محمد رضا نیک نژاد،تارنگار فرهنگیان نیوز،19 مرداد 92
این روزها اعلام سیاهه ی وزیران پیشنهادی رییس جمهور روحانی،در گستره ی رسانه های نوشتاری و مجازی، گفتگوهایی فراوانی را پدید آورده است. گروهی از جایگاه جناحی و حزبی یا همه ی وزیران را رد می کنند و هر سوراخ سمبه ای را می چرخند و می گردند تا بهانه ای بیابند برای زدن دست رد به سینه ی کابینه ی پیشنهادی و گروهی نیز با چشم پوشی بر همه چیز،با آغوش باز به استقبال وزیران پیشنهادی می روند. ناگفته پیداست که هیچ یک از گروه های گفته شده در راستای بررسی ریشه ای دانش و تجربه های مدیریتی در گستره ی وزیران و وزارت خانه ی پیشنهادی،راه به جایی نمی برند. در این میان گروه مخالف برای حمله و ضربه،شخصیت های تاثیر گذار و با نفوذ کابینه ی پیشنهادی را بیش از دیگران مورد هجمه قرار داده و به دنبال حذف آنها از دولتِ آینده اند. یکی از این افراد با نفوذ و تاثیر گذار،محمد علی نجفی،وزیر پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش است. این استاد ریاضی،دارای تجربه های طولانی ای در پست های اجرایی و نظارتی بوده و به این سبب از جایگاه ویژه و درخشانی در میان کابینه ی پیشنهادی برخوردار است. دانش آموخته ی ریاضی در آمریکا،عضو شورای عالی آموزش و پرورش و سه سال وزیر علوم در دولت مهندس موسوی،نه سال وزیر آموزش و پرورش دولت سازندگی،سه سال رییس سازمان برنامه و بودجه دولت اصلاحات،شش سال عضو شورای شهر تهران، از ایشان فن سالاری توانا و مدیری با تجربه ساخته و از این رو مخالفان بیشترین حمله ها را متوجه ایشان نموده و می کنند.
اما اگر کمی از این جارو جنجال های سیاسی دور شویم و به بررسی کارنامه ی مدیریتی و تجربه های اجرایی ایشان بپردازیم،شاید داوری درباره ی ایشان درست تر و راست تر بنماید. این نوشته در پی بررسی موشکافانه کارنامه ی وزیر پیشینِ آموزش و پرورش است.
1- یکی از کارهای ارزشمند دکتر نجفی،بهره گیری از تجربه ی مدیران گذشته است. در روزهای پس از انتخابات،رییس جمهور روحانی،برای بررسی و ارزیابی دشواری ها و مسائل هر دستگاه یا وزارتخانه، کارگروهی برآمده از کارآشنایان با حوزه یا وزارتخانه ی مورد نظر،تشکیل داد. دکتر نجفی به عنوان یکی از آشناترین افراد با حوزه ی آموزشی و پرورشی،به ریاست کارگروه آموزش و پرورش برگزیده شد. ایشان شش تن را برای عضویت در این کار گروه فراخواند که دو تن از آنها از فرادستان کنونی آموزش و پرورش هستند. برخی از گروه ها و افراد نزدیک به ایشان و رییس جمهور،از برگزیدن این دو تن گله کردند. نجفی از انتخاب خود دفاع کرده و دعوت آنها به کارگروه را برای آشنایی با فرایند و سیاست های کنونی آموزش و پرورش و کارهایی که انجام گرفته و قرار است انجام گیرد،ضروری دانستند. در سال ورود به دولت سازندگی نیز در دوران وزارت،نشست هایی را با وزیران پیشین این وزارت خانه- پرورش،اکرمی و شکوهی- برگزار نمود تا در جریان کارها قرار گیرد و آغازگاه حرکت خود را بشناسد.
2- در یکی دو سال گذشته دکتر نجفی به عنوان عضو شورای شهر تهران،دیدارهایی با برخی از تشکل ها و کنشگران صنفی معلمان داشته و در نشست هایی،افزون بر پاسخ به پرسش های آنها،گوش شنوایی برای دردها و دشواری های صنفی و حرفه ای آنها بوده است. این ارتباط سبب آشنایی او با گرفتاری های امروزین فرهنگیان و سامانه ی آموزشی گردیده است. دیدارها و گفت و شنودها زمینه حضور نماینده ی یکی از تشکل های فراگیر صنفی در کارگروه آموزش و پرورش گردید و زمینه های ارتباط تعریف شده و همیشگی میان وزیر و تشکل ها را فراهم نموده است. همین پیوند سبب شد که 15 مرداد نشست هم اندیشی تشکل های صنفی،علمی و سیاسی آموزش و پرورش با حضور شماری از نمایندگان مجلس انجام پذیرد و در این نشست این تشکل ها از وزارت ایشان حمایت کردند. با توجه به فراگیری برخی از این تشکل ها و آشنایی بسیاری از فرهنگیان – دست کم- با افراد تاثیر گذار این جریان ها، می تواند برآوردی از دیدگاه فرهنگیان سراسر کشور در دست داشت. امروز بسیاری از فرهنگیان کشور،از ورود دکتر نجفی به وزارت خانه ی آموزش و پرورش استقبال کرده و موجی از شور و امید به دگرگونی های مثبت در راستای رسیدن معلمان به جایگاه معیشتی-منزلتی درخور در سراسر کشور دیده می شود.
3- نا گفته پیداست که در هر سازمان یا وزارت خانه ای پشتیبانی،حمایت و علاقه ی زیردستان نسبت به فرادستان،بهترین زمینه برای پیشرفت به سوی هدف های خُرد و کلان آن سازمان یا وزارت خانه است. امروز فرهنگیان با شادی و امید چشم براه وزیدن نسیم دگرگونی های برآمده از وزارت محمد علی نجفی اند. این شور و امید بزرگترین سرمایه برای نظام،آموزش و پرورش و وزیر است. امروز بیش از هر زمانی فرهنگیان آماده ی همراهی و همکاری با وزیر آموزش و پرورش دولت تدبیر و امیدند.
4- در بخش چهارم،یاداشت بر آن است که به برخی از کارها و دیدگاه های محمد علی نجفی در دوران نه ساله ی وزارت اش در آموزش و پرورش بپردازد.در این بخش از گفتگویی بهره گرفته شده است که دکتر نجفی در سال 90 با دوماهنامه ی"چشم انداز ایران" انجام داده اند و در شماره ی 67 ( اردیبهشت و خرداد) آن مجله به چاپ رسیده است*. نجفی در بخشی از این گفتگو به چگونگی پاگیری شورای آموزش و پرورش شهر و استان می پردازد و می گوید : " این شوراها ترکیبی بود از مردم و برخی از مسئولین شهری که اکثریت با مردم بود، اعم از امنای مردم و اولیای دانشآموزان که توسط خود خانوادهها انتخاب میشدند،فرهنگیان و بخشی از مسئولین شهری همچون فرماندار، امام جمعه و...شورا براساس این تفکر تشکیل شد که آموزش و پرورش اساساً یک نهاد مدنی است و تصمیمسازی و تصمیمگیری در مورد آموزش و پرورش، باید به مردم واگذار شود"( که شوربختانه پس از ایشان از هم پاشیده شد).
در ادامه ی گفتگو نجفی به یکی از برنامه های اقتصادی اش در آموزش و پرورش می پردازد و می گوید: "ما در کنار این شورا قانونی به تصویب رساندیم که دو درصد از فروش خدمات و کالاها،چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی، به آموزشوپرورش اختصاص مییافت. این قانون میتوانست کمک خوبی به آموزشوپرورش باشد، اما در دولت اصلاحات و در دوره وزارت آقای جواد مظفر، قانونی به مجلس بردند که تمام عوارض متفرقه که به شکلهای مختلف قانونی تصویب شده بود، حذف شود. آنها توجه نداشتند که ازجمله مواردی که حذف میشود این مورد است و آموزشوپرورش وقت، دفاعی از آن نکرد. متأسفانه ضعف کارشناسی در آموزشوپرورش باعث شد که آنها در مجلس حضور نیابند و نگویندکه این مصوبه خود مجلس است و به دلایل بسیار برای آموزشوپرورش مفید است. با اصرار آقای مظاهری که وزیر اقتصاد و دارایی بودند این قانون هم حذف شد. آنها توجه نکردند که آموزشوپرورش در تمام دنیا یک نهاد استثنایی است. در مورد این نهاد استثنایی، آن قانون را میشد حفظ کرد. اتفاقاً این دو درصد در سالهای پایان وزارت من رقم بالایی میشد و بسیار راهگشا بود، چرا که این دو درصد خارج از قانون محاسبات عمومی بود و زیر نظر شوراها هزینه میشد. در نتیجه قدرت مانور بالایی داشت"
اگر چه پایه گذاری مدارس غیر انتفاعی در دوران نجفی هنوز هم محل بگو مگوها در گستره ی اقتصاد آموزش و پرورش است و بسیاری از منتقدان وی از این دریچه به او می تازند اما او در این باره می گوید "مکانیزم دیگر مشارکت مردم،تشکیل مدارس غیرانتفاعی بود. قانون مدارس غیرانتفاعی در دوران وزارت آقای اکرمی تصویب شد،ولی دولت وقت نتوانست آن را اجرا کند. این قانون در زمان وزارت من اجرا شد. مخالفین این طرح میگفتند اگر این مدارس احداث شوند،آموزشوپرورش طبقاتی میشود،اما استدلال ما این بود که راه جلوگیری از طبقاتیشدن مدارس،جلوگیری از ایجاد مدارس با کیفیت بالاتر نیست،ما باید اجازه دهیم مدارس با کیفیت بالاتر با مشارکت فرهنگی و اقتصادی مردم شکل بگیرد، آنگاه مدارس دولتی را ارتقا داد و میتوان با ایجاد یک رقابت سالم و سازنده این مدارس را ارتقا داد. شاخه تحصیلی کار و دانش در نظام متوسطه نیز از اقدامهای موفقی بود که بعدها هم دنبال شد."
وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش درباره ی نهادهای مدنی درون آموزش و پرورش و ارتباط با آنها می گوید :" نهادهای صنفی آموزشوپرورش بهعنوان بخشی از جامعه مدنی باید نقش مهمی داشته باشند،اما متأسفانه در دوران مسئولیت من نتوانستیم این کار را انجام دهیم؛یک دلیل آن غفلت خود من بود و دلیل دیگر فضای آن موقع جامعه. شما شرایط سال 1367 را نباید با دوران 1376 به بعد مقایسه کنید که بحث جامعه مدنی و توسعه سیاسی مطرح شد و رئیسجمهور و دولت هم از آنها دفاع کردند. من با این تحلیل که آموزشوپرورش درگیر مسائل پیش پا افتادهتر و کشندهتری همچون مدارس چند شیفته و یا مدارسی که در گاوداری تشکیل میشده روبه روست،رفع این مشکلات را در اولویت میدانستم. ما با این فضا روبهرو بودیم و تحلیل من در آن زمان این بود که باید مشکلات کشندهتر آموزشوپرورش را زودتر حل کنیم. البته فکر میکنم از یک جایی به بعد که این مسائل کمی سبک شد دیگر قصور از من بود و خود را در این زمینه نکوهش میکنم که نتوانستم برای نهادهای جامعه مدنی و گروههای صنفی معلمان کار مؤثرتری انجام دهم،گرچه خیلی سعی میکردم از دیدگاههای گروههایی که آن زمان در آموزشوپرورش وجود داشتند استفاده کنم،اما نه به صورت نهادمند و جدی"
این دانش آموخته ی ریاضی در آمریکا در ادامه گفتگو به فراهم کردن زمینه ی ادامه تحصیل فرهنگیان و پژوهش در آموزش و پرورش می پردازد و می گوید: "یکی از این تحولات ارتقای سطح علمی معلمان بود. ما در یکی از این سالها400هزار معلم داشتیم که همزمان در حال تحصیل بودند. هریک برای مقاطع بالاتر خود تحصیل میکردند. مسئله دیگر موضوع پژوهش بود،تا پیش از این پژوهش در آموزشوپرورش چندان معنایی نداشت. من چند نفر از اساتید برجسته از جمله آقای دکتر مهرمحمدی را دعوت کردم تا با ایشان این مسئله را مطرح کنم. آقای مهرمحمدی میگفت در دانشگاه کسی که با آموزشوپرورش همکاری میکند را به چشم حقارت میبینند. ما این نگاه را تغییر دادیم، ابتدا شورای مرکزی پژوهش تشکیل دادیم و بعد شوراهای استانی و نواحی آموزشوپرورش تشکیل شد،تا جایی که ترمی به نام معلم ـ محقق تعریف کردیم که معلمان پروژههایی در حد خود به شورای استان پیشنهاد میدادند،این شورا در حد خودش تأمین اعتبار میکرد و از یک حدی بالاتر،در مرکز تأمین اعتبار میشد و استادان بسیار برجستهای با ما همکاری میکردند. ما اولین پژوهشکده تعلیم و تربیت را تأسیس کردیم،بعدها این کار دنبال شد و چند پژوهشکده دیگر تأسیس شد و اکنون باعنوان پژوهشگاه تعلیم و تربیت فعالیت میکند. البته در حال حاضر نقش چندان تأثیرگذاری ندارد، درحالیکه در آن سالها ما هر ساله در تابستان با حضور معلم ـ محققها روش کاربردیکردن این پژوهشها را بررسی میکردیم و به نتایج بسیار خوبی هم رسیدیم....یکی دیگر از این کارها تغییر نظام تربیت معلم بود. مراکز تربیت معلم شبانهروزی بودند و نظام آموزش آنها واحدی نبود. در واقع سیستم دانشگاه بر آنها حاکم نبود و مدارک آنها به عنوان فوقدیپلم فقط در آموزشوپرورش ارزش داشت. ما این مسائل را حل کردیم. دانشآموز که میدید با انتخاب این رشتهها هم راه ادامه تحصیلش بسته میشود و هم در آموزشوپرورش مدرکش ارزش دارد،از انتخاب این رشتهها پرهیز میکرد،درنتیجه دانشآموزان خوب و متوسط سراغ این رشتهها نمیآمدند. ما تمام این مسائل را حل کردیم و راه ادامه تحصیل را تا دکترا باز کردیم".
نجفی ادامه می دهد که:" مهمترین کاری که در آن زمان شد و متأسفانه به آن کم بها داده شده، ایجاد رشتههای کار و دانش بود. ما میخواستیم دانشآموزانی تربیت کنیم که بیش از آنکه به تئوری تسلط داشته باشند،تسلط عملی داشته باشند.یکی از اقدامهای مؤثر دیگر برگرداندن بهداشتیاران به مدارس بود. بهداشت یاران پیشاز این به وزارت بهداشت و درمان منتقل شده بودند و این کار مشکلاتی در مسائل بهداشتی بویژه در سطوح مدارس ابتدایی ایجاد کرده بود. یکی دیگر از اقدامها ایجاد مشاوره در دوره متوسطه بود. عنوان دوره راهنمایی، مشاوره و راهنمایی تحصیلی است".
وزیر آموزش و پرورش دوران سازندگی درباره دیدارهای همیشگی با وزرای پیشین می گوید" من جلساتی با حضور آقایان اکرمی،پرورش و دکتر شکوهی گذاشتم. آقای شکوهی در دنیا شناخته شده بودند و یکی از صاحبنظران حوزه آموزشوپرورش هستند. آقای شکوهی مجموعهای از بایدها و نبایدها به من گفتند که یادداشت کردم".
اما شاید دلچسب ترین بخش گفته های دکتر نجفی برای فرهنگیان،آن بخشی است که به فراهم نمودن خدمات رفاهی برای فراگیرترین کارمندان دولت می پردازد و می گوید : یک میلیون معلم داشتیم که شاید 10 درصد آنها از نظر اقتصادی بالای خط متوسط جامعه بودند. من به این حرف گوش نکردم- به ایشان سفارش می شود دنبال دشواری های اقتصادی فرهنگیان نباش- چرا که دیدم بدون این کار پشتوانه فرهنگیان را از دست میدهم و نمیتوانم کار کنم. من به یک دیدگاه جهانی معتقد بودم که برای دستیابی به یک هدف بلندمدت باید هدفهای قابل دسترسی و کوچک را نیز طراحی کنیم تا مسیر حرکت را شیرین و قابل تحملتر کند،برای نمونه در یک برنامه 10 ساله نمیتوان به مردم گفت شما 10 سال صبر کنید تا وضعتان خوب شود،باید بگوییم در این10 سال پس از 2 سال این اتفاقات میافتد،این باعث میشود جامعه هم اعتمادش به شما بیشتر شود و هم اینکه بتواند مشکلات و سختیهای مسیر را تحمل کند. درنتیجه انجام برخی فعالیتهای رفاهی برای معلمان ضروری بود. پیش از انقلاب اگر کسی به خواستگاری دختری میرفت و میگفت پدرم فرهنگی است،این خود بزرگترین تضمین بود و یا اگر یک فرهنگی در دعوایی حَکَم میشد،همه قبول میکردند. پس از انقلاب برعکس شده بود و معلمان نیاز داشتند که به جایگاه اصلی خود نزدیک شوند. خدا هم کمک کرد و در این راستا توفیق زیادی حاصل شد و تا حدودی مسائل رفاهی معلمان حل شد. کارهایی مانند ارتقای سطح تحصیلی هم به این هدف کمک میکرد. ما شروع به ایجاد مجتمعهای رفاهی به نام خانه معلم کردیم و اکنون در سراسر کشور در حدود 600 خانه معلم وجود دارد و وجود آنها موجب شده است که یک فرهنگی بیشتر احساس شخصیت میکند.من همیشه میگفتم وقتی پسر یک فرهنگی با دختر یک کارمند بانک ازدواج میکند،خانواده کارمند بانک میگوید ما باشگاهی داریم که میتوانیم عروسی را در آنجا برگزار کنیم،ما کاری کردیم که فرهنگی هم بگوید ما خودمان باشگاهی داریم که امکانات خوبی دارد و عروسی را آنجا میگیریم. در حال حاضر در سراسر کشور باشگاههای فرهنگیان از بهترین باشگاههاست. اقدام دیگر تأسیس درمانگاههای معلمان بود که بهطور گسترده در کشور بهوجود آمد و در برخی از شهرها به بیمارستان فرهنگیان تبدیل شد. این بیمارستانها بسیار مجهز است. این نوع فعالیتهای رفاهی یکی از دستاوردهای موفقیتآمیز بود. من معتقد بودم که اگر این امکانات ایجاد نشود،نمیتوانیم تغییر بنیادی در آموزشوپرورش ایجاد کنیم. ما باید جایگاه از دست رفته معلمی را به او بازمیگرداندیم. حتی وضع تردد معلم به مدرسه از نظر دانشآموزان روی برداشت آنها نسبت به شغل معلمی تأثیر دارد.ما تغییراتی ایجاد کردیم که به نظرم بنیادی بود، در حال حاضر در مورد تمام آنها حضور ذهن ندارم،ولی تعداد طرحهای مهم و تأثیرگذاری که اجرا شد و بسیاری از آنها موفق هم بود زیاد است".
اما در پایان سخنی با نمایندگان مجلس،در روزهای گذشته و با معرفی محمد علی نجفی بعنوان وزیر آموزش و پرورش،به بهانه های گوناگون به ایشان حمله شده است. نگارنده هیچ کس را دور از خطا و اشتباه نمی داند و از این رو می توان با کمی جستجو در زندگی کاری و خصوصی هر انسانی،بهانه هایی برای حمله و زمینگیر کردن او پیدا نمود. اما با کمی توجه به بخشِ خاکستری ارزیابی انسان ها،بی گمان بهانه های ارزشمندی برای نگاه مثبت به او یافت خواهد شد. این یاداشت در پی آن بود تا گوشه ای از دوران مدیریت دکتر نجفی را بازگو کند. همان گونه که دیده شد این کارنامه نقاط مثبت بسیار دارد. اما نمایندگان گرامی بدانند که این روزها بزنگاه تاریخی مهمی برای سامانه ی آموزشی،دانش آموزان و فرهنگیان است. شاید کمتر کسی را بتوان یافت که این همه توجه های زیر دستان را به خود جلب کند. از این رو امید و نشاط پدید آمده در میان فرهنگیان را فرصتی برای بهبود و به سامانی آموزش و پرورش بدانید و با رای اعتماد خویش زمینه ی به بار نشستن این امیدها،برای بهتر شدن،را به فرهنگیان هدیه دهید. مطمئن باشید که فرصت و ابزار نقد همیشگی دگتر نجفی همواره و به آسانی در دست شما و ماست.
http://meisami.net/Cheshm/Cheshm/Cheshm/ch68/ch68-45.htm*