"داوری" در پهنه ی آموزش

مهدی بهلولی،روزنامه قانون،7/9/91

گرچه پر از اما و اگر است و سخت دست به عصا گام برمی دارد و بی گمان برای آینده راه روشنی را نمی گشاید اما می توان گفت در خرده به سه دهه ی گذشته ی آموزش و پرورش،و برنامه ها و هدف های پی گرفته شده،سخنانی خواندنی دارد. خواندنی،هم برای آموزگاران و مدیران مدرسه ها،و هم برای فرادستان آموزش و پرورش. سخنانش از سر تجربه های شخصی اش در نهادهای تصمیم گیرنده آموزش است،و نیز از سر آشنایی هایش با فلسفه. تجربه ی پنجاه و پنج ساله ی آموزشی اش هم،یکی دیگر از بنیادهای اندیشگی و داوری هایش می باشد : رضا داوری اردکانی را می گویم و کتاب "در باب تعلیم و تربیت در ایران". داوری در این کتاب،که گردآیه ای است از دو گفت و گو و پنج نوشته،به آموزش و پرورش و دگرگونی های پیاپی آن می پردازد. گرچه تاریخ نوشته ها و حتی درآمد کتاب،روشن نیست اما پیداست که نوشتن برخی از آنها،دست کم به 15- 10 سال پیش برمی گردد،و از همین رو درون مایه شان،از گونه ای کهنگی رنج می برند. کتاب "در باب تعلیم و تربیت در ایران" در سال گذشته و در 268 صفحه،از سوی انتشارات سخن منتشر شد،البته با بیش از 50 صفحه! معرفی دیگر کتاب های انتشارات سخن در پایان کتاب،زیر نام "کارنامه سخن" که این کارنامه،نزدیک به 20 درصد به قیمت کتاب افزوده است. بگذریم از این که در فهرست،واپسین نوشته کتاب "فلسفه و تربیت" نیز از قلم افتاده است.

مهدی بهلولی،روزنامه قانون،7/9/91

گرچه پر از اما و اگر است و سخت دست به عصا گام برمی دارد و بی گمان برای آینده راه روشنی را نمی گشاید اما می توان گفت در خرده به سه دهه ی گذشته ی آموزش و پرورش،و برنامه ها و هدف های پی گرفته شده،سخنانی خواندنی دارد. خواندنی،هم برای آموزگاران و مدیران مدرسه ها،و هم برای فرادستان آموزش و پرورش. سخنانش از سر تجربه های شخصی اش در نهادهای تصمیم گیرنده آموزش است،و نیز از سر آشنایی هایش با فلسفه. تجربه ی پنجاه و پنج ساله ی آموزشی اش هم،یکی دیگر از بنیادهای اندیشگی و داوری هایش می باشد : رضا داوری اردکانی را می گویم و کتاب "در باب تعلیم و تربیت در ایران". داوری در این کتاب،که گردآیه ای است از دو گفت و گو و پنج نوشته،به آموزش و پرورش و دگرگونی های پیاپی آن می پردازد. گرچه تاریخ نوشته ها و حتی درآمد کتاب،روشن نیست اما پیداست که نوشتن برخی از آنها،دست کم به 15- 10 سال پیش برمی گردد،و از همین رو درون مایه شان،از گونه ای کهنگی رنج می برند. کتاب "در باب تعلیم و تربیت در ایران" در سال گذشته و در 268 صفحه،از سوی انتشارات سخن منتشر شد،البته با بیش از 50 صفحه! معرفی دیگر کتاب های انتشارات سخن در پایان کتاب،زیر نام "کارنامه سخن" که این کارنامه،نزدیک به 20 درصد به قیمت کتاب افزوده است. بگذریم از این که در فهرست،واپسین نوشته کتاب "فلسفه و تربیت" نیز از قلم افتاده است.

اما کار بنیادی داوری در این اثر،به پرسش گرفتن آموزش و پرورش است،از فلسفه و هدف ها گرفته تا برنامه ها و چگونگی اجرای آنها،و انتقاد از این که این سامانه ی ارزشمند،سال هاست که بدون وارسی ژرف و نگرشی اندیشیده به پیش می رود. البته نه این که داوری در سراسر کارنامه ی آموزش و پرورش،هیچ نکته ی مثبتی نمی بیند اما روی هم رفته،این دستگاه را در رسیدن به هدف هایش،کامیاب نمی داند.

ولی ویژگی اصلی سخنان داوری- که از دید این نگارنده،کاستی اصلی آن هم می باشد- سرگردانی اندیشگی است. گویی داوری درباب آموزش،هیچ سخن روشن و پیشنهاد جایگزینی ندارد. کانون بنیادین کتاب،پرسش افکنی است و نویسنده می کوشد نشان دهد که می توان- و می باید- پاره ای پذیرفته های همگانی آموزش را به پرسش گرفت و درباره ی آنها اندیشید. برای نمونه این که چرا همه ی کودکان بایستی به مدرسه بروند و درس بخوانند،و تا کجا و تا چه اندازه باید در آموزش پیش بروند،و چه درس هایی باید داده شوند و چه درس هایی با نیاز زمانه و جامعه هماهنگ نیستند و مفید و کارگر نمی افتند. اما،در یکی دو جای کتاب درباب پرسیدن،و کارساز سخن گفتن،نکته های ارزنده ای آمده که گویا خود نویسنده توجه چندانی به آنها نداشته است : "پرسشی که صرفآ پرسش یک یا چند تن باشد و مخاطبان،آن را صوری تلقی کنند،پاسخ ندارد... طرح پرسش هم معجزه نمی کند،بلکه باید در جان ها نفوذ کند و آن ها را مهیای اصلاح سازد."(ص 26) و " اگر گاهی بعضی سخنان در بعضی گوش ها نمی گیرد،صرف تکرار سخن،سود ندارد؛بلکه باید گوش را آماده ی شنیدن کرد....گوش ها همواره به روی هر سخنی به یک اندازه،باز نیست. گوش مدرن،سخن مدرن می شنود و گفت و گفتار دیگر به آسانی در آن نمی گیرد."(ص 84) چنین می نماید که بخش بزرگی از سخنان و پرسش های داوری،پرسش های فراخور زمانه نیستند،و حتی اگر پاسخی کمابیش پذیرفتنی بیابند،از دشواری های بنیادین آموزش این زمانه،آن چنان چیزی کم نخواهند کرد. نه این که نباید پرسیده می شدند بلکه بسنده کردن به آنها و نرفتن به سوی پرسش های راستین و بنیادی تر آموزش این روزگار از یک سو،و از سوی دیگر حرکت در فضای گنگ و پر از پرسش های ریز و درشت،و سپس بی پاسخ گذاشتن همه ی آنها،نمی تواند چندان "در جانی نفوذ کند" و ثمربخش باشد.

داوری،با نگاه به اندیشه ی پسامدرن،دل در گرو جامعه و آموزشی دارد که هم به سنت وفادار بماند و هم جانب برخی سویه های مدرن را بگیرد : "مدرسه محل تمرین چیزی که به دیروز تعلق دارد و برای زندگی دیروز مناسب بوده است،نیست."(ص19) با این رو چنین می نماید که نقدش به مدرنیته،بنیادی است و می خواهد در چارچوب و قالب مدرن،درون مایه های اساسی سنت را پاس بدارد. در جایی می نویسد : "سنت تیغ دو دم است. بی آن نمی توان زندگی کرد اما باید با ظرافت با آن به سر برد. در هر حال وقتی زیر پای آدمی محکم و ثابت نیست خود را هم نمی تواند نگاه دارد چه رسد به این که چیزی هم به سمت او پرتاب کنند و او بخواهد آن را با دست های خود بگیرد. اخذ و اقتباس علم و تمدن هم،پایاب محکم می خواهد."(ص 257) نقد داوری به سنت و آموزش سنتی،پرواگرایانه است و بیشتر،به نقد شیوه ها و بی برنامگی ها می پردازد،به گونه ای خواستار کمتر شدن حجم کتاب های درسی و شمار آنهاست،کنکور را به زیر پرسش می برد،از برنامه های دگرگونی های بنیادین در آموزش و پرورش خرده ها می گیرد و آنها را بی نتیجه می شمارد،از گریز مغزها انتقاد می کند،و بسی سخنان و خرده های دیگر،که سال هاست از زبان بسیاری از دست اندرکاران آموزش نیز،شنیده شده و می شود،اما پا را از سپهر اندیشگی- آموزشی سنت،فراتر نمی گذارد.

این که آموزش و آموزش شناسی(پداگوژی) کی به یکی از دل نگرانی های اندیشه وران ایرانی درخواهد آمد،پرسشی است شایان درنگ و اندیشه،اما این که آیا داوری با کتاب "در باب تعلیم و تربیت در ایران" توانسته،با درافکندن پرسش های سخت،راستین و امروزین،در این راه گامی به پیش بنهد و آموزش را به یادها بیاورد،سخنی است که گواه و نشانه ی چندانی بر درستی اش پیدا نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد