زمینه های نواندیشی واثرات آن بر نهاد آموزش وپرورش ایران- بخش پایانی

عزت اله مهدوی

دو ماهنامه ی چشم انداز ایران، شماره ی ۸۱، شهریور و مهر ۹۲

 

چشم انداز ایران: در شماره گذشته، بخش اول مقاله ی "زمینه های نو اندیشی و اثرات آن بر نهاد آموزش و پرورش ایران" منتشر شد. در آن بخش،آقای عزت اله مهدوی به "آشنایی ها"ی ایرانیان با نظام آموزشی جدید پرداخته بود و طی چهار محور "بازرگانان و سیاحان غربی"،"اعزام محصل"،"مسافران و سیاحان ایرانی" و" کتاب ها و جراید"ضمن بررسی کانال های آشنایی،سیر مواجهه ی ایرانیان با آموزش و پرورش جدید را پی گرفته بود. در بخش پایانی این مقاله که در ادامه ی تقدیم خوانندگان می گردد،آقای مهدوی ابتدا به ارائه ی تاریخچه ای از تاسیس مدارس جدید در ایران پرداخته و در نهایت طی محور پایانی به بحث "انقلاب مشروطه و اثرات آن بر آموزش و پرورش ایران پرداخته اند که امید است مورد توجه خوانندگان قرار گیرد.

شایان توجه است که چشم انداز ایران در شماره ۷۸ (اسفند ۱۳۹۲ و فروردین ۹۲ ) نیز طی مقالاتی به بررسی تاریخچه آموزش و پرورش نوین  در ایران پرداخته بود که علاقه مندان برای تکمیل بحث می توانند به آن مراجعه نمایند.

- تاسیس مدارس جدید

الف - مدارس خارجی

  تآسیس اولین مدرسه در ارومیه ، توسط کشیشان امریکایی مصادف بود با ایام سلطنت محمد شاه قاجار(1254-1255ق  ). گفته اند در این مدرسه مواد ی از علوم جدید تدریس می شدو محصلان فرصت می یافتند تادر کلاسهای قالی بافی و آهنگری شرکت کنند.  در همان سال در شهر تبریزهم مدرسه ای توسط کشیشان فرانسوی دایر گردید."اوژن بوره" مؤسس مدرسه در نظر داشت "ایرانیان را از هر ملت ومذهب بعلوم جدیده و زبان فرانسه آشنا سازد"( 35 )این مدرسه بزودی اقبال یافت. به طوری که ولیعهد قاجار نیز در آنجا آموزش زبان فرانسه را آغاز کرد.سپس این مدرسه از طرف شاه مورد حمایت قرار گرفت."اوژن فلاندن" در سفرنامه ی خود می نویسد:"موسیو بوره...چون آذربایجان را جهت تبلیغ خود کوچک می دیدو خواست بسراسر نقاط ایران دست یابدلذا اصفهان را که مرکز قلمرو ایران است برگزید و پیشنهاد داد که با ما بطرف این شهر رهسپار شود."(36 ) به تدریج بر تعداد این مدارس افزوده می شد.البته مخاطب اصلی این مدارس بنا بر گزارشی که بعدها "اوژن اوبن"از مشاهداتش (1906-1907 ) می دهد،اقلیتهای مذهبی هستند.

(37)در این میان تاسیس مدرسه ای(مدرسه صلاحیه) از طرف یکی از نظامیان عثمانی در ارومیه مورد استقبال" میرزا فضل الله مجتهد روحانی متنفذ ارومیه و پرچمدار فکر اتحاد اسلام "قرارمی گیرد ،"بسیاری از مردم ،کودکان خود را به این مدرسه فرستادند.در این مدرسه تمام دروس به زبان ترکی تدریس می شد."(38 )اما در تهران، تاسیس مدرسه ی" سن لویی"(1279 ق)از طرف لازاریستهای کاتولیک فرانسوی، از سنخ دیگری بود. "در همان سال نخستین ،افزون برشاگردان مسیحی،15 نو آموز مسلمان نیز به مدرسه می رفتند"(39  ). "مدرسه ژاندارک"(1282 ق) نیزکه از طرف همان گروه در تهران دایر شده بود، رونق یافت . در سال1873میلادی، مدرسه ابتدایی ،که بعدا به "البرز" معروف شد توسط یک هیئت امریکایی  تاسیس گردید. یازده سال بعد دکتر "جردن" به ایران آمد و ریاست مدرسه را به عهده گرفت و در سال 1902 آن را به دبیرستان مبدل کرد. در سال 1940 دبیرستان "البرز" فعلی از امریکاییان خریداری شد.(40 )مدرسه دخترانه سن ژوزف (1292ق )نیز از آن جهت قابل ذکر است که "هر چند عدۀ محصلین ارمنی این مدرسه زیاد بود،اما مسلمانان معدودی ،آن هم به شرط عدم دخالت اولیای مدرسه در مذهب آنان ،فرزندانشان را به این مدرسه می فرستادند.خانم فو آ( دیو لا فو آ نویسنده ی سفرنامه ایران)خواندن و نوشتن و خیاطی و اطو کشی و خانه داری ...وزبان فرانسه و مختصری تاریخ وجغرافیا را جزءتعلیمات مدرسه می داندو می نویسد که ناصرالین شاه به مدرسه اعانه می پرداخته است."(41 )از دیگر مدارس مطرح می توان از "آلیانس"نام برد(1315/1898)این مدرسه از طرف موسسه آلیانس فرانسه وبه توصیه" دکتر شیند ر" ،پزشک مخصوص مظفرالدین شاه،دایر شد. بعدها برای فارغ التحصیلان از دولت فرانسه اجازه صدور گواهینامه ی تحصیلات مقدماتی دریافت کرد.این مدرسه طبق مقررات مدارس ابتدایی فرانسه اداره می شد ودارای آزمایشگاهی برای دروس فیزیک و شیمی بود.اکثر محصلان آن مسلمان بودند.(42)با مساعی احتشام السلطنه ،آلمانی ها اقدام به تاسیس هنرستانی در تهران می کنند(1325/1907) .وی در خاطراتش می نویسد:"این مدرسه اکنون کالج و دارالفنون معتبری است که به تشویق و پافشاری من، آلمانها با پرگرام مدارس مشابه فرنگ ،در طهران تاسیس کردندو شاگردانیکه از آن مدرسه در آمده اند در دارالفنون های عالی اروپا، مانند محصلین مدارس تخصصی آلمان پذیرفته می شوند.فارغ التحصیلان مدرسه آلمانی طهران که مراحل و مدارج عالیه را در فرنگ دیدندو خوشبختانه ظرف دوازده سال(دوره اول فعالیت مدرسه آلمانی در طهران)تعداد آنها قریب به هزار تن می رسد."(43 )(این هنرستان  اکنون به نام "شهید بهشتی" در خیابان سی تیر فعالیت دارد.)در این دوره مدارس بسیاری در شهرها ی دیگر از طرف خارجیان دایر بود. تربیت شدگان این مدارس به طور طبیعی بر جامعه شهری ایران تاثیر می گذاشتند و شرایط را برای تغییرات در نظام آموزشی کشورفراهم می کردند.

  ب – مدارس جدیدی که توسط نخبگان ایرانی تاسیس شد.

 دانش آموختگان خارج از کشور در بازگشت به ایران به فراخور ارتباط با مراکز قدرت، جذب پست ها ی اداری و لشگری می شدند. (تحصیل در خارج، همواره امتیاز محسوب شده است). البته تعدادی از این دانش آموختگان در زمینه های مرتبط با نظام آموزشی جدید فعال شدند.از جذب شدن در مدارس خارجی در تهران و شهرستانها تا تدریس در دارالفنون. برای مثال "ناظم العلوم"(میرزا علی خان سرتیپ)که در فرانسه تحصیل کرد یکی از افراد فعال انجمن معارف شد. بعدا ً نیز به مدیریت مدرسه علمیه تهران منصوب شد.وی مدیر دروس دارالفنون نیز بود."مهندس الممالک"(نظام الدین غفاری) که در پاریس تحصیل کرد، بعدها به مقام وزارت معارف هم رسید.در ریاضیات نیز تالیفاتی دارد.ممتحن الدوله (میرزا مهدی خان)،در پاریس تحصیل کرد. بعدها عضو انجمن معارف شد."مشیرالدوله"( حسین پیر نیا)تحصیلات خود را در روسیه به اتمام رساند.وی مدرسه ی علوم سیاسی را تاسیس کرد. بعد ها نیز به وزارت علوم رسید.(این فهرست بسیار طولانی است). در نگاهی اجمالی به وضعیت نظام آموزشی از شروع طرح اصلاحات ازعباس میرزاوبعداً امیر کبیر و سپس در دوره وزارت میرزا حسین خان سپهسالار ، به موازات تحول و نوسازی در نهاد های اجتماعی وسیا سی ،ضرورت دگرگونی در نهاد های مرتبت با تعلیم وتربیت بیشتر احساس می شد. آماده شدن جامعه برای نحوه جدیدی از زندگی شهری ، شکل و محتوای آموزش را تغییر می داد. نیاز های جامعه دگرگون شده بود و دستگاه قدیمی تعلیم و تربیت مناسبت های خود را با جامعه از دست داده بود ، لذا صورت دیگری از تعلیم را اقتضاء می کرد. دانش آموختگان خارج از کشور و تعلیم یافتگان مدارس خارجیان در شهرها ی مختلف ، و البته فعالیت های آموزشی  زرتشتیان مقیم کشورکه باید در جای خود به دقت وحوصله، طرح و بررسی گرددو نقش مؤثر آنها در تأسیس مدارس جدید یاداوری شود. در ابراز ضرورت تغییر در این باره، کارآمد می نمودند.     

1-ب: دارالفنون

  بی شک تأ سیس "دارالفنون" در تهران آغاز این حرکت بزرگ بود.این اقدام سه سال پس از تاسیس مشابه آن در اسلامبول صورت گرفت وتا ژاپنی ها اقدام کنند بیست سال زمان باقی بود.امیر کبیر می خواست به نوعی آموزش بومی و مؤثر، نایل شود.خبر احداث مدرسه در روزنامه ی وقایع اتفاقیه(23 شوال   1267 )این چنین منعکس شد:" پارسال امنای دولت علیّه بنا گذاشتند که در میان ارگ سلطانی دارالخلافه طهران تعلیم خانه بسازند که علوم و صنایع در آنجا تعلیم و تعلم شود"(44).ودر سال بعد همان روزنامه نوشت:"در میان ارگ دارالخلافۀ طهران عمارت بزرگ و جای خوب ساخته شده است ...رأی اعلیحضرت پادشاهی در تربیت و استحضار و آگاهی اهالی این دولت علیّه است و زیاد منظور دارند که اغلب علوم و صنایعی که در بعضی دول متداول و معمول است در این دولت نیز شایع گردد"(45 )در همین شماره، از رشته های دایر در دارالفنون و ضرورت و فواید آنها سخن گفته می شود:" ...دیگر معادن دولت علیّه ایران در کل دنیا مشهور است که در هیچ ولایتی اینطور معادن فراوان نیست اما تا بحال درست از روی سررشته که در سایر دول در معادن کار می کنند درین دولت کار نکرده اند..." امیر کبیر در استخدام مربیان و معلمان دارالفنون اندیشید و معلمان اتریشی و آلمانی وایتالیایی را پیشتر پسندید.سیزده روز قبل از قتل این صدراعظم فهیم ، مدرسه افتتاح شد. زبان آموزشی خارجی در مدرسه،زبان فرانسه بود. پنج نفر از محصلان اعزامی به اروپا،در سمت مترجم به کار گرفته شدند. یکی از آنها" ملکم خان" پسر میرزا یعقوب( میرزا ملکم خان معروف) بود.در این مدرسه کلاسهای ،مهندسی،داروسازی،طب وجراحی،توپخانه ،پیاده نظام،سواره نظام و معدن شناسی ،دایربود. به مرور زمان ایرانیان تحصیل کرده ،جای تعدادی از معلمان خارجی را گرفتند. "برعایت احترام شعائر مذهبی ...همه روزه شاگردان نماز ظهر و عصر را بصورت جماعت "(46)می خواندند. دانستن این موضوع در پایین آوردن سطح توقع ما اهمیت دارد که بدانیم در دوره اول، مدت زمان تحصیل در دارالفنون، هفت سال و سپس در دوره های بعدی به چهار سال تقلیل یافت و این چیزی بود در حد دبیرستانهای مرسوم، ومحصلان برای ادامه تحصیل راهی اروپا می شدند.

عوامل متعددی باعث شد که رویای کارآمدی دارالفنون به واقعیت نینجامد. کنار گذاشتن نابهنگام طراح وبنیانگذار مرکز(امیر کبیر)، نگرانی شاه قاجار از عواقب تاسیس چنین مدرسه ای در چهارچوب مناسباتش با اصناف و طبقات مختلف اجتماعی . دست اندازی و اخلال نماینده گان سیاسی کشورهای غربی،برای اخلال در حضور رقبای دیگر از. نا هماهنگی بین مربیان ایتالیایی و سایر معلمان ، نبودن مراکز عالی در کشور برای جذب و ادامه تحصیل خروجی های این مرکزوعوامل دیگر رادر نا کارامدی این مدرسه  می توان برشمرد.

 بعد از دارالفنون تهران، مدرسه ای به همان سبک در تبریز دایر گردید. گفته شده است معلمین این مدرسه از فارغ التحصیلان دارالفنون تهران انتخاب می شدند(47). "مدرسه ی مشیریه" در تهران به همت میرزا حسین خان سپهسالار ، دایر شد. دراین مدرسه آموزش زبانهای خارجی و جغرافیا در دستور کار بود.در سال 1300  قمری در اصفهان مدرسه ای به نام "مدرسه همایونی" آغاز به کار کرد، در این مدرسه تعلیمات نظامی در اولویت  قرار گرفت. آن چنان که ملاحظه کردیم دولت قاجار در تاسیس مدارس ،اصولاً نیاز های نظامی را در دستور کار داشت اما در این میانه افکار نوخواهانه ، نیز در مسیر ایجاد مدارس نوین که کارکرد های دیگری غیر از امور نظامی داشت ، به حرکت در آمده بود.

 آغاز به کار "انجمن تاسیس مکاتیب ملیّۀ ایران "در 1315قمری ،که بعدها به "انجمن معارف" تغییر نام داد،هم به شتاب تاسیس مدارس افزود و هم در جهت تدوین آیین نامه های مربوط به مدارس اقدام کرد. در این انجمن مجموعه ای از موسسین مدارس جدید در کنار وزیر علوم وقت وتعدادی از تحصیل کردگان بنام آن روز وبعضی از خیّرین علاقمند به تعلیم وتربیت (مانند حاج محمد حسن و حاج حسین آقا امین الضرب) حضور داشتند. یحیی دولت آبادی که یکی از اعضا ست در باره اولین جلسه این انجمن می نویسد:" در آخر همین حجره ئی که انجمن در آن منعقد است مدیر رشدیه پشت میز کوچکی بسمت مکتب نشسته زنگی روی میز نهاده بناظم و مکتب و دیگر اعضاء دستور می دهد شاگردان تازه پذیرفته شده هم در دو اتاق مشغول تحصیلند. انجمن معارف در تحت ریاست وزیر علوم شروع بمذ اکره نموده..."(48). لازم به ذکر نیست که دولت،خیلی دیر به فکر افتاده بودتا به تاسیس بی رویه ی مدارس سامانی بدهد.  این انجمن هنوز به آن اقتدار لازم نایل نشده بود که بتواند در این باره اقدام جدی نماید. دولت آبادی در جایی از خاطراتش از خود سری و گردن ننهادن بعضی مؤسسان نسبت به مصوبات انجمن، سخن می راند(49). بطور خلاصه این انجمن ، سه هدف اصلی را تعقیب می کرد: اول- ایجاد فرهنگ ملی ( در مقابل فرهنگ دولتی، یعنی آموزش وتعلیمی که دولت ،متولی آن بود). دوم- ایجاد شرایط برای تاسیس مدارس توسط خیّرین و دادن مشاوره های لازم به آنها.سوم – فراهم آوردن شرایط برای استقبال عامه ی مردم از این مدارس.

 

2- ب :رشدیه و نو آوری ها

حاج میرزا حسن رشدیه ،فرزند آخوند ملا مهدی تبریزی است که از زهاد و مجتهدین گوشه نشین تبریز و مورد ارادت و احترام فراوان آشنایان بود ...روز جمعه پنجم رمضان 1276 قمری ،در تبریز چشم بجهان گشود."(50) این عباراتی است که " سوانح " نویس رشدیه ، کتاب خود را با آن آغاز می کند. اما واقعاًخدمات" رشدیه" به نظام آموزشی نوین چیست؟ این سوال یک پاسخ اجمالی دارد که ما به آن می پردازیم ،شرح تفصیلی آن را به جای خود وا می گذاریم. رشدیه در نحوه آموزش الفباء تحول ایجاد کرد. در مکتب های قدیمی شیوه آموزش الفباء به ترتیب با آموزش نام حروف آغاز و سپس حرکات (اِعراب)و طریقه ترکیب حروف و خواندن حروف ترکیبی و بیان حرکات آنها.(زندگی نامه نویس رشدیه این روش را به این ترتیب شرح می دهد: درس روز اول ،آخوند می خواند و بچه ها هم می خوانند...الف زبر اَ – ب زبر بَ- ت زبر تَ.... همینطور با کسره و ضمه و بع با تنوین تکرار می شد. سپس به ترکیب حروف و آنگاه هجی و تقسیم آنها می پرداختند. به شاگرد گفته می شد بنویس گل. و شاگرد زرنگ می گفت و می نوشت: گاف پیش گُ- لام جزمی ل. گل.)رشدیه که بعد از تحصیلات حوزوی برای یادگیری آموزش نوین به بیروت رفته بود در سال 1300 قمری از طریق اسلامبول به ایروان رفت. در آنجا مدرسه ای را به سبک جدید برای ایرانیان آنجا دایر کرد.وی برای اولین بارآنچه را  از معلمان مقیم دانشگاه فرانسوی بیروت آموخته بود،در تدریس الفبا به صورت صوتی به کار گرفت( "در تقسیم کلمات یا هجی صدای حروف را تجزیه و ترکیب می کرد. مثلا در کلمه بار ،می گفت :ب – ا می شود با – ر- می شود بار."). رشدیه دراین باره به نگارنده سوانح عمر(که فرزند ش است با نام شمس الدین) می گوید:"خدمت ذیقیمت من ،ایجاد الفباء صوتی است که راه آموزش را سهل و آسان کرده است ،و نوآموزان بیگناه را از آن کوره راهها و عذابها خلاص کرده است. وبا این اصول است که کودن ترین اطفال در 60روز نوشتن و خواندن را می آموزند."(51)

 دور اول تاسیس مدارس ،عمدتا در خدمت رسانی به فرزندان رجال ذی نفوذ است. با ورود رشدیه آموزش فرزندان خانواده هایی که از عامه شمرده می شوند ، آغاز می گردد.

 رشدیه به محتوای دروس توجه جدی تری نمودو در کتاب "کفایة التعلیم"به قصد روان خوانی متون فارسی ،برخی مطالب اجتماعی و سیاسی مورد نیاز محصلان را گنجاند.

 وی ساعات حضور محصلان را در مدرسه به روشی که امروز معمول است ،تقسیم بندی کرد.(برنامه روزانه درسی)

 رشدیه توجه مدارس را به ارزشیابی میزان آموخته های محصلان جلب کرد. وی به تنظیم آیینامه ی اجرایی مدارس(نظام نامه)همت گماشت . این موارد کافی است که وی را پیر معارف ایران بنامیم.

 3- ب: مدرسه علمیه

 میرزا یحیی دولت آبادی در ضمن توضیح جلسات انجمن معارف می نویسد:"در اواسط ماه ذی الحجه الحرام 1315جلسه هفتم انجمن معارف در خانه وزیر علوم منعقد می شود در این جلسه مقرر است نگارنده و علیخان ناظم العلوم هریک رساله ئی در خصوص تاسیس مکاتب جدید و توسعه معارف نوشته قرائت نمائیم...در این مجلس احتشام السلطنه و ناظم العلوم انجام دادن ماموریت خود را در گرفتن خانه برای مدرسه علمی و ابتدائی اظهار میدارندو بفاصله دو سه روز مدرسه افتتاح و جلسه هشتم انجمن معارف در آن مکان منعقد میگردد مدرسه تازه گرچه قسمت ابتدائی نیز دارد لکن "علمیه" نامیده میشود."(52)در منابع دیگر این دوره، شروع بکار "علمیه" را سال بعد ذکر کرده اند. به هر تقدیر این مدرسه تحت مدیریت "ناظم العلوم" آغاز به کار کرد و مسئولیت قسمت ابتدایی بعهده ی محمد علی تبریزی رقیب رشدیه بود و به علت ناتوانی او بلافاصله  به خود رشدیه واگذار شد. بعد ها نیز" مخبرالسلطنه" مدیریت علمیه را به عهده داشت. محل اولیه این مدرسه ،اوایل خیابان لاله زار (در شهر تهران) بود.بعدها به پشت مسجد و مدرسه "سپهسالار"(مدرسه عالی شهید مطهری فعلی )منتقل شد. در آن مقطع زمانی، همه مدارس ابتدایی تهران فقط تا چهار کلاس ابتدایی را دایر کرده بودند و تنها علمیه بود که دو کلاس آخر ابتدایی را نیز برگزار می کرد.این مدرسه علاوه بر مقطع ابتدایی ،سه سال اول "متوسطه" را هم داشت. تا مدتی تنها مدرسه ی متوسطه ی ایران محسوب می شد. در آن شرایط به دلیل نبودن کتاب درسی برای محصلان متوسطه ، به آنها جزوه گفته می شد.این مدرسه اولین مدرسه ای بود که درس ورزش را نیز در برنامه اش گنجانیده بود.(53 ) سعید نفیسی در خاطراتش از وجود کتابخانه و نقشه های جغرافی در مدرسه علمیه سخن می گوید.(54)منابع نشان می دهد معلمان مبرزی در این مدرسه مشغول به تعلیم بوده اند. از آن میان می توان از  ذکاء الملک فروغی، عبدالعظیم خان (قریب) ،غلامحسین رهنما، مترجم الملک(عباسقلی قریب)..نام برد." دولت آبادی" در باره تأمین مالی مدرسه می نویسد:"مدرسه علمیه از بابت مالیه نگرانی ندارد زیرا که قسمتی از مالیه آنرا محصلین میپردازند صندوق اعانه هم وجه قابلی جمع آوری نموده از کسر بودجه دریغ نمی نماید."(55) مدرسه علمیه به سبب اعانات وحمایت انجمن معارف ، موفق می شود تعدادی از فرزندان خانواده های بی بضاعت را نیزبرای تحصیل دعوت نماید.( این صندوق به همت احتشام السلطنه به فعالیت می پردازد ودفتری برای ثبت اعانات تنظیم می شود.)

4-ب: مدارس دخترانه

   آموزش دختران در عهد قاجارعموماً از طریق" معلمان سرخانه" انجام می شد و البته این مزیّت ،مختص حرم سرا های شاهی و خانواده های متمکن بود. آموزش به سبک سنتی نیز برای دختران در مکتب خانه ها (وتوسط همسران مکتبدار درمحلات شهری) ،کمابیش دایر بوده است. اما این خارجیان بودند که برای اولین بار تعلیم دختران را در مدارس نوین آغاز کردند(درآن مدارس در کنار دختران ارمنی و یهودی،گاهی دختران مسلمان علاقمند به تحصیل پذیرفته می شدند، اما تعداد آنها بسیار کم بود.)

  برای آنکه از برخی  موانع که بر سرراه تاسیس مدارس دخترانه وجود داشته آگاهی بیابیم ،به بخشی از یادداشت ناظم الاسلام کرمانی در این باره اشاره می شود:" رساله ها در ردّ مدارس و حرمت ایجاد و افتتاح مکاتب نوشتند...چیزی که مانع ایجاد و احداث مکاتب دختر هاست نبودن ادارۀ نظمیه و نداشتن پلیس مرتب و مصادف شدن با اشرار در هنگام ذهاب  و ایاب و ممانعت معاندین و تهیه نکردن زنان معلمه با اخلاق وترتیبات صحیحه و کتب کلاسی و عدم امنیت و اجرای مجازات..."(56) است. با اعلام مشروطیت (1906میلادی)وتوشیح قانون اساسی توسط مظفرالدین شاه قاجار ،نخستین واکنش ها از طرف جامعه ی زنان نسبت به حقوق اجتماعی خود از جمله تعلیم وتربیت نوین،خود را نشان داد. در همان زمان "مجلس" نامه ی یکی از زنان را منتشر کرد که درخواست" حمایت از آموزش زنان و مشارکت اجتماعی آنها "را از نمایندگان مجلس داشت. نویسنده ی نامه به صراحت ،حمایت دولت را از مدارس دخترانه خواستار بود."در 20 ژانویۀ 1907[29 دی1285 شمسی]،اجتماعی از زنان در تهران تشکیل شد و در آن ده قطعنامه به تصویب رسید که یکی از آنها تقاضای تاسیس مدارس دخترانه و دیگری "الغای جهیزیه های سنگین "بود ،زیرا عدۀ زیادی معتقد بودندکه پولی که برای جهیزیه دختران پس انداز می شود باید صرف تعلیم وتربیت آنها شود. سه سال بعد ،یعنی در آوریل 1910[فروردین 1289]، پنجاه مدرسۀ دخترانه در تهران دایر و یک کنگرۀ زنان که به موضوع آموزش اختصاص داشت نیز در پایتخت برگزار شده بود."(57). از "مدرسه دوشیزگان "و" مدرسه ناموس""ترقی بنات""تربیت نسوان"و"دُره المعالی" تا سایر مدارس که در شهرهای دیگر از جمله رشت ،مشهدو... دایر شد،اطلاعاتی در منابع مربوط، ضبط است. لازم به یاد آوری است که مساعدت رشدیه به  "مدرسه ی ناموس" باعث گردید تا به پاس خدمات وی "در نظامنامۀ مدرسه مقررشده بود تا همیشه یکی از دختران خاندان او در آنجا مشغول تدریس باشند."(58) در طی دهسال بعد، علاوه براین دروس : [ فارسی ،عربی،حساب وهندسه،سیاق(طریقه محاسبه امور مالی به سبک قدیم)، جغرافی،هنر(قالی بافی ،کاموادوزی،خانه داری)وشرعیات] علم الاشیاء،حفظ الصحه،مشق خط و طباخی نیز بر برنامه ها اضافه شد.(59) سال 1297شمسی سالی است که در وزارت معارف ،اداره تعلیمات نسوان و تاسیس دارالمعلمین مرکزی و دارالمعلمات(دانشسرای دختران) انجام پذیرفت .

 3- انقلاب مشروطیت و اثرات آن بر آموزش و پرورش ایران

  انقلاب مشروطیت در ایران بر آمده از عوامل متعد دی بود. دو واقعه مهم  ِ لغو قرارداد رویتر( امتیاز بهره برداری از مواد معدنی و جنگل های ایران وساختمان راه آهن ، 1872میلادی)و لغو امتیاز تنباکو(1889 میلادی)،نشان داد که بسیج و خیزش اقشار مردم ، در تامین خواسته ها چقدر موثر است. روحانیت که بعد از جنگ های ایران و روس به صورت یک گروه منسجم تر ظاهر شده بود از ارتباط خود با طبقات و اصناف جامعه ی آن روز بهره برد وتوانست بعنوان یک قوه ی اجتماعی ، دخالت  سیاسی خود را در تصمیم گیری ها ی حاکمان ، افزایش دهد. در ماجرای تنباکو ،طبقه تجار وبازرگانان به سمت روحانیت میل کردند و به رهبری ایشان ، شاه قاجار با پذیرش ضرر وزیان شرکت ، قرارداد را لغو کرد.این پیشامد نتیجه ی فوری را به دنبال داشت : توده ی مردم بار دیگر به نظرات وپیشنهاد های رهبران سنتی خود واکنش موثر نشان می دادند و حالا نیروی دیر پای سلطنت در موازنه قوا ی داخلی نیز باید می کوشید. ودر لابلای مسائل مربوط به قراردادها ی منعقد شده استعماری ، بحث از وضعیت اجتماعی و اقتصادی توده ی فقیر مردم و آگاهی از ثروت های بالقوه و بالفعل کشور،رشد بی وقفه ی دولتهای قدرتمند جهان نیز مطرح می شد . اما اتفاق دیگری نیز افتاده بودو آن رشد جامعه شهری و ظاهر شدن طبقه ای  بود که تا حدودی ویژگی های نوظهوری را از خود نشان می داد و ساختار ها و روابط و مناسبات حاکم آن روز پاسخگوی نیاز های آن ها نبود .اینها بعداً به طبقه ی متوسط شهری نامبردار گردیدند. از میان همین طبقه ( ونیز روحانیون نوگرا و اشراف زادگان تحصیل کرده) بود که افرادی بالیدند، آنها نوع دیگری می اندیشیدند و سعی در تغییر موازنه ی قدرت که میان دولت و روحانیت تقسیم شده بود ، داشتند. اینها به روشنفکربودن( یابه تعبیر آن زمان منور الفکر)شهرت یافتند. ظهور فراگیر این افراد، دگرگونی های اسا سی در تاریخ ایران بوجود آورد که باید در جای مناسب خود، برآمدنشان به درستی تبیین شود. دیگر وقت آن رسیده تا سنگینی انحصار تحولات فرهنگی و اجتماعی مربوط به این گروه را از قبل و بعد مشروطیت ، ازدوش ملکم خان برداریم و دوگانه ی روشنفکر لاتاری باز و روحانیت را به سویی بیفکنیم تا تاریخ این دوره را درست تر ببینیم. من نمی دانم به چه انگیزه ای محمود – محمود( نویسنده تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس) انقلاب مشروطیت را محصول سیاست انگلیس برای مهار نقشه های روسیه دانسته، اما می توانم بفهمم که چرا در این برهه زمانی، هموطنانم، نظام مشروطیت را خواستار بود ند. در کنار این تجربه ی بزرگ "اگر" ها و "کاش " هایی را هم طی نسل های بعدی شنیده ام ، اما هزاران عامل دست بدست هم دادند و این اتفاق مبارک محقق شد. حالا ما هستیم و نتایج خوب وبد آن و انبوهی از درسهای آموزنده ی مترتب بر این خیزش بزرگ.

 انقلاب مشروطیت آغاز تحول های بنیادی در جامعه ی ایران بود و به طور طبیعی ،نظام تعلیم وتربیت نیز از این تحولات بر کنار نماند. دراین مورد،بعضی به مخالفت برخاستند وبعضی نیز به موافقت . برای نمونه به مواردی از مخالفت ها اشاره می کنیم: میرزا حسن رشدیه ،وقتی به ایران آمد بشیوه ی مأ لوف، اقدام به  راه اندازی مدرسه ای درمحله ی ششکلان تبریز نمود. اما خیلی زود "علما بکفر میرزا حسن فتوی داده بودند و گروهی از طلاب مدرسه اش را ویران "(60)کردند. در پایتخت"میرزا حسن آشتیانی "با این کار مخالفت کرد و تاسیس مدرسه بشیوۀ جدید را وسیله تضعیف مذهب قلمداد کرد"(61). با شدت یافتن موج مشروطه خواهی و تأسیس مدارس ،این مخالفتها هم  شدید تر می شد ،بطوری که در یکی از مطبوعه هایی که از طرف شیخ فضل الله نوری و یارانش در زمان تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم (س) انتشار یافت(1325ق)، چنین می خوانیم:" و دیگر روزنامه ها و شب نامه ها پیدا شد اکثر مشتمل بر سب علماء اسلام و طعن در احکام اسلام و اینکه باید در این شریعت تصرفات کرد و فروعی را از آن تغییر داده تبد یل باحسن وانسب نمود و آن قوانینی که بمقتضای یکهزاروسیصد سال پیش قرار داده شده است باید همه را با اوضاع و احوال مقتضیات امروز مطابق ساخت از قبیل اباحۀ مسکرات و اشاعۀ فاحشه خانه ها و افتتاح مدارس تربیت نسوان ودبستان دوشیزگان و صرف وجوه روضه خوانی و وجوه زیارات مشاهد مقدسه در ایجاد کارخانه جات ودر تسویۀ طرق و شوارع ودر احداث راههای آهن..."(62 ). این فراز ها را با تفصیل بیشتری آوردم تا ببینیم که این مخالفتها در چهار چوب یک نظام فکری خاص شکل گرفته است. مشروطیت یک نگاه جدیدی به دنیا را نمایند گی می کرد،کلیتی که با نظام حاکم و نوع توازن قوای نیروهایش و نوع تقسیم کاری که صورت پذیرفته بود ،سازگاری نداشت. مخالفان در مدارس جدید و نوع تعلیماتش ،چیزی را می دیدند که در کوتاه مدت ،شکل و محتوای جامعه را تغییر می داد.روحانیت در قبال این قضیه یا باید همدلانه و جدی وارد می شد و همفکری می کرد و موج نوگرایی رو به افزایش را همراهی می کرد(همانطور که بعداً دست به این کار زدو از کارکرد مدارس در جهت پیشرفت در مقاصد دینی وتربیتی استفاده نمود.) ویا ساز مخالف می زد. ظاهراً در آن زمان، این بخش از روحانیت ،راه دوم را برگزید. آنها برای مخالفت ،دلایلی هم داشتند. حامد الگار می نویسد:"میرزا حسن آشتیانی بی شک این مسأله را دستاویز دیگری برای ابراز خصومت با امین الدوله دانست تا بی توجهی اورا نسبت به تقاضاهای علما باین وسیله تلافی کند.شاید هم این مدارس جدید مشابه مدارس ماسیونری تهران و تبریز پنداشته شده بود و از این جهت دشمن دین قلمداد شده بود.گذشته از اینها مخالفت عده کثیری از علما با رشدیه در واقع دفاع از امتیازات ووظایف سنتی خودشان بوده است."(63 ) ازنکته ای نباید غفلت کردو آن فعالیت مدارس خارجی و میسیون ها و نگرانی علما دراین مورد و نابسامانی وضعیت فکری بعضی از موسسان ،نگرانی دیگری هم مطرح بود که به این طریق در این عبارت  "عبداله مستوفی" منعکس شده است:"برخی برای امرار معاش به تاسیس مدرسه اقدام کردند."
(64  (موافقان نیز عمدتاً از همان حربه بهره گرفتند.در تاریخ 1326قمری سوالی را درباره ی تاسیس مدارس جدید تنظیم واز سه مرجع بزرگ شیعه ی ساکن در عراق یعنی" ملا محمد کاظم خراسانی ،شیخ عبدالله مازندرانی ،حاج میرزا حسین خلیلی" طلب فتوا نمودند. آیات عظام نه تنها به تأسیس مدارس جدید روی خوش نشان دادند بلکه "حکم به وجوب کفائی"65))آن دادند.همچنان که شیخ فضل الله نوری نیز سالها قبل ((1316 در تایید مدارس جدید،آنها را "خیر جاری بزرگی "دانسته و گفته بود "همه در این امر خیر امداد نمایند"و حتی "یکصد تومان" هم کمک نموده بود.(66  ) اما مخالفت با کلیت مشروطیت ،شیخ را وا می دارد که با خطابی عام ،افتتاح مدارس  را مورد مذ مت اکید خود قرار بدهد (برای نمونه دیگر مراجعه شود به همان مأخذ ص331 ).

  انقلاب مشروطیت به هر دلیل ،با مدارس جدید گِره خورد.در متمم قانون اسا سی آن ،تحصیل اجباری، قانونی شد و دولت ملزم به گسترش کمی و کیفی مدارس جدید گردید(اصل نوزدهم ). "وزارت علوم و معارف و صنایع مستظرفه" در حکومت مشروطه شکل گرفت. انقلاب مشروطیت به همراه خود تفکری را پیرامون محافل آموزشی بوجود آورد که مطابق آن تعلیم و تربیت، ارتباط وثیقی دارد با آگاهی های اجتماعی و سیاسی، که اثرات این آگاهی ها هنوز هم مورد توجه کارشناسان است. در این دوره،  مدارس نه تنها مکانی برای سواد آموزی بودند بلکه محیطی محسوب می شدند که در آن  محصلان با د نیای موجود و محسوس در سرتاسر جهان آشنا می گردیدند. نظام مبتنی بر مشروطیت، انحصار آموزش را از طبقه خاص و اشرافی خارج کرد و این فرصت در اختیار طبقات محروم و تهیدست جامعه نیز قرار داد. انقلاب مشروطیت ،وظایف دولتها را نسبت به تأمین مخارج مدارس گوشزد کردهرچند مهمترین تجربه را در دخالت خیرین و متمکنین برای نسل های بعد به ودیعه گذاشت.انقلاب مشروطیت تاسیس مدارس جدید برای دختران را نیز، بهمراه داشت. که در جای خود مطرح گردید.در اصل هیجدهم متمم قانون اساسی مجلس مشروطه ، تحصیل و تعلیم علوم ومعارف وصنایع آزاد شمرده شد مگر در مواردی که با شرع مخالف باشد. این اصل مترقی ِآزادی آموزش ، در کناراصل فراگیری وعمومیت واصل حمایت دولت از آموزش، هنوز هم بعد از سالها ، تحسین برانگیز است. انقلابیون مشروطه خواه ،به درستی بر نقش بزرگ وسازنده ی آموزش وپرورش واقف شده بودند.

         

    منابع و مأخذ:

35 – تاریخ موسسات تمدنی..جلد اول ،ص 241

36 – فلاندن ،اوژن ، سفرنامه ،ترجمه ی نور صادقی ، حسین، ص 70

 37- اوبن ،اوژن ،ایران امروز، ترجمه ی سعیدی علی اصغر،تهران، کتابفروشی زوار،1362 ،ص102

38- قاسمی پویا،اقبال، مدارس جدید در دورۀ قاجار،تهران، مرکز نشر دانشگاهی ،1377،ص 519

39 – همان ،ص527

40 – همان، ص528

41- سرمد،غلامعلی، اعزام محصل به خارج از کشور،تهران، چاپ و نشر بنیاد، 1372 ،ص79

42 – مدارس جدید در دوره قاجار،صص 525-526

43 – احتشام السلطنة، خاطرات، به کوشش موسوی،محمد مهدی، تهران ،انتشارات زوار،1367 ،ص 346

44- تاریخ موسسات تمدنی..جلد اول ، صص254-255

45- همان ،صص 256-257

 46  - همان ،ص284

47- همان ،ص 366

48 – دولت آبادی ،یحیی، حیات یحیی، تهران ،انتشارات فردوسی،1362 ،جلد اول ،ص189

49 – همان ،ص216

50 – سوانح عمر ،ص15

51- همان ،ص 24

52- حیات یحیی ،جلد اول،صص 193-194

53 – تاریخ موسسات تمدنی..جلد اول، ص385

54 – همان.

55 – حیات یحیی، جلد اول ،ص196

56 – ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام سعیدی سیرجانی ،علی اکبر، تهران ،نشر پیکان، 1389،جلد اول ،صص، 259- 260

57 – آفاری ،ژانت، انقلاب مشروطۀ ایران، ترجمه ی رضایی ،رضا، تهران،نشر بیستون، 1385،ص 240

58 – ناجی اعظم، تاثیر انقلاب مشروطیت درآموزش زنان،( مشروطه خواهی ایرانیان، مجموعه مقالات به کوشش ناصر تکمیل همایون)،تهران، انتشارات باز، 1383،ص 289(به نقل از سوانح عمر ص 148)

59 – همان، ص291

 60 – الگار، حامد، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ی سری، ابوالقاسم، تهران، انتشارات توس، 1356 ،ص311

61 – همان.

62  - نوری ،شیخ فضل الله ، رسائل، اعلامیه ها،مکتوبات،...روزنامۀ شیخ  شهید فضل الله نوری، گرد آورنده، ترکمان،محمد، تهران،موسسه خدمات فرهنگی رسا، جلد اول، ص 262

63  - نقش روحانیت پیشرو... ص 212

64 –مستوفی ،عبدالله، زندگانی من، چاپ اول، جلد دوم، ص 26

65- رجبی (دوانی)،محمد حسن، مکتوبات و بیانات سیاسی و اجتماعی علمای شیعه دورۀ قاجار، تهران ،نشر نی، 1390،جلد4 ،ص414

66- رسائل ،اعلا میه ها، مکتوبات ...شیخ شهید فضل الله نوری ،جلد اول ،ص123.

                                                                                                  " پایان"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد