کودکان بازمانده از آموزش

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،29/11/91

هم اکنون چند سال است که آمار کودکان بازمانده از آموزش - البته مانند بسیاری از آمارهای دیگر- ناهمساز و گوناگون شنیده و گفته می شود . از آمار فاطمه قربان،معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش بگیرید که چند ماه پیش، وجود کودک بازمانده از آموزش را از بنیاد انکار نمود تا آمار سال 90 مرکز پژوهش های مجلس،که از بیش از سه میلیون کودک بازمانده از آموزش خبر می داد. به تازگی نیز یوسف نوری،رییس مرکز آمار و فناوری اطلاعات و ارتباطات وزارت آموزش‌وپرورش،شمار کودکان دبستانی بازمانده از آموزش را تنها 145‌ هزار دانست؛که بی گمان با آمارهای دیگر،ناهمخوان است و پذیرفتنی نمی نماید. گرچه چون بازماندگی از آموزش،در سال های بالاتر تحصیل،افزایش می یابد خود این 145 هزار هم شمار بالایی است.

مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،29/11/91

هم اکنون چند سال است که آمار کودکان بازمانده از آموزش - البته مانند بسیاری از آمارهای دیگر- ناهمساز و گوناگون شنیده و گفته می شود . از آمار فاطمه قربان،معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش بگیرید که چند ماه پیش، وجود کودک بازمانده از آموزش را از بنیاد انکار نمود تا آمار سال 90 مرکز پژوهش های مجلس،که از بیش از سه میلیون کودک بازمانده از آموزش خبر می داد. به تازگی نیز یوسف نوری،رییس مرکز آمار و فناوری اطلاعات و ارتباطات وزارت آموزش‌وپرورش،شمار کودکان دبستانی بازمانده از آموزش را تنها 145‌ هزار دانست؛که بی گمان با آمارهای دیگر،ناهمخوان است و پذیرفتنی نمی نماید. گرچه چون بازماندگی از آموزش،در سال های بالاتر تحصیل،افزایش می یابد خود این 145 هزار هم شمار بالایی است. اگر به این نکته هم توجه کنیم که هم اکنون در ایران چیزی پیرامون ده میلیون نفر وجود دارند که تنها تا دوره ی دبستان آموزش دیده اند و ده میلیون نفر هم،به کلی بی سوادند،نابهنجار بودن وضعیت آموزش در ایران،بهتر نمایان خواهد گشت.

اما در ریشه یابی این رخداد،فقر مادی خانواده،نقش نخست را بازی می کند . تنگدستی و ناداری سرپرست خانواده،باعث می شود به فرزند- به ویژه پسر- به چشم نیروی کار نگریسته شود. آموزگارانی که پیشینه ی آموزش در منطقه های محروم را دارند می دانند که اغلب،از فرزندان یک خانواده،یکی،دو تن و حتی بیشتر،تا دوره ی راهنمایی درس می خوانند و پس از آن،رو به کار کردن می آورند. این است که شوربختانه،پدیده ی کودکان کار و کودکان خیابان،پدیده ی آشنای زندگی ما شده است؛و شگفت این که برخی پیدا می شوند که وجود این کودکان را،سراسر،نادیده انگارند و آمار آنها را صفر اعلام نمایند! اما از فقر که بگذریم مهم ترین دلیل این همه کودک بازمانده از تحصیل،کیفیت پایین آموزش،جذاب نبودن کلاس درس و مدرسه،کمبود آموزگار و مشاور با انگیزه و توانمند،پیوند سست درون مایه ی کتاب های درسی با زندگی دانش آموز،و آمار بالای بیکاری دانش آموختگان دانشگاهی است. به ویژه بیکاری دانش آموختگان،یکی از سازه های برجسته به شمار می رود. آموزگاران راهنمایی و دبیرستان،با این پرسش،آشنایی بسیار دارند :"آقا ما چرا باید درس بخوانیم زمانی که فلانی و فلانی درس خوانده اند و لیسانس و فوق لیسانس گرفته اند و هم اکنون یا بیکارند و یا با درآمد بسیار ناچیز مشغول به کار شده اند،در حالی که دیگری که وارد بازار کار و خرید و فروش شده هم اکنون از وضعیت زندگی بسیاری خوبی برخوردار است؟" من خودم افزون بر این که با این پرسش،بسیار برخورد داشته و دارم به تازگی شماری از دانش آموزان را می بینم که با خرید برخی روزنامه ها که بخش آگهی پرو پیمانی دارند دستی در خرید و فروش پیدا کرده اند!

اما شاید یک دلیل دیگر آمار بالای کودکان بازمانده از آموزش این باشد که متآسفانه سپهر آموزش ایران،فرهیخته پرور نیست تا نفس خود آموزش،ارزشمند به شمار آید. این است که می بینیم پاره ای از بازماندگان از آموزش،از طبقه ی متوسط و بالا هستند. آموزش در ایران،کیفی نیست،از این رو،دانش،ارزش ذاتی چندانی هم ندارد. حتی این روزها،بسیار شنیده می شود که آموزش باید با کار و صنعت پیوند بخورد تا سودمند افتد و به کار آید. آموزش و پرورش نیز،به روش های گوناگون،بدش نمی آید دانش آموزان را به رشته ی کار و دانش،و هنرستان ها رهنمون نماید اما پنداری فراموش گردیده که فرهیختگی،اخلاق،و پرورش فراخور جامعه ی نوین،از هدف های بنیادین آموزش- دست کم تا دوره ی متوسطه – است و نه آشنایی با کار و صنعت. آموزش ایران،بیشتر مدرک تولید می کند و مدرک دار،تا فرد خردمند سنجشگر اخلاق مدار.

اما پرسشی که می ماند این است که با این شمار بالا از کودکان بازمانده از آموزش،آیا اصل سی ام قانون اساسی که بیان می دارد : "دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد" نیازمند توجه و تفسیری تازه نیست؟ آیا با این همه کودک بازمانده از آموزش،می توان گفت دولت به وظیفه ی خود عمل کرده است و "وسائل آموزش و پرورش رایگان" را فراهم آورده است؟ آیا وجود آموزگار با انگیزه،با کمترین دل نگرانی مادی،از شرایط بایسته ی آموزش به شمار نمی رود تا بتواند انگیزه بخش دانش آموزان باشد؟ آیا فضای آموزشی فراخور،استاندارد،شاد و ایمن از جمله ی این شرایط نیست؟ آیا در کشوری که آمار بیکاری دانش آموختگانش،زبانزد همگان گردیده است می توان گفت که دولت به وظیفه ی بنیادین خود،در فراهم نمودن شرایط آموزش عمل نموده است؟

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=250&pageno=7

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد