آگاهی از آن مردم است

تعلیم وتربیت دراندیشه های شریعتی

آگاهی از آن مردم است

عزت اله مهدوی،روزنامه اعتماد،ص اندیشه

  ۳۰/۳/۹۲

اگر دستگاه فکری دکتر علی شریعتی (1356-1312)را به بدن یک موجود زنده تشبیه کنیم،تعلیم وتربیت،قلب آن محسوب می شود. وی به این مطلب،بخوبی واقف بود.خصوصآ در اوج پختگی فکری خود،عمدتاً برمسیراین مبحث گام می زد. محدوه ی گفتگوها ونوشته های وی در سال 55 شمسی(برای مثال)اگر 57 صفحه را به مباحث ایدئولوژیک (به تعبیر ایشان)،شامل نموده،قریب 599 صفحه رادراین مدت به مباحث مربوط به انسان ایده ئال وراه ها وروش های تربیتی مرتبط به آن اختصاص داده است.(1)توجه به این مساله تا به آنجا ادامه می یابد که وی وجه تمایز دولت ها را دو ویژگی "حرکت وتربیت" شمرده است.(2)

وی در زمانی که انتساب به افکار و نظریات رادیکال در مواجهه با دستگاه حاکم ،یک امتیاز بی چون وچرا تلقی می شد در نامه ای نوشت :"نه باتفنگ ونارنجک نه با متینگ ودادوقال،نه با سیاست بازی های رایج وسطحی،نه با انقلاب ها وتغییر رژیمها وعوض کردن آدمها وخلق ماجراها وحادثه ها..."(3)بلکه با "ابلاغ "و"کلمه".یعنی تعلیم وتربیت.دریکی از سخنرانی های مهم خود گفت: " تا مردم به آگاهی نرسیده اند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی واجتماعی روشنی نشده اند و از مرحلۀ تقلید و تبعیت از شخصیتهای مذهبی وعلمی خود که جنبه فتوایی ومقتدایی دارند ،به مرحله ای از رشد اجتماعی وسیاسی ارتقاءنیافته اند که در آن رهبران اند که تابع اراده وخط مشی آگاهانۀ آنان اند."(4)نتیجه هرانقلابی جز مجموعه ای از شعارهای مترقی اما ناکام نخواهد بود.شریعتی این عبارت ژان ژاک روسو را با اشتیاق به کار می برد که : "برای مردم راه نشان ندهید وتعیین تکلیف نکنید،فقط به آنها بینایی ببخشید،خود ،راهها را بدرستی خواهند یافت وتکلیفشان را خواهند شناخت."(5) مباحث شریعتی در باره ی تعلیم وتربیت،دو جنبه ی اساسی دارد.از یک سو متوجه عموم جامعه است ،که می توان آن را در راستای آموزش های مداوم وفراگیر افراد جامعه دانست واز سوی دیگر طالب تغییر وتحول در نظام آموزش رسمی است.شریعتی از نظام آموزش فراگیر(متوجه بزرگسالان وهمه ی کسانی که به نحوی از آموزشهای رسمی به دور افتاده اند)نه فقط کسب مهارتهایی را می خواست که متناسب با زندگی خصوصی وحرفه ای افراد اجتماع باشد،بلکه "نخستین پایه های فرهنگ فارسی وآگاهی اسلامی را در متن توده و برای هرنسل"(6)به ارمغان آورد."محلۀ تعلیم وتربیت"(7)پیشنهادی برای تحقق چنین هدفی است. هرچند وی برای توضیح این نظرات،سوژه و قالب مناسبی را انتخاب نکرده ،همدلی وی با نظام تعلیم و تربیت حوزوی ومکتب خانه های قدیمی ،استحکام مباحث اورا در این باره به شدت کم می کند.مباحث وی در باره ی لزوم آموزش های مستمر افرادجامعه ،نشان دهنده این مطلب است که وی نگاهی هم به آموزه های اندیشمندان بزرگ آموزش وپرورش از قبیل "پائولو فریره" داشته است.

اما شریعتی در بررسی نظام آموزشی ایران ،چه نقاط ضعف وقوتی می دید؟ واصولا پروژه ی تعلیم وتربیت وی مبتنی بر چه اصولی است؟ آیا نظریه ی او در نهایت به نوعی نگاه ایدئولوژیک می انجامید؟ برای پاسخ به این سئوالات ناگزیر هستیم با حوصله گام برداریم.زیرا اندیشه های وی چند لایه بوده ووقتی فکر می کنیم به گوهر آن دست یافته ایم ،به سرعت آن را از دست می دهیم.علاوه برآن اگر به طرح نظریات او می پردازیم باید توجه کنیم که جملاتش راهمان جور بفهمیم که درکلیت آثارش در جایی نشسته است.ظاهر عبارات اوگول زننده است وخواننده آثار را گمراه می کند،لذا فهم باطن آنها بسیار اهمیت دارد.لازم است که بدانیم یک وجه مهم شخصیت فکری او اینست که شاعر است.

شریعتی منتقد جدی نظام آموزش رسمی کشور بود.او دراهداف،وسایل وروش های حاکم بر این نظام اشکالات زیادی می دید.جدی ترین انتقادبه این نظام رامی توان در این عبارات مشاهده کرد:" در این ضرورت های عملی واداری-که متاسفانه هرچه پیشتر می رویم،بیشتر می شود-انسان ها قالب ریزی می شوندوآن چه ازدست می رود رشد آزاد ومتنوع انسان است"(8)از نظر وی دستگاه تعلیم وتربیت باید مبتنی بر"اریژینالیسم یعنی آزادی رشد متنوع همۀ ابعاد استعداد روح آدمی"باشد.(9)انسان ها رادر یک حالت تکاملی پیش ببرد،بطوری که تنوع رشد انسانی مشاهده شود که" دارای استقلال وشخصیت منحصر ودارای رشد فکری واعتقادی وتیپ وشخصیت اجتماعی خاص هست". این انسان دارای"تجربۀتازه و هنرتازه،معماری تازه،شعرتازه،طرزتفکرتازه واخلاق تازه"باشد.(10)به نظرشریعتی بزرگترین آفت این نظام آن است که به مخاطبان خود "حالت انتقادی"نبخشیده است.

دریکی از سخنرانی هایش که در دانشسرای عالی سپاه دانش دراردیبهشت سال 50 انجام گرفت،با نام "استاندارد های ثابت در تعلیم وتربیت"،گفت:"اگر روح باید در یک قالب تعیین شدۀ تحمیلی شکل خاص منجمد بگیرد،این قالب کهنه باشد یا نو،چه فرق می کند؟ " اگر"این استاندارد عبارت است از تحمیل قالب های گذشته بر نسل آینده،یعنی جلو گرفتن از رشد دگرگونۀ نسل فردا وشکل دادن نسل فردا در رویش آزاد به شکل نسل پیر وکهنه"(11)در این صورت باید ساحت نظام آموزشی را از آن دور کرد.

در اینجا قدری درنگ کنیم وبپرسیم که اگر شریعتی مروّج گفتمان ایدئولوژیک در جامعه است چگونه می توان برای این سخنان تعبیر مناسبی یافت؟آیا وی متوجه این تناقض دردناک وجدی نبود؟ البته دادن پاسخ از طرف ایشان بعهده ی ما نیست .اما تحقیق علمی در این آثار می طلبد که خوانش های (قرائت های) دیگر ی را هم بیازماییم واین جز از طریق یافتن درک متفاوت با آنچه رواج یافته ،ممکن نیست.البته این قرائت ها، نباید تحمیلی برآثار باقی مانده از وی باشد.کلیت آثار وی رانباید مصون از خطا وتناقض احتمالی دانست.(شریعتی در همان سخنرانی که اشاره کردیم،به شدت بر "کیش شخصیت" می تازد.)اما این سخن هم به معنای آن تلقی عوامانه نباید باشد که در این آثار بامجموعه ای در هم وبرهم ،روبرو هستیم. بر خلاف انتظار این عده ،منظومه ی فکری شریعتی از نوعی انسجام برخوردار است ،هرچند مجموعه ی آثار دوازده هزار صفحه ای او تقریباً ظرف کمتر از دهسال ،در مناسبت های گوناگون وتحت بدترین شرایط ،در قالب سخنرانی با مخاطبانی با گرایش های جور واجور وگاهی متضاد،ارائه شده باشد.

به طور خلاصه می گوییم که اساساً آشنایی شریعتی با عناصر سنتی و مذهبی جامعه ایرانی در حد خود اگر کم نظیر نبود،قابل توجه می نمود.علاوه بر آن از فلسفه ها ومکتب های رایج دهه های آغاز این قرن بی خبر نبود.اطلاعاتی که وی از حلقه های فکری اروپا به محافل روشنفکری ایران می داد،شرایط خوبی رابرای آشنایی آنها فراهم می کرد.

او از ایدئولوژی،کلیت فکری جهت داری را استنباط می کردکه در یک طرح هندسی از مکتب فکری اش،پاسخی بود به سوالاتی از قبیل :"چه باید کرد؟ از کجا آغاز کنیم؟چگونه وبرای چه بایدرفت وشعارها چیست؟"(12) برای شریعتی ایدئولوژی برآمده از نوعی تلقی از انسان وجامعه وتاریخ بود.ایدئولوژی در طرح وی، نام عامّی بود که می توانستیم مثلا مذهب را یا هر عقیده دیگر را ،مطرح کنیم.وی قصد نداشت دین را به طور کلی با ایدئولوژی یکی بینگارد.وی قبل از ایدئولوژی به یک زیربنای متقدم فکری به نام جهان بینی ،اشاره می کند.مکتب یا جهان بینی از نظر او:"عبارت است از یک شِما ویک طرح کلی ویک جهت مشخص از نظر فکری که همۀ عناصر علمی وانسانی وفلسفی وهنری انسان- که در ذهن او هست- در جای خاصی وبا ارتباط علت ومعلولی خاصی وبا هماهنگی خاص در ذهن او قرار گرفته اند.مجموعۀ این اندام،اندام فکری او ومکتب اوست."(13) این مطلب را تا حدودی می توان با آن نکته ای مقایسه کرد که یاسپرس(فیلسوف آلمانی) در بحث جهت یابی های جهانی برای تقریب به وجود،مطرح می کند. به نظر او،ما با "رهیافت هایی" مواجه هستیم،این رهیافت ها به کمک می کنند تا عالم به نحوی بر ما ظهور کنند. با این تفاوت که اصل جهان بینی ها به دلیل ناتوانی در ایجاد یک صورت بندی کلی،در نظر یاسپرس پایان یافته است.(14) اما برای شریعتی نوع نگاه دینی می تواند این رهیافت بنیادی را فراهم نماید. تلقی وی از مذهب ،تامل برانگیز است در جایی می گوید:"مذهب یعنی راه ،مذهب هدف نیست ،راه ووسیله است.تمام بدبختی جامعه ها ی مذهبی که می بینیم مذهب دارندوهیچ ندارند،به خاطر این است که مذهب را هدف کرده اند."(15)از این عبارات چه می فهمیم؟ برداشت می کنیم که ایدئولوژی موقتی است و تابع مقتضیات مکتب بوده و باز است و قابل نقادی ودگرگونی(اشتباه نشود اصل مذهب در معنای دین،اصول ثابتی داردو اصول متغیری.اصل دین از نظر شریعتی قابل تغییر نیست ،آنچه دگرگون می شود تلقی ماست).آیا این عبارات نشان می دهد که وی به دین ،نگاه ابزاری دارد؟خیر. دین ، برای اواساس تلقی است. اما هر برنامه ای که در قالب ایدئولوژی تنظیم شود می تواند ابزار باشد.(توجه کنیم که وی به این مکتب یعنی این رهیافت معنوی به جهان هستی یعنی دین ،اعتقاد راسخ دارد.با برداشتن اعتقاد به مبدء ومعاد ،آن را فرو ریخته می بیند)

با این مقدمات می رسیم به اینکه شریعتی بر چه پایه ای نظام تعلیم وتربیت خود را ارائه می کند؟ بی شک هر صاحب نظری که بخواهد هدف،وسیله وروش خود را در امر تعلیم وتربیت انتخاب کند،متکی به "میزان" هایی است که نقش "راهنما"را ایفاء می کنند،این "میزان"ها ممکن است با بعضی تئوری های فلسفی سازگار باشند.هرچند بعضی از بزرگان ،مباحث فلسفه ی آموزش وپرورش را مربوط به دوره جدید می دانند (هم زمان با فعالیت "انجمن جان دیویی" در آمریکا،1935 میلادی)(16)اما آبشخور اصلی این مباحث ،بستگی تامی دارد با نوع رهیافت اولیه ،بنابراین می توانیم دیدگاه شریعتی را از این لحاظ بررسی کنیم.وی در سخنرانی خود تحت عنوان "چه باید کرد؟" از "فلسفۀ تعلیم وتربیت اسلامی" نام می برد.(17)(در همان جا که از تاسیس یک "دانشگاه آزاد اسلامی "سخن می گوید).لفظ فلسفه در این عبارت به چه معناست ؟برای روشن شدن این مطلب ،باید توجه کنیم که گاهی از"فلسفه "در این ترکیب ،برای نشان دادن این مطلب استفاده می شود که "مدلولات تربیتی" از اندیشه های فلسفی "استنتاج" شده اند.یعنی اهداف،وسایل وروشها مبتنی بر فلسفه ی خاصی بوده وصاحب نظر نیز در همه ی موارد به استلزامات ،پای بند مانده است.از نظرات شریعتی در این باره نمی توان به خوبی استخراج کرد که آیا او به این نکته ظریف اندیشیده که یک نگاه فلسفی نسبت به امر تعلیم وتربیت داشته باشد؟ یا نه؟ مسلماً در پس و پشت اندیشه دیندارانه ی وی نوعی نگاه فلسفی وجود دارد.زیرا او دائماً به تأویل گزاره های دینی برای سازگاری با اندیشه های مدرن ،اشتغال دارد.نوع قرائتی که از تاریخ دین،روابط نیروهای موثر در تغییرات اجتماعی و...می کند،این دیدگاه رابه رخ می کشد.اگرچه در مواردی به دستاورد های اندیشمندان بزرگ اشاره می کند،اما کمتر چهارچوبی برای خود می سازد.مِتُد او درطرح هندسه ی مکتب نیز بیشتر از آنکه این نگاه فلسفی را افشاء کند،نمایه ای رابرای تدریس آنچه لازم می داند ،نشان می دهد.وجه سلبی نظرات اودر نقد مبانی ،به اندازه کافی روشن است.وی منتقد مدرنیته است.همزمان سنت را هم نقد می کند.اوبا طرح ابتکاری خود(مبحث الیناسیون)وضعیت موجود را،به چالش جدی می کشاند.مدرنیزاسیونی را که بدون پذیرفتن وجه انتقادی بر نهاد های اجتماعی حاکم شده،به مبارزه می طلبد.عناصر فکری ومفاهیم هر مکتبی رامی گیرد،سپس با تبیین وتعریفی پویا، بدون هیچ هراسی ،دگرباره استفاده می کند.درهای اندیشه ی او به مفاهیم مختلف باز است .اگر ما هم نهراسیم ،شاید بتوان اساس فکریش را "عقلانی-اشراقی "نامید.به همین لحاظ دین برایش جذابیت دارد،اوتربیت مبتنی بر رفاه وپوچ گرایی را رد می کند.نگاه جامعه شناسانه ی او به دین ،این فرصت را به او می دهد که گاهی مفاهیم غیر عقلانی وحتی غیر علمی منسوب به دین را به راحتی مورد انتقاد قراردهد.او ترجیح می دهد در بحث آموزش وپرورش،بجای طرح مسائل فلسفی،مثلاً بحث ازاینکه آیا دین می تواند توجیه کننده ی اساس تعلیم وتربیت باشد؟آیا"عقل خود بنیاد" می تواند یک آموزش وپرورش رادر وضعیتی جهانی ارائه کند؟ آیا آموزش وپرورش مبتنی بر آموزه های سنتی می تواند از روشها ووسایل مدرن برخوردار باشد ؟ تفکر منطقی وعقل نقاد چیست؟در یک نظام آموزشی ،مرز "مصالح" و "حقایق" کجاست ؟و... او این گام را برداشته شده حساب می کند و می گوید:"پیش از اینکه ما نظامی برای تعلیم وتربیت بنیاد بکنیم وارائه بدهیم،شناخت انسان است."(18)ودر بخش دیگری از همان سخنرانی می گوید:" پیش از تعلیم هر گونه مکتبی در تعلیم وتربیت ،باید مکتبی برای شناخت آدمی وجود داشته باشد".در اینجا نیز، شریعتی با یک چالش بزرگ دیگرروبرو می شود،(که نه او، بلکه بسیاری از متفکران دیگر که در باره ی شناخت انسان، اندیشه فرسوده اند،نیز روبرو هستند) وآن اینست که آیا چیزی به عنوان "طبیعت انسان" وجود دارد؟آیا به تعبیر بعضی از بزرگان ،انسان تاریخ دارد یا نهاد؟ شریعتی لزومی در طرح این مطلب احساس نمی کند.به هر تقدیر نوع انسان شناسی وی(توضیح ترکیب روح و لجن )ضرورتاً اهمیت نظام تربیتی را مطرح می کند.اگر طرح هندسی او از مکتب ،ایدئولوژی را وسیله ای برای رسیدن به جامعه ی ایدئال معرفی می کند،در رأس نهایی این طرح ،انسان ایدئال وی قرار می گیرد.انسانی که سه ویژگی " آگاهی، آزادی و آفرینندگی" راداراست.این انسان خلیفه خداست ،در هر طرح دینی یک افق بی نهایت گشوده است.اما برای شریعتی این خدا،فقط نشان دهنده ی یک جهت برای حرکت تکاملی نیست.بلکه یک ذات "مطلق وبی نهایت"است.علاوه بر این ها،هستی ،دارای مراتبی است که با الفاظ" غیب و شهود" نامگذاری می شود.(19)تا اینجا ، تعلیم وتربیتِ معطوف به انسان شناسی الهام گرفته ازمکتب (اسلام) رامطرح می نماید.شریعتی از انسان ،موجودی را تعریف می کند که وجودی سیال وبه تعبیراو برخوردار از نوعی دیالکتیک و پویایی است.خود، باید خود را انتخاب کند. برخلاف ساده اندیشانی که این مطالب را اگزیستانسالیستی فرض کرده اند،این انتخاب "جهت" دارد.انسان ایدئال اودر الگوی امام معصوم تعریف شده است بر خلاف نگرش اگزیستانسیالیستی که اصالت فرد را در انتخاب می بیند، اما انتخابی که انسان حاضر است مسئولیت کامل هر آنچه انجام می دهد را بپذیرد. شریعتی در قسمت های پایانی کتاب "مکتب تعلیم وتربیت اسلامی" (20) به نتیجه گیری متفاوت و غافل گیر کننده ای می رسد که قابل توجه می باشد.می دانیم که بحث اصالت روان شناسی یا اصالت جامعه شناسی ،مساله ی مهم اصالت فرد یا اصالت جمع را به طور جدی وارد محافل علمی کرد.اینکه بعضی از بزرگان ما با ساده کردن مساله ی فوق به صورتی ساده دلانه ،قائل به جمع این دو نظرشدند وموضوع راپایان یافته تلقی کردند، بماند. اما مساله اصلی، تعارض مبنایی این دو موضع است .شریعتی بعنوان یک اندیشمند با هوش به این تعارض واقف بود.اشکالات هر نظریه را در این باب برشمرد و این دو نظر را با هم -با دقت تمام -،مقایسه کرد. اونوشت:" در اصالت جامعه ،انسان قربانی می شود وانسانیت به زنجیر گرفتار می گردد و مهرۀ ماشین می شود و عضو اداره و حلقۀ سلسله و بالاخره ابزاری که ارزش اعتباری دارد ووجودش ، به اندازه ای که در جامعه و برای جمع معدوم است ،اصیل . وارزشش به مقداری که در محیط،سودمند است ،ارجمند."(21) به نظر شریعتی برای "بنیاد" تعلیم وتربیت،باید یکی از این دو نظریه را بپذیریم که" عامل تعیین کنندۀ روح ،فلسفه،جهت وهدف های اساسی " باشد.انتخاب شریعتی ، درپایان، این چنین است :" در فلسفۀ تعلیم وتربیت اسلامی، انسان "موضوع اصلی است نه جامعه.(22)در پایان متذکر می شویم که مباحث مهم دیگری از جمله بحث خودسازی انقلابی ،مطالب وی در باره ی "عرفان ،آزادی وعدالت" وروش های رشد هماهنگ آنها در انسان نیز در اینجا قابل طرح وبررسی است. ما بیشتر سعی داشتیم در این مقاله مختصر مبانی فکری دکتر شریعتی را درباره تعلیم وتربیت بیان کنیم.

منابع ومآخذ:

(1)میر آخوری ،قاسم و شجاعی ،حیدر،سیر تحول اندیشه دکتر شریعتی، انتشارات قلم،تهران 1377،ص161

(2)شریعتی ،علی،مجموعه آثار جلد 26،انتشارات نیلوفرفتهران1362،ص601

(3)شریعتی ،علی،مجموعه آثار جلد 1،حسینیه ارشاد با همکاری اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا،ص98

(4)شریعتی،علی، مجموعه آثار جلد 4 ،حسینیه ارشاد با همکاری اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا،ص 94

(5)همان،ص95

(6)شریعتی ،علی،فلسفۀ تعلیم وتربیت،انتشارات بعثت،ص 22

(7) همان،ص 30

(8)همان ،ص15

(9)شریعتی،علی،مجموعه آثار جلد 29،نشر دیدار،تهران1389،ص506

(10)همان،ص 507

(11)همان،ص 505

(12)همان ،ص 517

(13)همان،ص 511

(14)خاتمی ،محمود،مدخل فلسفه غربی معاصر،نشر علم،تهران 1386،ص255

(15)شریعتی ،علی،مجموعه آثار جلد 29،ص 520

(16)بهشتی،سعید،فلسفه تعلیم وتربیت در جهان غرب،انتشارات اطلاعات،تهران،1386،ص9

(17)شریعتی،علی،انتشارات کامل،بی جا،1350،ص141

(18)شریعتی،علی،مجموعه آثار جلد 29،ص505

(19)شریعتی ،علی،اسلام شناسی،حسینیه ارشاد،بی تا،ص50

(20)کتاب "مکتب تعلیم وتربیت اسلامی"به عنوان دفتر سوم در مجموعه آثار جلد 28، آمده است.توضیح آنکه استناد ما به این مجموعه نبوده و هرجا استنادی صورت گرفته از" فلسفه تعلیم وتربیت"چاپ بعثت بوده است.

(21)شریعتی ،علی،فلسفه تعلیم وتربیت،ص 110

(22)همان،ص 114

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-03-30/226.htm#242668

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد