امتناع گفتمان ایدئولوژیک در آموزش و پرورش

محمد تقی فلاحی،شماره ی 77 دوماهنامه ی چشم انداز ایران،اسفند 91 و فروردین 92

از نیازهای زندگی در دنیای نو کسب توانائی است که در دنیای گذشته یا اصولاً مطرح نبود یا در حد رفع نیاز در جریان زندگی روزمره از راه تقلید یا گوش سپردن به دستورات به دست می آمدند. یادگرفتنی ها اندک بودند و ساده و امر یادگیری عملی بود و بی درنگ . به بیان دیگر در جوامع ابتدایی میان یادگیری و کاربرد آن فاصله چندانی وجود نداشت.

دنیای امروز اما از نوع دیگری است. هرچند شیوه های یادگیری رایج در گذشته را نمی توان کاملاً منسوخ شده دانست،اما اجبار ضرورت ها راه های بسیار طولانی و پیچیده تری پیش روی افراد و اجتماعات قرار داده است. زیرا امروزه یادگیری فراتر از نیازهای فردی، ضرورتی اجتماعی است. هم از این روست که آموزش و پرورش رسمی همواره رو به گسترش بوده و پرداختن به آن از وظایف اصلی دولت های جدید محسوب می شود. اگرچه درنگ و تاملی در این وظیفه،این پرسش را همواره مطرح نموده است که آموزش و پرورش رسمی برای تداوم حکومت ها بیشتر به کار می آید یا برای رشد افراد.

جامعه شناسان،از جمله کارکردهای مهم آموزش و پرورش را جامعه پذیر نمودن کودکان و نوجوانان می دانند و کمک به کنترل اجتماعی. در واقع آن چه امروزه از مدرسه انتظار می رود آن است که افزون بر انتقال دانش و مهارت های فنی؛ همراه با سایر دستگاه های رسمی،کودک و نوجوان را از راه انتقال ارزش ها و هنجارهای خاص، همساز با اخلاق اجتماعی مطلوب و مناسب مورد نظر جامعه (حاکمان) بار آورد.

محمد تقی فلاحی،شماره ی 77 دوماهنامه ی چشم انداز ایران،اسفند 91 و فروردین 92

از نیازهای زندگی در دنیای نو کسب توانائی است که در دنیای گذشته یا اصولاً مطرح نبود یا در حد رفع نیاز در جریان زندگی روزمره از راه تقلید یا گوش سپردن به دستورات به دست می آمدند. یادگرفتنی ها اندک بودند و ساده و امر یادگیری عملی بود و بی درنگ . به بیان دیگر در جوامع ابتدایی میان یادگیری و کاربرد آن فاصله چندانی وجود نداشت.

دنیای امروز اما از نوع دیگری است. هرچند شیوه های یادگیری رایج در گذشته را نمی توان کاملاً منسوخ شده دانست،اما اجبار ضرورت ها راه های بسیار طولانی و پیچیده تری پیش روی افراد و اجتماعات قرار داده است. زیرا امروزه یادگیری فراتر از نیازهای فردی، ضرورتی اجتماعی است. هم از این روست که آموزش و پرورش رسمی همواره رو به گسترش بوده و پرداختن به آن از وظایف اصلی دولت های جدید محسوب می شود. اگرچه درنگ و تاملی در این وظیفه،این پرسش را همواره مطرح نموده است که آموزش و پرورش رسمی برای تداوم حکومت ها بیشتر به کار می آید یا برای رشد افراد.

جامعه شناسان،از جمله کارکردهای مهم آموزش و پرورش را جامعه پذیر نمودن کودکان و نوجوانان می دانند و کمک به کنترل اجتماعی. در واقع آن چه امروزه از مدرسه انتظار می رود آن است که افزون بر انتقال دانش و مهارت های فنی؛ همراه با سایر دستگاه های رسمی،کودک و نوجوان را از راه انتقال ارزش ها و هنجارهای خاص، همساز با اخلاق اجتماعی مطلوب و مناسب مورد نظر جامعه (حاکمان) بار آورد. ازاین دیدگاه،مدرسه پایگاهی است که با الگو برداری از روابط و مناسبات جاری در جامعه،فرد را برای پذیرش نظم موجود در آن آماده می نماید. با اطمینان می توان گفت تمامی نظام های آموزشی در دنیا به صورت آشکار یا نهان،تلاش می نمایند ارزش ها و هنجارهای مشخصی را در دانش آموزان خود درونی نموده و از این راه آن ارزش ها را "بازتولید" نمایند. تا جایی که برخی متفکران مانند پیر بوردیو کارکرد واقعی مدرسه را انتقال دانش نمی دانند و معتقدند هدف اصلی نظام های آموزشی حفظ و باز تولید نظام موجود نابرابری های اجتماعی است. ماکس وبر نیز بر این باور است که هرگونه اقتدار سنتی و کاریزماتیک و اقتدار عقلانی – بوروکراتیک،برای حفظ مشروعیت خویش،سازمان های اجتماعی خاص خویش از جمله در آموزش و پرورش را به وجود می آورد. وبر و بوردیو البته تنها گویندگان چنین نظراتی نیستند. مجموعه ای از اندیشمندان دیگر نیز تحت عنوان نظریه های بازتولید به توضیح نقش آموزش و پرورش و... در تولید ارزش های مطلوب حاکمان جوامع پرداخته اند.

در این میان دولت ها را می توان برمبنای میزان فراگیر و آشکار بودن ارزش های خاصی که القا می کنند، بر روی یک پیوستار درجه بندی نموده و حدی از ایدئولوژیک بودن را برای آن ها در نظر گرفت. حسین بشیریه معتقد است :

"دولت های ایدئولوژیک نوع خاصی از نظام های سیاسی هستند که هدف اصلی آن ها اجرای اصول ایدئولوژی کم و بیش فراگیر وهمه جانبه ای به منظور ایجاد تحول در خودفهمی ها و کردارهای اجتماعی و فرهنگی مردم است." (بشیریه حسین،زمینه های اجتماعی بحران سیاسی در ایران معاصر،فصل نامه رفاه اجتماعی،سال چهارم،شماره 16)

در راستای همین ایجاد تحول در کردارهای اجتماعی و فرهنگی مردم است که نظام های ایدئولوژیک تلاش می کنند ضمن تقویت هویت ایدئولوژیک مورد نظر خود، به تضعیف هویت های ملی،قومی و طبقاتی پرداخته چه بسا از شکل گیری آن ها جلوگیری نمایند. با یکسان سازی افکار و عقاید مردم،جامعه ای با هویت توده ای ایجاد نمایند. دستیابی به این مقصود نیازمند به کارگیری ابزارهای گوناگون موجود و در اختیار دولت است از جمله :

" ... کنترل فکری نهادهای آموزشی در سطوح گوناگون، ... کنترل فکری و ایدئولوژیک کلیه ی رسانه ها،... مبارزه با مظاهر مختلف زندگی غیر ایدئولوژیک و..." (بشیریه ، همان)

از میان موارد بالا،نهادهای آموزشی را می توان دیرپاترین و در گستره ی زمان،اثرگذارترین نهاد برای تأمین هدف های ایدئولوژیک دولت ها در نظر گرفت. چرا که به طور کلی کارکرد آموزش و پرورش را از دو دیدگاه می توان بررسی نمود. دیدگاه اول که فراگیری بیشتری دارد:

"آموزش و پرورش مسئول تربیت حرفه ای و تخصصی افراد جامعه است. یعنی آماده کردن آن ها برای جذب در نیروی کار. جامعه در سطوح مختلف به نیروی انسانی نیمه ماهر، ماهر و متخصص نیاز دارد و به این منظور افراد را از طریق تعلیمات رسمی آماده جذب در مشاغل و حرفه های گوناگون در تقسیم کار اجتماعی می سازد."( علاقه بند علی، جامعه شناسی آموزش و پرورش،ص 23)

در دیدگاه دوم که می توان آن را دیدگاه ایدئولوژیک نیز نامید:

"آموزش و پرورش در صدد پرورش نگهبانان نظام سیاسی موجود است.از این منظر آموزش و پرورش جایگاه کشمکش برسرنوع خاصی از آموزش و سیاست فرهنگی تلقی می شود.به ویژه مدرسه جایی است که در آن تلاش می شود تا ظرفیت های انسانی و شکل گیری ذهنیت آنان دستکاری شود؛چون آموزش و پرورش کوششی سنجیده برای تولید دانش،معرفت،ذهنیت یا هویت است. در چنین نهادی است که مردم به کسب خصایص اخلاقی خاصی ترغیب می شوند."(رضایی محمد ، ناسازه های گفتمان مدرسه ، ص 20)

در این دیدگاه فعالیت در آموزش و پرورش در واقع نوعی فعالیت سیاسی است که تلاش می کند ارزش ها و هنجارهای گروه های حاکم را همراه با رسانه ها و نهادهای رسمی و غیر رسمی دیگر از راه درونی سازی باز تولید نماید. آموزش و پرورشی این چنین را می توان ایدئولوژیک نامید به دو دلیل:

"نخست آن که مجموعه ای از تصورات،مفاهیم و قضایایی را در بر می گیرد که چارچوب های لازم برای تفسیر،فهم و معنادهی به برخی جنبه های حیات اجتماعی را فراهم می نماید. دوم ، نظام های ایدئولوژیک نه فقط به واسطه باورهایی خاص بلکه از رهگذر تلاش های عملی خود برای نهادینه ساختن آن باورها نیز متمایز می شوند."(رضایی محمد ، همان، ص 18)

با این مقدمات نظام آموزشی موجود در ایران را می توان نظامی آشکارا ایدئولوژیک دانست. آشکار بودن به این معنا که از ابتدای پیروزی انقلاب و تلاش برای تغییر در نظام آموزشی و تعیین هدف های جدید،برخلاف برخی نظام های آموزشی دیگر که تلاش می نمایند اهداف واقعی خود را در لایه های زیرین متن پنهان نمایند تا برچسب ایدئولوژیک بودن نخورند، این نظام با صراحت هدف های اصلی خود را اعلام نموده است . صرف نظر از این که تا چه حد دست یافتنی هستند یا شرایط برای دست یافتن به آن ها فراهم است. برای نمونه در سال 1372 اهداف پرورشی نظام آموزش و پرورش که دانش آموزان در پایان دوره متوسطه باید به آن ها دست یابند، این گونه اعلام می شود:

اصول اعتقادی اسلامی را می شناسد ... – صفات ثبوتیه و سلبیه ی خداوند را می شناسد... – با زندگی ائمه آشناست ... – با پوشش اسلامی آشناست و آن را رعایت می کند.... – ولایت فقیه را به اجمال می شناسد و ارتباط آن را با امامت می داند .. – با برخی شیوه های دشمنی با اسلام در زمان حاضر آشناست.... – مبنای حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران را می شناسد و نحوه ی انتقال آن به ولایت فقیه و مراتب مادون را توضیح می دهد. ...

و یا شورای عالی آموزش و پرورش در سال 1377 اهداف کلی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی را اینگونه تصویب می نماید:

1... 2. تقویت ایمان و اعتقاد به مبانی اسلام و بسط بینش الهی براساس قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) و ائمه معصومین (ع) ... 3. پرورش روحیه پذیرش حاکمیت مطلق خداوند برجهان و انسان و اعمال این حاکمیت براساس اصل ولایت فقیه.....

اهداف اخلاقی : 1. تزکیه و تهذیب نفس و رشد فضائل و مکارم اخلاق براساس ایمان به خدا و تقوای اسلامی 2. پرورش روحیه تعبد الهی و التزام عملی به احکام و آداب اسلامی .....

اهداف سیاسی : 1. ارتقای بینش سیاسی براساس اصل ولایت فقیه در زمینه های مختلف برای مشارکت آگاهانه در سرنوشت سیاسی کشور....

(گذری بر اهداف آموزش و پرورش در یکصد سال اخیر ، دفتز مطالعات فرهنگی ، مهرماه 1385)

در آخرین سند تدوین شده برای نظام آموزش و پرورش کشور در سال 1390 که با عنوان سند تحول بنیادین آموزش و پرورش منتشر شد و مبنای اقدامات و تغییرات کنونی آموزش وپرورش اعلام می شود، نیز اهداف ایدئولوژیک با شدت و غلظت بیشتری گنجانده و پیگیری شده اند. ضمن اینکه دایره اعتقادی محدودتری را نیز ترسیم نموده است. از جمله در فصل 5 (هدف های کلان ) صفحه 15تربیت این گونه انسانی را هدف قرار می دهد:

"1. تربیت انسانی موحد، مؤمن ،معتقد به معاد ....،ولایت مدار و منتظر و تلاش گر در جهت تحقق حکومت عدل جهانی.... آماده ی ورود به زندگی شایسته فردی،خانوادگی و اجتماعی براساس نظام معیار اسلامی. 2. ارتقای نقش نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی و ... در راستای تحقق جامعه جهانی عدل مهدوی (عج)با تأکید بر تعمیق معرفت و بصیرت دینی وسیاسی،التزام به ارزش های اخلاقی ، وفاداری به نظام جمهوری اسلامی ایران ، اعتقاد و التزام عملی به اصل ولایت مطلقه فقیه و... (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش،آذرماه 1390 ،ص 15)

اگر القاء باورهای خاص و تلاش عملی برای نهادینه ساختن آن باورها را معیار ایدئولوژیک بودن یک نظام آموزشی در نظر بگیریم،بی تردید آموزش و پرورش ایران دارای چنین ویژگی می باشد. همان گونه که قبلاً هم اشاره شد همواره به صورت آشکار این موضوع در قالب هدف ها بیان شده است. نکته قابل تأمل اما میزان کامیابی این نظام در تحقق هدف های اعلام شده است. نگارنده اگرچه اعتقاد به وجود تفاوت ماهوی میان تلاش برای القاء باورهای خاص از سال 84 به بعد با قبل از آن دارد، اما در مجموع این نظام را ناکامیاب دانسته و یکی از اساسی ترین تعارضات موجود در جامعه را تعارض میان رفتارهای عمومی و هنجارهای ایدئولوژیک می داند که به صورت رسمی از دستگاه های ایدئولوژیک دولتی مانند آموزش و پرورش ،رسانه های گروهی و ... در قالب های گوناگون تولید و منتشر شده یا مستقیماً آموزش داده می شود.

حتی با نگاهی نه چندان موشکافانه نیز می توان دریافت که میان رفتار و گفتار اکثریت نوجوا نان و جوانان تربیت شده در این نظام آموزشی در حالت غیر رسمی، با ویژگی هایی که به عنوان هدف در مصوبات و آیین نامه ها و سندها می آید شکاف های عمیقی وجود دارد. دستگاه آموزش و پرورش رسمی نه تنها در تولید انسان آرمانی خود به کلی ناکامیاب بوده است ؛بلکه حتی در آموزش ساده ترین مهارت های اجتماعی که امروزه در بسیاری از کشورها به عنوان هدف آموزش در دوره ی عمومی در نظر گرفته می شود نیز حرفی برای گفتن ندارد. توانا به تربیت افرادی با حداقل معیارهای لازم در اخلاق شهروندی نیز نیست.

دلایل این عدم موفقیت البته بررسی جداگانه ای را نیازمند است اما به اختصار می توان به چند مورد اشاره نمود. ساختار به شدت متمرکز آموزش و پرورش در ایران اجازه فعالیت خلاق و رشد را نه تنها به معلمان که به دانش آموزان نیز نمی دهد. ناتوان از جلب همکاری آنان، گونه هایی از رفتار تقابلی را نیز در آنان ایجاد می نماید. اگر هدف نهایی آموزش و پرورش ایدئولوژیک را کنترل فرهنگ و ایجاد جهان بینی و باورهایی در باب زندگی در ذهن عامه ی مردم بدانیم که موجبات حفظ اقتدار حاکمان بدون استفاده از روش های توأم با خشونت و اجبار را فراهم می آورد؛ ایجاد رفتار تقابلی یا به عبارتی مقاومت در پذیرش باورهای القائی می تواند دسترسی به هدف ها را با چالشی جدی روبرو نماید. آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد ایدئولوژیک هرگز نتوانسته باورهای مورد نظر خود را درذهن و زبان معلمان خود به عنوان انتقال دهندگان پیام ها به شکلی مقبول جایگزین کند. در نتیجه حتی اگر فرض کنیم مرحله ی اول این ارتباط که تولید و ارسال پیام باشد،از راه هدف گذاری ها،تدوین کتاب و تولید محتوای مورد نظر به خوبی صورت گرفته باشد، در مرحله ی انتقال پیام به همان دلیل نادیده گرفته شدن معلمان به عنوان افراد صاحب اندیشه،قطعاً انتقال به شیوه ی دلخواه تولید کنندگان هدف ها صورت نگرفته است و در مرحله ی سوم که دریافت و به اصطلاح رمز گشایی پیام ها توسط دانش آموزان (مخاطبان) است نیز این عدم همخوانی میان رمز گذاری و رمز گشایی پیام ها کاملاً مشهود است.

هرچند شیوه ی سنتی معلم- محور در اغلب مدارس ما همچنان حاکم است اما با توجه به کاهش اقتدار معلمان به عنوان تنها منبع علم و اطلاعات در کلاس درس،کاهش اعتبار اجتماعی معلمان و آموزش و پرورش در جامعه،عدم مقبولیت کامل گفتمان سیاسی – اعتقادی دولتی در میان دانش آموزان و خانواده های آن ها،گسترش رسانه ها و گوناگونی امکانات دسترسی به منابع خبری و علمی به رغم ایجاد محدودیت های بسیار،رشد طبقه ی متوسط شهری و انتخاب شیوه های رفتاری و سبک زندگی متفاوت با تفکرات سنتی ارائه شده در محتوای کتاب های درسی و تولیدات رسانه های دولتی، دانش آموزان یا به طورکلی پیام ها را مخالف با نظر تولید کنندگان آن رمز گشایی می کنند؛ یا این که ضمن درک پیام ها نسبت به آن ها بی اعتنا بوده،بی تفاوت از کنار آن ها می گذرند.

این مهمترین دلیل ناکامیابی آموزش و پرورش حاکمان در تولید انسان های آرمانی است که در هدف گذاری ها روی کاغذ توصیف و تصویب می شود.

نظرات 1 + ارسال نظر
جوادی شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:52 ب.ظ

باسلام خدمت جناب آقای نیک نژاد گرامی دوستان راکجا کنی محروم توکه بادشمنان نظرداری هرسئوالی که شما بفرمایید درست است به دوستان سلام برسانید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد