرسه مونته سوری،سال ها در این مسیر رفته اند،با دستآوردهای درخشان. [مترجم : مدرسه های مونته سوری، Montessori schools ، مدرسه هایی خاص هستند که برای دانش آموزان آزادی و اختیارهای ویژه ای در نظر می گیرند. این مدرسه ها را نخستین بار، ماریا مونته سوری،فیزیک دان ایتالیایی راه اندازی نمود.]

8.      از بروندادها به برآمدها : البته جنبه نهفته در دگرگونی در هدف،دگرگونی ضمنی از تحویل بروندادها( شمار دانش آموزانی که آزمون های استاندارد را پشت سر می گذرانند) به برآمدها (بر حسب آنچه دانش آموزان به عنوان نتیجه آموزش شان توانا به انجام آن می شوند) را هم دربرمی گیرد. در اصل،این کار دگرگونی از تمرکز بر چیزها به تمرکز بر انسان ها، و هدف راستین آموزش و پرورش است.       

*استیو دنینگ، نویسنده شماری از کتاب های مدیریتی است. برای نمونه کتاب " راهنمایی برای رهبری مدیریت رادیکال" که در سال 2010 منتشر شد. دنینگ،به مدت چهار سال(2000-1996) مدیر بخش مدیریت دانش در بانک جهانی بوده است.  

http://moaleman.org/reports-interviews/item/314-behsazi-amoozesh.html

آدرس متن انگلیسی :

http://www.forbes.com/sites/stevedenning/2011/09/01/the-single-best-idea-for-reforming-k-12-education

نظرات 2 + ارسال نظر
♥kd♥ جمعه 20 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 04:57 ق.ظ http://love.jvvg.org

3544سلام واقعا عالیه، من زیاد بهت سر میزنم انصافا سایت خیلی خوبی دارین
شاد و خوشبخت باشین

ساغشکی جمعه 20 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 02:08 ب.ظ http://mehre2.blogfa.com

سلام


نگاهی بر موقعیت خوب شهر بروجرد برای پایتختی جدید ایران
mehre2.blogfa.com/post/358
////////

حافظ
چو می‌رفت از جهان این بیت می‌خواند
بر اهل فضل و ارباب براعت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد