راه دشوار آموزش و پرورش دولت یازدهم

مهدی بهلولی

روزنامه اعتماد،20 آبان 92

تارنمای "سخن معلم"

چند سال پیش در مدرسه‌یی درس می‌دادم سه طبقه، که نزدیک به 400 دانش‌آموز داشت. اما طبقه سوم آن خالی بود و از آن چندان استفاده‌یی نمی‌شد. در همان سال نخستی که به آن مدرسه منتقل شدم و البته پس از گذشت چند روزی، سراغ کتابخانه مدرسه را گرفتم. گفتند در طبقه سوم و در یکی از کلاس‌ها، کتاب‌های کتابخانه چندین سال پیش مدرسه را ریخته‌اند- و به راستی ریخته و نه چیده بودند! پس از بازدید از کتابخانه(؟) از مدیر مدرسه پرسیدم چرا از طبقه سوم استفاده‌یی نمی‌کنید و کلاس‌های آن خالی است. در پاسخ، سخن شگفت و باورنکردنی‌ای گفت: «طبقه سوم را گفته‌اند خالی بگذارید، امکان فروریزی دارد! گفتم اگر طبقه سوم فرو ریزد خب طبقه دوم و اول را هم خراب می‌کند. گفت می‌دانم ولی در حال حاضر کمترین کاری است که می‌توانیم انجام دهیم.»   ساختمان مدرسه به 50، 60 سال پیش برمی‌گشت و حتی در طبقه دوم آن هم، زمانی که شماری از دانش‌آموزان می‌دویدند، از بنیاد، لرزه بر اندام بند- بند ساختمان مدرسه می‌افتاد. مدرسه اجاره‌یی بود و خوشبختانه سال گذشته در طرح مجلس شورای اسلامی افتاد- پیرامون میدان بهارستان- و تخریب شد. اما از اینگونه مدرسه‌های ناامن در ایران و به ویژه بخش‌های مرکزی شهرهای بزرگ کم نیست. آنگونه که گفته می‌شود نزدیک به هفتاد درصد از مدرسه‌های ایران یا سراسر ناایمنند و باید از نو ساخته شوند یا نیازمند مقاوم‌سازی‌ هستند. اما در آموزش و پرورش ایران، که بیش از 90 درصد بودجه سالانه آن خرج حقوق فرهنگیان می‌شود، روشن است که این کار تا چه اندازه دشوار است.

باری، این یادداشت را با یادآوری این خاطره آغاز کردم تا روشن شود که اگر بخواهیم زنگ کتابخوانی در مدرسه‌ها راه بیندازیم - یا کارهایی نو و ارزنده از این دست، که حسن روحانی، رییس‌جمهور محترم، در روز نخست مهر و در مراسم بازگشایی مدرسه‌ها از آنها سخن گفت- تا چه اندازه راه دشواری پیش رو داریم. و البته دشواری راه، تنها به کمبودهای سخت‌افزاری در مدرسه‌ها ختم نمی‌شود و شاید مهم‌تر از این، فرهنگی است که سال‌هاست بر فرآیند آموزش چیره است. فرهنگی که راه نوآوری و نواندیشی آموزگار و دانش‌آموز را سخت و دشوار می‌کند- اگر نگوییم که سراسر می‌بندد. بد نیست برای روشن شدن این مساله دشواری دگرگونی در فضاهای آموزشی، به نمونه‌یی از دیگر کشورها اشاره کنم. در 26 آگوست 2013 (4 شهریور92) در روزنامه وال‌استریت ژورنال- بخش آسیا- یادداشتی دیدم از نویسنده‌یی ژاپنی، که به خرده‌گیری از آموزش و پرورش ژاپن پرداخته بود؛ آموزش و پرورشی که یکی از برترین‌های جهان است و الگویی است برای بسیاری از کشورها. در بخش‌هایی از این یادداشت- «آموزش و پرورش زیانبار ژاپن»- آمده بود: "در سامانه آموزشی کنونی، دانش‌آموزان ژاپنی، بیشتر کوشش خود را صرف به خاطر سپردن دانستنی‌هایی می‌کنند که در گذراندن آزمون‌ها به آنها نیازمندند. گهگاه حتی دانش‌آموزان کودکستانی، برای آماده شدن در آزمون‌های ورودی دبستان‌ها، به مدرسه‌های تقویتی پیش از دبستان می‌روند. آنها برای سنجشگرانه اندیشیدن یا پرورش ایده‌های خودشان، فرصت ناچیزی دارند. دانش‌آموزان، اغلب، در اثر فشار و یکنواختی خردکننده، رو به نقش بازی کردن می‌گذارند. در حالی که مشاهده‌گران بیرونی، گرایش دارند که چنین بیندیشند مدرسه‌های ژاپنی از نظر آموزشی کامیابند، خود ژاپنی‌ها دیری است که به کاستی‌های سامانه آموزشی‌شان، پی برده‌اند و می‌کوشند- گرچه بدون کامیابی- آن را بهبود بخشند... برای کامیابی بهسازی‌های آموزشی در ژاپن، آموزگاران بایستی محیطی را بنیاد می‌گذاشتند که دانش‌آموزان بتوانند آزادانه پرسش‌ها را بپرسند، باورهایشان را بر زبان آورند و ایده‌های تازه را بکاوند. بسیاری از آموزگاران اما، در این کار شکست خوردند چرا که نمی‌دانستند که چگونه در حالی که از عزیزپروری دوری می‌گزینند، به فردیت میدان دهند. راه‌حل‌شان،‌ وادارسازی همه، به رفتار همسان بود. آموزگار کلاس اول من در مدرسه دولتی ژاپنی، یک بار بر سرم فریاد زد: «دستتو پایین بیار، تو تلاش می‌کنی که خیلی زیاد فخر بفروشی. این کار تو، نظم رو به هم می‌زنه و برای محیط کلاس خوب نیست.» او مرا واداشت تا تمرین‌های کاربرگ ریاضی را – که به درستی به همه آنها پاسخ داده بودم- سه بار انجام بدهم، چرا که من آنها را پیش از دیگر دانش‌آموزان به پایان رسانده بودم... آفرینندگی، سنجشگرانه اندیشی و آزادی بیان، تنها درباره پرورش ایده‌های خودمان نیست، گشوده بودن به دیدگاه‌های ناهمساز و تازه هم هست. مدرسه - و ژاپن به عنوان یک جامعه- بایستی از برابر دانستن مخالفت‌ها با بی‌نظمی دست بردارد و بیاموزد که با اختلاف‌ها کنار بیاید."

 به گمانم با خواندن سخنان بالا، روشن شده که چه می‌خواهم بگویم. هنگامی که در برترین آموزش و پرورش‌های جهان، به حس پرسشگری و اندیشیدن آزادانه دانش‌آموزان- که یکی از حقوق بنیادین آنهاست- آنچنان که باید و شاید ارزشی داده نمی‌شود، وضع ما در ایران- که با سامانه آموزشی‌یی سر و کار داریم با کمبودهای فراوان سخت‌افزاری، و با سویه‌های القایی بسیار بالا- روشن است. به جرات می‌توان گفت که دانش‌آموز ایرانی، چه در درس‌های ریاضی و فیزیک و شیمی، و چه در درس‌های فلسفه و علوم اجتماعی، به هیچ رو، سنجشگرانه اندیشی و پرسشگری را فرانمی‌گیرد. سپهر چیره بر آموزش و پرورش کنونی ایران، سپهر پژوهش و اندیشیدن نیست، بیشتر فراگیری دانستنی‌هایی است که در کتاب‌های درسی آمده‌اند و بی‌کم و کاست درست پنداشته و آموزش داده می‌شوند.  

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-08-20/93.htm#257754 

http://smi-edu.com/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد