سرنوشت آموزشی بچه های طلاق

مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،20 اسفند 92

 چند روز پیش و در نشست ماهانه شورای دبیران،شماری از همکاران،از دانش آموزان یکی از کلاس های مدرسه،سخت ناراضی بودند و می گفتند درس نخوان و بی انضباط اند و کارگزاران اجرایی مدرسه،باید با چند نفری از آنها،برخورد جدی تری کنند. معاون مدرسه هم برگشت گفت در آن کلاس،پنج نفر از دانش آموزان،بچه های طلاق اند و پدر و مادرشان از هم جدا شده اند. دو تا از این بچه ها،پرخاشگر و ناآرام تر،و سه تای دیگر گوشه گیر و منزوی تر از دیگر بچه های کلاس شده اند. هنگامی هم که پدر یا مادر آنها به مدرسه می آیند مشکل تربیتی فرزند خود را به گردن دیگری می اندازند و هیچکدام پاسخگو نیستند.  

 پس از نشست،درباره ی بچه های طلاقی که در مدرسه هستند بیشتر با معاون صحبت کردم. آنچنان که می گفت کمابیش پدر- مادر 5 درصد از بچه های مدرسه از همدیگر جدا شده اند. شماری از آنها،بعدازظهرها جلوی مغازه و یا فروشگاهی می ایستند و فروشندگی می کنند- برای نمونه برخی در چهار راه سرچشمه،که نزدیکی های مدرسه و محل سکونت آنهاست. می گفت پسرانی که پدر- مادرشان از هم جدا شده اند و هم اکنون در سن دبیرستان اند،کمابیش،دردسر بیشتری برای مدرسه درست می کنند تا دانش آموزان دیگر. هنگامی هم که پدر یا مادر آنها را می خواهیم،اگر با پدر زندگی می کنند که  پدران کمتر حاضر می شوند به مدرسه بیایند- یا بر سر کارند و یا برخی از آنها معتادند و یا به دلیل های گوناگون دیگر- و شاگردانی هم که با مادر زندگی می کنند اغلب از مادر حرف شنوی درستی ندارند. از این رو،در برخورد با بچه های طلاق،اغلب،کمتر از دانش آموزان دیگر می توان بر نقش آموزشی و پرورشی خانواده حساب باز کرد. بیشتر این بچه ها هم،در جریان زندگی خود،شاهد درگیری های فراوان کلامی و فیزیکی پدر- مادر  بوده اند- خود نیز شاید بارها و بارها تنبیه شده اند- از این رو اغلب ناآرام و ناهنجارتر از دیگر بچه ها هستند و برخی از آنها،سرخورده و افسرده ترند. ناگفته نماند که معاون،در میان سخنان خود،واژه ی "اغلب" را زیاد تکرار می کرد و آنچه را می گفت به هیچ رو شامل همه ی بچه های طلاق نمی دانست.

 باری ناگفته پیداست که رفتار با بچه های طلاق در مدرسه،نیازمند ریزه کاری های بیشتری است و شوربختانه چون بسیاری از مدرسه های دولتی،با کمبود مشاور،و به ویژه مشاور کارکشته و کاربلد،روبرویند چندان توجهی به این دانش آموزان نمی شود. این نگارنده دو سال پیش در دبیرستانی بودم با نزدیک 500 دانش آموز،که تنها شش ساعت مشاور تربیتی داشت! چندباری که با مشاور صحبت کردم می گفت من از آغاز تا پایان سال،تنها می توانم پرونده های دانش آموزان را تشکیل و مرتب سازم و زمان چندانی برای مشاوره با دانش آموزان،به ویژه آنهایی که ناهنجارتر و در شرایط ویژه اند،ندارم.

 در این شرایط،مدیران مدرسه های دولتی،چندان انگیزه ای برای نگهداشت بچه های طلاق ندارند و بدشان نمی آید که هر جوری شده آنها را راهی مدرسه ای دیگر نمایند. گرچه از نظر قانونی،کسی حق انجام چنین کاری را ندارد و در واقع بسیاری از آنها،هماننددانش آموزان دیگر با آنها رفتار می کنند اما هنگامی که از یک سو با کمبود شدید مشاور زبده روبرو می شوند و از سوی دیگر،با رفتارهای نابهنجار برخی از این دانش آموزان و پاسخگو نبودن خانواده ی آنها،آنچه در عمل رخ می دهد همان آرزوی رها شدن از دردسر این بچه هاست. وضع در مدرسه های غیردولتی(غیرانتفاعی)هم،نمی تواند چندان متفاوت باشد. مدرسه های غیرانتفاعی،به دنبال جذب دانش آموزان درس خوان  و باادب می باشند که بدون دردسر و حاشیه،آموزش ببینند. بهترین طبقه های اجتماعی مورد پسند مدیران مدرسه های غیردولتی،طبقه های متوسط و بالای شهری اند که هم از نظر مادی  و هم نظر فرهنگی،در شرایط خوبی به سر می برند. اگر فقر،بیکاری و اعتیاد از مهم ترین دلیل های طلاق می باشند- که می باشند- پس بچه طلاق هم نمی تواند سوژه ی خوبی برای مدرسه ی غیردولتی باشد.

  http://www.shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=240&dn=3&pid=16&rnd=ieFP7r&p=&y=92&m=12&d=20#

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد