یک روز مدرسه

                               مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،5 خرداد 93

 چند روز مانده بود به آغاز آزمون های خردادماه. با همکاران در دفتر مدرسه نشسته بودیم  و گفت و گو می کردیم. یکی گفت در فلان دبیرستان دیگر که کار می کنم چند روز پیش مدیرش به آموزگاران گفت که در این چند روز مانده تا آغاز آزمون ها،برای هر کلاس،یکی دو جلسه تقویتی می گذاریم و شما هم در آن جلسه ها،شماری نمونه سوال امتحانی حل کنید و پرسش های آزمون تان را از میان همان ها برگزینید. 

  به دانش آموزان هم گفته ایم که این جلسه ها را مهم بدانند و همگی در آنها شرکت کنند. گفت من هم گفتم دست کم دانش آموزان بی ادب را از این کلاس های "مهم" محروم کنید. نام یکی از دانش آموزان کلاس را هم آوردم که چندی پیش در جلوی کلاس و پیش همه ی دانش آموزان،توهین بدی به من کرد و تنها دو سه جلسه از کلاس محروم شد. حالا آیا بهتر نیست اینجور دانش آموزان را به این کلاس ها راه ندهیم و ما هم به جای دادن پرسش های آزمون،با بچه های باانگیزه تر و باادب،به رفع اشکال بپردازیم. می گفت که مدیر نپذیرفته؛ دیروز هم که از همکاران،برنامه کاری سال آینده گرفته به سراغ من نیامده و گویا به نوعی،محترمانه،بیرونم کرده است! دیگری گفت از چند سال پیش رسم شده که سه چهار هفته پیش از آزمون ها،فرمی می آورند که امضاء می کنیم و "پیش بینی" می کنیم که در آزمون های خرداد،چند درصد قبولی خواهیم داد. چندی پیش هم دوباره آن را آوردند و ما هم امضاء کردیم. راستش حال و حوصله ی بگو مگو با مدیر را ندارم. با دو برادرم،شرکتی ساختمانی زده ام و کار و بارم خیلی در آنجا بهتر است. 24 سال سابقه دارم و حیف ام می آید آموزش و پرورش را  رها کنم و بروم. می دانم این امضاء کردن ها کار درستی نیست اما برای ام مهم نیست و می خواهم این یکی دو سال را هم هر جوری شده تمام کنم بروم دنبال کارم. راستش عمر خودم را هم بی خودی در مدرسه و با دانش آموز سپری کردم.

 داشتیم حرف می زدیم که معاون مدرسه آمد و ابلاغ مراقبت امتحانی مرا آورد. مدرسه ی ما،حوزه ی اجرایی آزمون های هماهنگ کشوری است و چند روز پیش از آن به من پیشنهاد دادند که مراقب امتحان باشم و من هم پذیرفتم. اغلب همکاران تا موضوع را فهمیدند شروع کردند به اعتراض،که تو که این همه انتقاد می کنی و حرف می زنی چرا خودت پذیرفته ای مراقب امتحان نهایی باشی،مگر از دستمزد آزمون های نهایی گذشته،سی درصد کم نکردند؟ گفتم من به خاطر همکاری با مدیر مدرسه پذیرفته ام. همه ی مدیرها هم یکی نیستند. شماری هم پیدا می شوند که در نشست های اداری از کاستی های آموزشی انتقاد می کنند و مدافع حقوق آموزگاران اند. زیر بار درصدهای قبولی الکی هم نمی روند و به اینها دلخوش نیستند. نباید همه را به یک چوب راند و با هیچکدام همکاری نکرد.

  بحث بالا گرفت و همکاران هر کدام نظری می دادند. زنگ رفتن به کلاس البته "گفت و گو" را پایان داد. به سر کلاس رفتم. درسم را دادم و آخر زنگ نشستم پیش بچه های میز اول. سال سوم دبیرستان بودند که آزمون هایشان هماهنگ کشوری است. یکی از آنها گفت آقا زنگ پیش،دبیر فلان درس گفته که من سال گذشته،بعداز ظهر روز پیش از آزمون،با دانش آموزی که هیچی از درس نمی دانسته چهار جلسه خصوصی نمونه سوالات امتحانی سال گذشته و خم و چم آزمون ها را کار کرده ام و دانش آموز رفته و نمره قبولی آورده است. آیا به نظر شما چنین کاری شدنی است؟ و اگر راست است ما چرا باید یک سال به مدرسه بیاییم؟ خب،دو سه هفته آخر،همین نمونه سوال ها را می خوانیم و نمره قبولی می گیریم. گفتم بستگی به درس و دانش آموز دارد.اما اغلب آزمون های نهایی،آنچنان همانند هستند که با یادگیری ده- دوازده تا از آنها،می توان نمره قبولی را گرفت. اما این که اگر اینجور است پس چرا به مدرسه می آییم را دقیق نمی دانم. اما می دانم که مدرسه تنها برای نمره و قبولی نیست. مدرسه جای پرسیدن و اندیشیدن است. مدرسه جای لذت بردن از فهمیدن است. مدرسه باید اینگونه باشد؛ و باید هم روی همین بایدها ایستاد.     

 http://etemadnewspaper.ir/Released/93-03-05/93.htm#277002    

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد