روز معلم؛روز دردسر ساز!

                          محمدرضا نیک نژاد،ص آخر روزنامه شهروند،13 اردیبهشت 93

امسال روز معلم جمعه بود و چه خوب شد که مدرسه ای،دانش آموزی و جشنی درکار نبود! شاید باورش سخت باشد که این روز برای بسیاری از ما معلمان – به ویژه در دبیرستان های پسرانه – یکی از بدترین روزهای سال آموزشی است! سر و صداهای پی درپی و بی پایان،کف زدن های بی سامان،گاهی برف شادی که کم مانده معلم را ناپدید کند،تیکه های جوانانه و جسورانه و ... گوش را می آزارد و روان را آشفته می سازد!

آموزش های خسته کننده و بریده از زندگی روزمره،روش های سنتی و بی پیوند با پیشرفت های دانش- بنیاد آموزشی،کمبود ابزارهای آموزشی نوین،فراوانی دانش آموزان- گاه تا40 نفر- در یک اتاق،کلاس های رنگ و رو رفته و غیر استاندار،محیط های تحکم محور و بی چون و چرا،درونمایه های درسی القایی که چرا و چگونه را بر نمی تابند و .... دانش آموزان را به شیطنت و دست انداختن دوستان خویش و معلم فرا می خواند. دانش آموز برای گریز از این محیط کسل کننده به هر چیزی چنگ می یازد و آن را ابزاری می کند برای فرار از یکنواختی کلاس و درس و مدرسه. از سوی دیگر معلم که با گروهی جوان پر انرژی و خلاق روبروست،خود گرفتاری های بی شماری دارد.   فشارهای اقتصادی کمر شکن،دست و پنجه نرم کردن با اضافه تدریس های پر شمارِ فرساینده و یا شغل هایی مانند رانندگی تاکسی و آژانس،کار در بنگاه های مسکن،فروشندگی،و یا در بهترین حالت معلم خصوصی شدن و از این خانه به آن خانه رفتن،یا تن به شرایط یک سویه بسیاری از آموزشگاه های آزاد و کنکور دادن،از معلم فردی ساخته که با کوچک ترین همهمه و شیطنت،بردباری از کف داده و وادار به اداره کلاس با ترساندن از منفی دادن،کاهش نمره سالانه،اخراج از کلاس و فراخوانی پدر و مادر به مدرسه می شود! روز معلم اوج این صف آرایی در مدرسه است. در یک سوی میدان جوانان گریزان از چارچوب های رسمی و غیر رسمی و در سوی دیگر معلمانی خسته با تکیه بر قدرت برآمده از نهاد رسمی آموزش و پرورش. زیستن در این دوگانه ی سرسام آور بسیار سخت و آزار دهنده است. از سویی باید بخاطر فشارهای بیهوده وارد بر این جوانان نالید و دل سوزاند،از سوی دیگر می باید راهی برای ادامه زندگی خود و خانواده و جلوگیری از سکته ناگهانی یافت. این دوگانه سرگیجه آور گاه از معلم انسانی دم دمی مزاج و هرهری رفتار می سازد و این مایه سرگرمی بیشترِ بچه ها را فراهم می آورد. اما چاره چیست؟ بی گمان بسیاری از کارگزاران آموزشی نیز بر این باورند که آموزش در ایران ناکارآمد و کم مایه است. تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل و آموزش های کنکور محور،آموزش را از کارکردهای نوین و ذاتی اش دور کرده و آن را بیش از اندازه کسالت آور نموده است. امروزه یکی از کارکردهای آموزش،پرورش شهروند برای زیست اجتماعی و فرآوری هوش اجتماعی (EQ) آنان است. این کار با کاهش شمار عنوان ها و درونمایه های درسی،گنجاندن کنش های گروهی در همیاری و همکاری برای رسیدن به هدفی مشترک،کاهش شمار دانش آموزان در کلاس،قرار دادن واحدهای درسی ای مانند یاری رسانی به افراد ناتوان و سالمند،وارد نمودن دانش آموز در کارهای خیریه و آشنا نمودنشان با کنش های اجتماعی و سیاسی و ... امکان پذیر خواهد بود. این کار آموزش را از دور باطل کنونی اش بیرون آورده و سرزندگی و تلاش را جایگزین خمودگی و خستگی خواهد نمود. از سوی دیگر معلم محور آموزش است. بی گمان بخشی از ناکارآمدی آموزش به آموزش دهنده ها باز می گردد. معلمان کنونی دغدغه های اقتصادی فراوانی دارند و گِره کور اقتصاد،معلم را زمین گیر کرده و او را در فرایند روزمرگی گرفتار نموده است. به گونه ای که آنها خود بخشی از مشکل اند. بی گمان نخستین گام در بهسازی آموزش،سر و سامان دادن به گرفتاری های معلم و سپس آموزش او خواهد بود. باشد که در آینده معلمان،حتی جمعه نیز به عشق در کنار دانش آموز بودن به مدرسه بروند و جشن بزرگداشت روز معلم را در محیطی شاد و فرح بخش برگزار کنند و از رهگذر آن،آموزش را به دور اصلی خویش باز گردانند.

 

http://shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=272&dn=0&pid=20&rnd=FuTn7g&p=&y=93&m=02&d=13

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد