آموزش در هوای آلوده

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،7 بهمن 92

 سخن از آلودگی هوا و نسبت اش با آموزش و پرورش که می شود ناخودآگاه نخستین چیزی که به ذهن می رسد تعطیلی مدرسه هاست. این که در هوای آلوده،کودکان از هر قشر دیگری،بیشتر در خطر انواع گوناگون بیماری ها هستند و از این رو باید در خانه بمانند. و البته این در خانه ماندن،به آموزش چه آسیب ها که  نمی رساند- بگذریم از این که اگر مدرسه تعطیل هم نشود آموزش در هوای آلوده،آن کیفیت بایسته و شایسته را نخواهد داشت،و هم آموزگار و هم شاگرد،یکریز با احساس خستگی های فراوان و سوزش چشم و ... روبرو خواهند شد. اما اگر از تعطیلی و پیامدهای آموزشی اش بگذریم آنچه از نسبت آموزش و پرورش و مسآله ی آلودگی هوا به ذهن می رسد،آموزش است : این که در مدرسه باید به دانش آموزان بگوییم و بیاموزیم آلودگی هوا چه زیان ها و پیامدهایی برای زندگی بر روی کره زمین دارد و چگونه می توان و می بایست از آن جلوگیری نمود و یا دست کم،آن را کاهش داد. و در اینجا یکی از درخواست های بجا و همیشگی،ورود این درون مایه هاست به کتاب های درسی.

 اما شاید آموزش در هوای آلوده،ناخواسته،فرصتی باشد برای گونه ای آموزش مدنی- فرصتی که نباید از دست داد! روشن است در شهری همانند تهران،که در سراسر یک سال،تنها در چهل پنجاه روز آن از هوای پاک برخوردارست ،فرصت آموزش در هوای آلوده،بی گمان،فرصتی کمیاب نخواهد بود! به یمن گسترش چشمگیر رسانه ها،آلودگی هوا و زیان های گوناگون اش برای سلامتی انسان ها،چیزی نیست که بتواند از چشم و گوش دانش آموزان پنهان بماند.   نمونه اش چند روز پیش،در آغاز یکی از کلاس هایم،دانش آموزی برخاست و پرسید که چرا امروز را تعطیل نکرده اند؟ و چرا در میان شهرهای بزرگ جهان،این پایتخت ایران است که باید اینچنین آلوده باشد؟ گفت من امروز را به زور مادرم به مدرسه آمده ام،وگرنه نمی خواستم بیایم. دیروز هم همه اش سرم درد می کرد و چیزی از درس ها یاد نگرفتم. الان هم حال و حوصله ی گوش دادن به درس را ندارم. درس چه فایده ای دارد وقتی که سرطان خون بگیرم!؟

 دیگران هم البته هر کدام چیزهایی گفتند و پیش از این که من سخنی بگویم همهمه ای درگرفت. دیدم فرصت درخوری است و بچه ها خودشان به نکته ارزنده ای "رسیده اند"- گونه ای آموزش وجودی- همان عدو شود سبب خیر. گفتم از دید من هم،سلامتی انسان ها و حفظ جان آنها،بر هر چیز دیگری اولویت دارد و از آن میان بر آموزش. و این بر عهده فرادستان مدیریتی کشور است که حفظ جان شهروندان خود را در اولویت نخست سیاست هایشان بنشانند. از حقوق بشر و حقوق شهروندی همگی ما،یکی هم تنفس هوای پاک است. هوای آلوده،این حق مسلم ما را زیر پامی گذارد. گفتم این پرسش من هم هست که آموزش،به چه کار می آید هنگامی که هوای آلوده ی آن،همگی مان را بیمار می کند؟ اما یک نکته امیدوار کننده است،این که خودتان به این مسآله رسیده اید و از این رو به گمانم از من و از نسل من،پیش اید. باری اگر هوای پاک می خواهیم باید آن را "بخواهیم" و به سان یک حق پایه،درخواست کنیم. باید در کانون اندیشه هایمان،انسان،حفظ جان و تندرستی او،و حقوق بنیادین اش بنشیند.

 چند تنی هم اجازه گرفتند و هر کدام سخنی گفتند و پیشنهادهایی دادند. این که در هوای آلوده،زنگ های ورزش،بهتر است ورزش نکنیم و اگر زنگ اول بود آن زنگ را مدرسه نیاییم،و یا مراسم صبحگاه برگزار نشود،یا زنگ های تفریح،به زور همه ی دانش آموزان را بیرون نکنند،یا آموزش و پرورش در میان دانش آموزان،ماسک های بهداشتی پخش کند،شیر به دانش آموزان دبیرستانی هم داده شود،و...

 به هر رو،دیدم زنگ کلاسم شد "زنگ گفت و گو"،و به دور از برنامه درسی رسمی،آموزش هم در هوای آلوده شد آموزش حق و حقوق انسان- که بی گمان،یکی از آنها هم،هوای پاک است- و نسبت دیگری هم برای آموزش و پرورش و هوای آلوده پیدا شد : هوای آلوده و آموزش حقوق انسانی و گفت و گو درباره ی آنها.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد