نهاد صنفی- آموزشی،نیازمند ژرف اندیشی


 

مهدی بهلولی 

روزنامه آرمان،1 اردیبهشت 93

"به اعتقاد من،اگر مسئولان و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش وظایف خود را به خوبی انجام بدهند،دیگر فعالیت بسیاری از انجمن های صنفی بی معنی می شود. من در هفته های اخیر نشستی با نمایندگان انجمن صنفی معلمان داشتم و هنگامی که آنان به نمایندگی از معلمان،مطالبات آنان را با حرارت زیادی اعلام می کردند،این جمله را به آنها گفتم : به اعتقاد من مسئولان و مدیران ارشد باید وظایف خود را به درستی انجام داده و به طور واقعی،پیگیر مطالبات به حق فرهنگیان باشند و در این صورت است که دیگر،انجمن صنفی،بی معنی می شود." (اسفندیار چهاربند،مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران،نشریه زمزمه،فروردین 93)

 این نگارنده در حسن نیت گوینده سخنان بالا،هیچ گمانی ندارد و بر این باور است که منظور ایشان،خرده از  کاستی های مدیریتی در آموزش و پرورش است؛سخنی درست که مورد تآیید بسیاری از فرهنگیان و کنشگران صنفی آنان هم می باشد.   با این رو اما،گونه ای ساده نگری به مسآله ی مهمی به نام "جامعه مدنی" و بایستگی و کارکردهای آن- همچنین دشواری های ساختاری مدیریتی در آموزش و پرورش- دیده می شود که نمی توان بر آن چشم پوشید. چنین می نماید که برداشت و درک ایشان از جامعه مدنی و نهاد صنفی،از پیچیدگی های نظری لازم برخوردار نیست. گویا ایشان تنها کارویژه نهاد صنفی را پیگیری خواسته های معیشتی می داند،و از این رو،هنگامی هم که مدیران آموزش و پرورش کار خود را به درستی انجام دهند نهاد صنفی،از بنیاد،فلسفه ی وجودی خود را از دست خواهد داد! اما باید دانست که "مطالبات به حق" فرهنگیان،از جمله خواسته های آموزشی،حقوقی،اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسی به شمار می روند؛خواسته هایی که همانند بسیاری از پدیده هایی جامعه انسانی،تفسیر یگانه  برنمی دارند و نمی توان آنها را تنها در یک چارچوب همه پذیر نشاند و تعریف کرد. خواسته های فرهنگیان،بّعدها و لایه های گوناگون دارد و از این رو همواره محل بحث و گفت و گو خواهند بود و فیصله بردار نیستند. حتی می توان گفت که این خواسته ها،با پیشرفت اجتماعی،مدنی و اندیشگی جامعه،پیچیده،ژرف و گوناگون تر می گردند و از این رو چالش برانگیزتر هم خواهند بود.

 شاید بد نباشد به نمونه ای اشاره کنم. یکی از خواسته های فرهنگیان- و البته همسو با بسیاری از مردم کشور- افزایش کیفیت آموزشی و بسترسازی برای آن است. خود فرادستان آموزشی هم این مساله را می پذیرند که آموزش ایران تا رسیدن به یک آموزش برتر و کیفی در جهان،فاصله های بسیار دارد. آزمون های جهانی همچون تیمز و پرلز و پیزا،و نتیجه های ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون ها نیز،نشان و گواهی دیگر بر همین مساله است. اما درخور درنگ،تعریف دگرگون و به روز شونده "آموزش و پرورش کیفی" است. کیفیت در آموزش و پرورش،درونه و معنای چندان ثابتی ندارد و از چند دهه گذشته تاکنون،دستخوش دگرگونی های چشمگیری شده است. در حالی که برخی- به ویژه ها کارگزاران آموزشی در سراسر جهان- از مفهوم کیفیت آموزشی،بیشتر،افزایش در نمره های آزمونی دانش آموزان را می فهمند برخی از واپسین سندهای آموزشی،و به ویژه سندهایی که از درون جامعه مدنی جهانی آموزش و پرورش برمی خیزد،در تعریف کیفیت آموزشی به موضوع هایی همچون آفرینشگری،کنکاشگری،سنجشگرانه اندیشی،همدردی،همدلی،دلیری،خودآگاهی،و هماهنگی با طبیعت تآکید می ورزند. روشن است که چنین تعریف های نو و همه سونگرانه ای،مایه ی چالش میان برخی دولت ها و نهادهای مدنی است.

در پایان،این نگارنده از کار به دستان آموزش و پرورش دولت یازدهم،انتظار باریک اندیشی بیشتر دارد. نباید فراموش کرد که یکی از بزرگ ترین کاستی های آموزش و پرورش ایران،ضعف در نظریه پردازی آموزشی و سستی اندیشگی است. بایسته  است که کارگزاران آموزشی دولت یازدهم،در صدد هرچه نیرومند و تازه تر ساختن گفتمان آموزشی خویش برآیند.  

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=575&pageno=5

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد