آموزگار امروزین،شدن و ماندن

                       مهدی بهلولی،روزنامه اعتماد،14 اردیبهشت 93

                "به هر مدتی گردش روزگار /  ز طرزی دگر خواهد آموزگار

                 سرآهنگ،پیشینه کج رو کند  /  نوایی دگر در جهان نو کند"

 باری،به گفته ی نظامی،هر زمانه ای آموزگار درخور خود را می طلبد؛و روز و هفته "معلم" هم بی گمان،از بهترین زمان هایی است که می توان به آموزگار شایسته ی این زمانه اندیشید و پرداخت. روزگاری،مهم ترین کار آموزگار،انتقال درون مایه ی کتاب درسی به ذهن شاگردان شمرده می شد؛همان که پائولو فریره،آموزشگر و آموزش شناس سرشناس برزیلی،از آن با عنوان "آموزش بانکی و یا بانک دارانه " یاد می کند. دیدگاهی که آموزگار را همچون کارمند بانکی می داند که فایل های آگاهی را،با نظم و سامانی از پیش تعیین شده،از قفسه ها بیرون می آورد و در ذهن دانش آموز می چیند. دانش آموز هم موظف است بی کم و کاست و با کمترین چون و چرا آنها را فراگیرد.   اما هم اکنون کمتر کسی می تواند از چنین دیدگاهی،دفاعی استوار نماید. در این زمانه ی روزافزون دانش ها و بینش ها،آنچه بیش از هر چیزی به کار می آید و فراخور زمانه می نماید داشتن نگاه و نگرشی پژوهشی و پرسش مدارانه است- نگرشی بر بنیاد سنجشگرانه اندیشی(critical thinking)- و نه داشتن اطلاعات ناسنجیده و وارسی نشده. آموزگار کامیاب و توانمند این روزگار،آموزگاری است که توان به پرسش گرفتن نظریه ها و اندیشه ها را به دانش آموز ببخشد و نگرشی به او بدهد که بتواند در میان انبوه داده های قدیم و جدید،دست به گزینش خردمندانه بزند. نگرشی که دانش آموز را کنشگر زندگی خویش بار آورد نه کنش پذیر جامعه و شرایط زندگی اش. این سخن البته با جامعه پذیر کردن دانش آموزان- که یکی از وظیفه های آموزش و پرورش است- ناهمخوان نیست بلکه بر "فردی سازی" نیز تآکید می ورزد.

 ناگفته پیداست که دست یافتن به چنین آموزگاری،بدون برنامه ریزی و بسترسازی های فراخور،شدنی نیست. نخست این که دوره های پرورش آموزگار- همان تربیت معلم و یا دانشگاه فرهنگیان- باید در شیوه های مدیریتی و آموزشی خود،بازنگری و بازاندیشی نمایند. دانشجو- آموزگاری که گفت و گو و چالش با استاد خود را تجربه نکند،به دانش آموز نیز چنین فرصتی نخواهد داد. دانشگاه فرهنگیان باید پویا و سرزنده ترین دانشگاه کشور باشد چراکه دانشجوی این دانشگاه،آموزگار آینده کودکان است و چنانچه سنجشگرانه اندیشی را فرا نگرفته و درونی نکرده باشد نمی تواند دانش آموزی پویا و کنکاشگر بارآورد.

 اما داشتن آموزگار امروزین- افزون بر شرایط مادی و معیشتی درخور،در زمان دانشجویی و تدریس- شرایط کاری فراخور هم می طلبد. محیط کار آموزگار،بایستی بر انگیزه های درونی تآکید بورزد و او را در روند آموزش و تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها آموزشی،درگیر سازد. آموزگار بایستی مدرسه را خانه ی خود بداند و در پیروزی و شکست اش شریک. مدیر،باید خود را نماینده ی آموزگاران بشمارد،بیش از این که بخواهد ابلاغ گر صرف دستورها و بخشنامه های فرادستان آموزشی باشد. آموزگار باید در مدرسه،نه تنها برای تدریس،بلکه برای پژوهش و بررسی درون مایه های درسی،و مشاوره به دانش آموزان باشد و بماند. شمار دانش آموزان کلاس،باید امکان بحث و گفت و گو را بدهد و بسیاری شرایط دیگری،که مایه و پایه ای می سازند که دانشجو- آموزگار سنجشگرانه اندیش،سنجگرانه هم آموزش بدهد و پس از چندی همه ی انگیزه های خویش را از دست ندهد و به روزمرگی نیفتد.

 به هر رو بایستی جایگاه مدرسه و آموزگار و دانش آموز در برنامه ریزی های آموزشی و پرورشی به راستی و درستی پذیرفته شود- که هم انگیزه بخش است و هم بسترساز نوآوری ها. در تاریخ آموزشی خود ما هم،می توان نمونه هایی را دید که آزادی دادن به آموزگار باانگیزه،پیاوردهای درخشان به بار آورده است. برای نمونه،زنده یاد محمد بهمن بیگی،که یازدهم اردیبهشت،چهارمین سالگشت درگذشت وی نیز بود. وی در کتاب خاطرات آموزشی خود" به اجاقت قسم" بسیار از سامانه ی آموزشی متمرکز گلایه می کند،اما با پایمردی و هوشمندی خویش،اختیارات ویژه می گیرد و آموزش عشایر را پایه گذاری می نماید؛آموزشی که کارشناسان خوکرده به مدرسه و کلاس ثابت به نیشخند می گرفتند.

http://etemadnewspaper.ir/Released/93-02-14/93.htm#274548

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد