نابسامانی اقتصادی و پیامدهای آموزشی

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه آرمان،3/10/1391

“کیان دانش آموز درس خوان،خوش چهره،دوست داشتنی و با ادبی بود. مادرش را در نشست های اولیا و مربیان می دیدم- من نماینده همکاران بودم و او عضو انجمن- همواره پیگیر درس پسرش بود. آن کلاس و دانش آموزانش برای من یادگارهای فراوانی بر جا گذاشتند زیرا افزون بر اخلاق و معرفت کلاسی،بیشترشان درس خوان و باهوش بودند. آن سال گذشت،همه بچه ها به مرکز پیش دانشگاهی رفتند و من نیز کم و بیش و جسته گریخته از برخی دانش آموزان درباره کیان هم خبر می گرفتم. برادرش سال بعد به دبیرستان ما آمده و مادرش نیز دوباره به عضویت انجمن اولیا و مربیان برگزیده شد. هر از گاهی از کیان می گفت،که بسیار خوب درس می خواند و امیدواریم که رشته ی درخوری برگزیده شود. اما در میانه های سال،مادر کمتر به انجمن می آمد و گاهی نیز خود را از من پنهان می کرد. روزی کیان را در خیابان دیدم،چهره گذشته را نداشت. شکسته و خسته،موهایی بلند تا روی شانه ها،شلواری پاره پاره و ... داشت.پرسش های فراوانی در سرم پدید آمد ولی نتوانستم از او بپرسم. تابستان آن سال معاون دبیرستان مرا- به عنوان نماینده دبیران- به دبیرستان فراخواند.

    

   محمد رضا نیک نژاد، روزنامه آرمان،3/10/1391   

   

     “کیان دانش آموز درس خوان،خوش چهره،دوست داشتنی و با ادبی بود. مادرش را در نشست های اولیا و مربیان می دیدم- من نماینده همکاران بودم و او عضو انجمن- همواره پیگیر درس پسرش بود. آن کلاس و دانش آموزانش برای من یادگارهای فراوانی بر جا گذاشتند زیرا افزون بر اخلاق و معرفت کلاسی،بیشترشان درس خوان و باهوش بودند. آن سال گذشت،همه بچه ها به مرکز پیش دانشگاهی رفتند و من نیز کم و بیش و جسته گریخته از برخی دانش آموزان درباره کیان هم خبر می گرفتم. برادرش سال بعد به دبیرستان ما آمده و مادرش نیز دوباره به عضویت انجمن اولیا و مربیان برگزیده شد. هر از گاهی از کیان می گفت،که بسیار خوب درس می خواند و امیدواریم که رشته ی درخوری برگزیده شود. اما در میانه های سال،مادر کمتر به انجمن می آمد و گاهی نیز خود را از من پنهان می کرد. روزی کیان را در خیابان دیدم،چهره گذشته را نداشت. شکسته و خسته،موهایی بلند تا روی شانه ها،شلواری پاره پاره و ... داشت. پرسش های فراوانی در سرم پدید آمد ولی نتوانستم از او بپرسم. تابستان آن سال معاون دبیرستان مرا- به عنوان نماینده دبیران- به دبیرستان فراخواند. او برای اخراج یک دانش آموز نیاز به امضای من داشت،شورای دبیرستان برای بیرون کردن آن دانش آموز هم رای و همراه شده بودند. دانش آموزی سال اولی بود که دوچرخه ی همکلاس اش را از دبیرستان دزدیده بود. پس از کمی کند و کاو،نوبت به امضای من رسید. هنگامی که نام دانش آموز را پرسیدم،سرجایم خشکم زد. نام برادر کیان بود. شگفت زده از معاونمان پرسیدم این خانواده بسیار محترم و با فرهنگ اند،مادرش عضو انجمن است و کارهای بسیار خوبی برای مدرسه و بچه های انجام داده است،این رفتار بسیار دور از این خانواده است! اما او در پاسخ آهی کشید و گفت:پدرش بازاری بوده،در نابسامانی های اقتصادی ورشکست گردیده و اختلافات خانوادگی هم بالا گرفته و به جدایی پدر و مادر انجامیده است. کیان که دانشجو شده بود از درس و مشق فراری شده و برادر کوچکش نیز به دزدی رو آورده است. چند روزی از خواب و خوراک افتاده بودم. کاری از دستم ساخته نبود و چقدر سخت است هنگامی که انسان در می یابد تا چه اندازه نا توان است.

        نابسامانی های اقتصادی برای گروه ها و افراد گوناگون،پیامدهای گوناگون و گاهی بسیار زیانباری در پی دارد. اما این پیامدها در آموزش و پرورش،در بخش دانش آموزی کمتر به چشم می آید و درباره فرهنگیان نیز اگرچه با سر و صدا همراه بوده است،اما کمتر مورد توجه کارگزاران قرار می گیرد.

     این روزها گلایه هایی از سوی دانش آموزان و پدر و مادرها درباره کمک های مردمی به مدرسه ها  شنیده می شود. این گلایه ها در هنگامی افزایش یافته که سال آموزشی به پایان ماه سومش نزدیک می شود و هنوز هم از سرانه دانش آموزی- بودجه ای که آموزش و پرورش در سال آموزشی به ازای هر دانش آموز و برای هزینه های روزمره مدرسه پرداخت می کند- خبری نیست. در چانه زنی های مدیران با کارگزاران فرادست،به آنها سفارش می شود کمک ها را دریافت نمایند،اما به گونه ای که اعتراضی پدید نیاورد! فیش های برق،آب،گاز و تلفن مدرسه ها ماهانه صادر شده و مدیران هر ماه برای جلوگیری از قطع خدمات یاد شده،وادار به تهیه و پرداخت پول به هر شکلی می شوند. در این کمبود فزاینده بودجه،راهی جز فشار به خانواده ها نمی ماند. از سوی دیگر ابزارهای آموزشی- مانند دیگر نیاز ها و خدمات اجتماعی افزایش بهایی دو تا سه برابر را تجربه کرده اند. برای نمونه بهای کتاب های کمک درسی کنکور،در سنجش با سال گذشته،بیش از دو برابر شده است. برای دانش آموزان سال چهارم،تهیه این کتاب ها بیش از دویست هزار تومان هزینه دارد. اگر این هزینه را به شهریه کلاس های کنکور- دولتی نه غیر دولتی که گاه تا ده میلیون تومان می رسد- بیافزاییم چیزی کم و بیش یک و نیم تا دو میلیون تومان می شود.  این مخارج با به حساب آوردن افزایش هزینه ها،پس از اجرای هدفمندی یارانه ها،فشار کمرشکنی به خانواده های متوسط شهری وارد می کند. خانواده ها یا از پس هزینه ها بر نمی آیند که سرخوردگی دانش آموز و پدر و مادر را به همراه دارد و یا با هزار جور صرفه جویی و کاهش هزینه در بخش های دیگر- مانند خورد و خوراک- در تهیه آن کامیابند که پیامدهایی درازمدت تر را به همراه خواهد داشت. در هر دو شکل، تنش های روحی و روانی،زیرساخت های بنیادی ترین نهاد اجتماعی-خانواده- را به مخاطره خواهد انداخت. این فشارها پیامدهایی مانند افت آموزشی،افزایش کودکان و نوجوانان بازمانده از آموزش،بالا رفتن حس تحقیر شدگی در دانش آموزانی که نمی توانند کمکِ درخور را پرداخت نمایند،بالا رفتن تنش های خانوادگی میان این خانواده ها،دامن زدن به حس ناتوانی پدر و مادر در برابر فرزندانشان و ....را در پی خواهد داشت. و بیش از همه بر دانش آموزان اثر گذاشته و افزون بر ضربه زدن به فرآیند آموزش و تمرکز کلاسی،آنها را از درس و مشق و مدرسه گریزان می نماید و شوربختانه کسی پاسخگوی این پیامدها نیست.

    اما روی دیگر سکه در تاثیر نابسامانی های اقتصادی در آموزش و پرورش،کم توانی فرهنگیان در فراهم نمودن کمترین سطح زندگی است. اگرچه اکنون مانند گذشته این صنف تنها گروه ناراضی از دریافت های خود نیستند و کارمندان دیگر نیز کم و بیش در این حس با معلمان همراهی بیشتری یافته اند،اما ناتوانی یا کم توانی ملی این گروه از کارمندان دولت پیامدهای بسیار فاجعه آمیزی را برای ساختار آموزشی کشور در پی خواهد داشت. اکنون فرهنگیان تنها خود را پاسخگوی وظیفه های کلیشه ای و سازمانی می دانند. درگیری های اقتصادی،آنها را به شغل های دوم و سوم واداشته و انرژی و توان آنها را در انجام وظایف آموزشی خویش،به گونه ای فزاینده، کاسته است. آنها خود را همواره بستانکارِ ساختار آموزشی،دولت و پدر و مادرها می دانند و به هیچ رو حقوق خود را در سنجش با دشواری های کار معلمی درخور نمی یابند. نا کافی بودن دستمزد،نارضایتی شغلی در معلمان را به شدت افزایش داده و در کلاس رفتن و در زمان آموزش،آشکارا بی انگیزگی در رفتارهای حرفه ای آنها نمایان است. این بی انگیزگی،بی گمان،ضربه های سخت و بی برگشتی را به فرآیند یادگیری- یاددهی و سامانه ی آموزشی وارده نموده و آن را بیش از گذشته دچار ناکارآمدی و روزمرگی نموده است. در پایان شاید رفتار رئیس جمهور برزیل- کشوری توسعه یابنده با اقتصادی شکوفا- بسیار آموزنده باشد که در روزهای گذشته با وجود پیشرفت های اقتصادی باور نکردنی،خواستار افزایش بودجه آموزش و پرورش شده است. گویا او دریافته است که ورود به جرگه ی کشورهای پیشرفته،تنها در گرو توسعه ی انسانی کشور است نه پیشرفت های اقتصادی!باشد که دست اندرکاران کشور هر چه زودتر راهی برای برونرفت از این برزخ اقتصادی بیاندیشند.

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدتقی سبزواری جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ق.ظ http://www.nmadrseh.blogfa.com

گلی پیدا نکردم که تقدیم تان کنم.

سپاس گزارم جناب سبزواری گرامی،امیدوارم همواره تندرست و کامیاب باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد