اخلاق و آموزش و پرورش

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،8/3/92

هنگامی که نابهنجاری اخلاقی برجسته و یا خشونت ورزی پرسر وصدایی درجامعه روی می دهد- مانند کشتن و آزار کودکان بی گناه- بیش وکم نگرانی فراگیری،پهنه ی اجتماع را درمی نوردد. در وارسی چنین پیشامدهایی،اندیشه ها سویه های گوناگونی می گیرند و اززاویه های متفاوت سیاسی،اقتصادی،حقوقی و... مساله را وارسی می نمایند. البته فاجعه هایی از این دست،همچنین می توانند با نگاهی آموزشی نیز ارزیابی گردند.پیوند آموزش و اخلاق،دراندیشه و جان آدمی،پیوندی استوار و ناگسستنی است؛ آنچنان که به هنگام فاجعه ای دردناک،به ناگزیر بخشی از داوری ها،متوجه آموزش های نارسا و نادرستی می شود که در سامانه های رسمی آموزشی کشور در جریان است.

مهدی بهلولی،روزنامه بهار،8/3/92

هنگامی که نابهنجاری اخلاقی برجسته و یا خشونت ورزی پرسر وصدایی درجامعه روی می دهد- مانند کشتن و آزار کودکان بی گناه- بیش وکم نگرانی فراگیری،پهنه ی اجتماع را درمی نوردد. در وارسی چنین پیشامدهایی،اندیشه ها سویه های گوناگونی می گیرند و اززاویه های متفاوت سیاسی،اقتصادی،حقوقی و... مساله را وارسی می نمایند. البته فاجعه هایی از این دست،همچنین می توانند با نگاهی آموزشی نیز ارزیابی گردند.پیوند آموزش و اخلاق،دراندیشه و جان آدمی،پیوندی استوار و ناگسستنی است؛ آنچنان که به هنگام فاجعه ای دردناک،به ناگزیر بخشی از داوری ها،متوجه آموزش های نارسا و نادرستی می شود که در سامانه های رسمی آموزشی کشور در جریان است.

بنابراین طبیعی است که در بیشتر کشورهای کنونی جهان،و دربرنامه های آموزشی،به موضوع اخلاق نیز پرداخته شود. گویا تنها در زمانه ی توانمندی و چیرگی کمونیسم بر برخی کشورها بود که آموزش اخلاقی در مدرسه،چندان جایگاهی نداشت. آنچنان که در گزارش کشورهای اروپای شرقی وبرخی کشورهای کمونیست آمریکای جنوبی به سی و نهمین همایش جهانی یونسکو درسال 1983 هیچ گونه اشاره ای به چنین آموزه هایی نگردیده است.(1) اما مسآله هنگامی پیچیده تر می گردد که نابهنجاری های اخلاقی،آن هم درفراخنایی چشم گیر،در کشوری همچون ایران روی می دهد که سامانه ی آموزشی آن از مذهبی ترین سامانه های آموزشی جهان است. چراکه بیش از 14 درصد از زمان آموزش - دست کم در دوره ابتدایی و برپایه همان گزارش پیشین – ویژه ی آموزه های مذهبی و اخلاقی است؛ که به همراه عربستان سعودی و چند کشور دیگر اسلامی،بیشترین زمان اختصاص یافته به آموزش های مذهبی می باشد. ناگفته نماند که میانگین جهانی این آماردر حدود 5/5 درصد است.

این را هم باید گفت که در برخی سامانه های آموزشی دنیا،آموزه های مذهبی و اخلاقی درهم تنیده وهم پیوند نیستند و در حالی که در برنامه ی رسمی آموزش،سخن از دین و مذهب ویژه ای به میان نمی آید اما از آموزه های اخلاقی چشم پوشی نمی گردد. نمونه ای از این کشورها،ژاپن است که" توجه به ارزش های اخلاقی و انسانی و بشردوستانه " در آموزش و پرورش آن نمود آشکاری دارد همچنین" بر ارزش و اهمیت کار،صلح،روابط اجتماعی،استقلال فکری، احترام به عقاید دیگران" تآکید می رود.(2) البته گویا این رویکرد در سامانه های آموزشی جهان،اندک اندک دست بالا را می یابد. به دیگر سخن،در روزگار نوین،ارزش و اهمیت آموزش های اخلاقی و انسانی،بخشی ثابت از آموزش های رسمی کشورها می گردد و گرایش جهانی نیز،خبر از گسترش بیش از پیش چنین پدیده ای می دهد.(3) شاید در سال هایی نه چندان دور در آینده، درگفتمان حقوق بشری جهانی،ازآموزه های اخلاقی نیز سخن بیشتری به میان آید. آموزه هایی که خشونت پرهیزی و بردباری را پاس می دارند و برپایه قاعده ی زرین اخلاقی :"هرآنچه را بر خود نمی پسندی بر دیگری نیز مپسند" نگاهداشت زندگی و آبروی دیگران،جایگاه برتری در اندیشه ها می یابد.

اما در پرورش اخلاقی افراد،افزون بر آموزش گفتاری،کنش و کردار هم بایسته است. به دیگر سخن،در فراز و فرود زندگی،کسی می تواند آموزه ای اخلاقی را پاس بدارد و در نگاهداشت آن استوار بماند که افزون بر آموزش گفتاری ژرف و به روز،جان و روانش با اخلاق و انسانیت،سرشته و آمیخته باشد. از این روست که افزون بردرس و گفتارهای اخلاقی – با رویکردی برپایه انسانیت و در پیوند با حقوق بشر،آنگونه که گرایش جهانی رو به آن دارد- آموزش هایی دیگر همچون آموزش هنر و ورزش اهمیت دوچندان می یابد. هنر که به روح آدمی،نرمی و نازکی می بخشد هم زمان گویی،روشنایی ویژه ای در تار و پود اندیشه او می تند که زان پس "هنرمندانه" بزید و پاس اخلاق انسانی،اخلاق درونی و وجودی اش گردد. آری،برخی آموزه های اخلاقی،در گام نخست، نیازمند آموزشند تا شخص بر ارزش آنها،خوب آگاه گردد- و این خود نکته ی باریکی است شایسته درنگ،چراکه اخلاق نوین از لایه هایی زیرین و ژرفی برخوردار است که دربینش اخلاقی کهن،پوشیده مانده است وبرخی زشتی ها که انسان آزاد به نکوهشش برمی خیزد،آن هنگام نابهنجار نبوده است- در گام های سپسین اما،باید وجودی شود و زیسته گردد. هنر و نمونه ای برجسته ی از آن : موسیقی،که در زمانه ی کنونی،بیش و کم،پا بر بستر سامانه های نوین آموزشی می گذارد،اخلاق انسانی را آمیزه ی وجود آدمی می کند،نگرشی انسانی به همراه می آورد و جان آدمی را می پالاید. آموزشی اینچنین وجودی،بی گمان تفاوت بنیادین دارد با از برکردن و روخوانی آموزه ها،که سال هاست در ایران آزموده شده و می شود اما همه می دانیم دستاورد چندانی نداشته و ندارد. جالب است بدانیم که در برخی کشورهای اروپایی،برای نمونه ایتالیا،در مقطع دبیرستان،بعضی دانش آموزان واحد درسی را می گذرانند که دانش آموز را در پیوند نزدیک تری با سالمندان می گذارد. دانش آموز برای دوره ای،کمابیش،مسئول سرپرستی از سالمندی می گردد تا از این رهگذر،حس انسان دوستی در او بیدار و شکوفاتر شود. و یا با نگاهداری از محیط زیست،و یا با کاشتن درختی،تجربه ای از نزدیک بدست می آورد که حتی حس ملی گرایی را نیز در او زنده و پایدار می کند،چراکه می فهمد همچون یک شهروند،مسئول حفظ محیط زیست کشورش می باشد.

از سویی،ورزش نیزدر استواری شخصیت آدمی،بسیار کارساز و سودمند است. دستآورد ورزش،می تواند تندرستی باشد و جوانمردی. پهنه ی ورزش که پهنه ی رقابت است،پهلو به پهلوی پهنه ی زندگی می زند. ورزش پیاپی جوانمردی را گوشزد می کند و به یاد می آورد. با این همه،شوربختانه برخی،آموزش ها و آموزه های اخلاقی را تنها در میدان تنگ بینش خویش،تفسیرپذیر می دانند و سال هاست با رویکردی تنگ نظرانه،نه تنها ازشکست ها پندی نمی گیرند که هیچ،دیگران را هم، دیر یا زود،رهرو ناگزیر ناکجاآباد خویش می پندارند. و در این میانه،آنان که زمانو زندگی شان را از دست می دهند،هر آینه،کودکان خود ماست که هر ازگاهی می شنوییم سر از اندرزگاهی درآورده اند و یا دست به جنایتی هولناک زده اند.

1)" آموزش ابتدایی،در آستانه ی قرن بیست ویکم" نوشته خوزه لوییس گارسیا گوریدو،برگردان نوروز علی مهدی پور، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول 1374،ص 164

2)"اصلاحات آموزشی و مدرن سازی" نوشته محمدرضا سرکارآرانی،چاپ اول،1382،ص 215

3)"آموزش ابتدایی،درآستانه قرن بیست ویکم"ص311

http://www.baharnewspaper.com/Page/Paper/92/03/08/8

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد