اردوهای دانش آموزی و چند پرسش

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه ی آرمان،9/8/1391

 

خبر کشته شدن دانش آموزان بروجنی در بازگشت از اردوی راهیان نور،موجی از اندوه و غم بر فضای آموزشی کشور حاکم کرد. تصور این که قرار بود این دختران،عروسان خوش خرامی باشند در خانه ی بخت و می بایست روزی پدر و مادر و فرزندان خویش را- به رسم همه ی دختران و زنان- زیر بال های مهر خود می گرفتند،تن هر کسی را می لرزاند و اشک هر چشمی را روان می کند. از این دختران و خانواده هایشان  سخن ها گفته شده است،اما نباید مدرسه،هم شاگردی ها و آموزگاران آنها را فراموش نمود. من تجربه ی از دست دادن دانش آموزم را دارم و سختی آن را می دانم. دانش آموزی که دست کم یک سال شریک غم ها و شادی های کلاس و دوستانش بوده است،به ناگاه جایی خالی از خود به جا می گذارد و روزها،آن جای خالی یادآور همه وجود او خواهد بود و این برای هم کلاسی ها و آموزگارانش سخت دشوار است. بدا به حال معلمانی که چندین دانش آموز را در این حادثه از دست داده اند. بُگذریم که رویدادی پر ز آبِ چشم است و اندوه آن در چند واژه نمی گنجد.

        اما هنوز چند روزی از این رخدادِ دلخراش نمی گذرد که پس از نشست مشترک نمایندگان مجلس،وزیر آموزش و پرورش و مسئولان بسیج،همگی در گفت و گوهایی از ادامه ی این اردوها خبر داده و نقش این سفرها بر آشنایی دانش آموزان با فرهنگِ ایثار و شهادت را یادآوری نمودند. در همین حال نیز بر خطر زدایی از این سفرها تاکید کردند. با هم صدا شدن خرده گیران مجلسی و مسئولان برگزارکننده، بیم آن می رود که مدتی بگذرد و مانند گذشته این حادثه نیز به فراموشی سپرده شود و اردوها در سکوت ادامه یابند و رخدادی دیگر،دانش آموز یا دانش آموزانی دیگر،جاده ای دیگر و اتوبوس و یا راننده ای دیگر و باز هم چرخه ای اندوه بار و تکان دهنده و باز هم موج و... باز هم سکوت!

 

محمد رضا نیک نژاد، روزنامه ی آرمان،9/8/1391

خبر کشته شدن دانش آموزان بروجنی در بازگشت از اردوی راهیان نور،موجی از اندوه و غم بر فضای آموزشی کشور حاکم کرد. تصور این که قرار بود این دختران،عروسان خوش خرامی باشند در خانه ی بخت و می بایست روزی پدر و مادر و فرزندان خویش را- به رسم همه ی دختران و زنان- زیر بال های مهر خود می گرفتند،تن هر کسی را می لرزاند و اشک هر چشمی را روان می کند. از این دختران و خانواده هایشان  سخن ها گفته شده است،اما نباید مدرسه،هم شاگردی ها و آموزگاران آنها را فراموش نمود. من تجربه ی از دست دادن دانش آموزم را دارم و سختی آن را می دانم. دانش آموزی که دست کم یک سال شریک غم ها و شادی های کلاس و دوستانش بوده است،به ناگاه جایی خالی از خود به جا می گذارد و روزها،آن جای خالی یادآور همه وجود او خواهد بود و این برای هم کلاسی ها و آموزگارانش سخت دشوار است. بدا به حال معلمانی که چندین دانش آموز را در این حادثه از دست داده اند. بُگذریم که رویدادی پر ز آبِ چشم است و اندوه آن در چند واژه نمی گنجد.

        اما هنوز چند روزی از این رخدادِ دلخراش نمی گذرد که پس از نشست مشترک نمایندگان مجلس،وزیر آموزش و پرورش و مسئولان بسیج،همگی در گفت و گوهایی از ادامه ی این اردوها خبر داده و نقش این سفرها بر آشنایی دانش آموزان با فرهنگِ ایثار و شهادت را یادآوری نمودند. در همین حال نیز بر خطر زدایی از این سفرها تاکید کردند. با هم صدا شدن خرده گیران مجلسی و مسئولان برگزارکننده، بیم آن می رود که مدتی بگذرد و مانند گذشته این حادثه نیز به فراموشی سپرده شود و اردوها در سکوت ادامه یابند و رخدادی دیگر،دانش آموز یا دانش آموزانی دیگر،جاده ای دیگر و اتوبوس و یا راننده ای دیگر و باز هم چرخه ای اندوه بار و تکان دهنده و باز هم موج و... باز هم سکوت!

      پس از این نشست،پرسش ها و ابهام ها همچنان پا برجایند. در روزهای نخست حادثه،هر یک از دستگاه های درگیر،دیگری را مقصر معرفی می نموند. که آشکار ترین و شگفت آور ترین آنها "بروید از مسولانش بپرسید" وزیر آموزش و پرورش بود. از آن رو شگفت آور که این حادثه در نهاد زیر فرمان حاجی بابایی رخ داده و اگر هم نهادهایی دیگر،برگزارکنندگان اردوها باشند،این اردوها بدونِ هماهنگی و همکاری وزیر و زیر دستانش امکان اجرا نمی یابد. به یاد دارم که اردوهای راهیان نور از سال ها پیش، در نهادهای گوناگون به ویژه دانشگاه ها اجرا می شد. اما ورود حاجی بابایی به جایگاه وزارت،این گونه سفرها در آموزش و پرورش را به شدت افزایش داد به گونه ای که تا پیش از این حادثه و در گفت و گوهایی که وزیر با رسانه های گوناگون انجام می داد،برگزاری و افزایش این اردوها،همواره در سیاهه ی کارهای مهمِ وی نشسته و بارها از برقراری و افزایشِ این سفرها ابراز خرسندی و سربلندی می نمود. از این رو به آسانی نمی توان نقش آموزش و پرورش در این حادثه را نادیده گرفته و مسئولان نیز به سادگی نمی توانند از زیر بار این حادثه شانه خالی نماید. موضع گیری های چند روزه گذشته،دست کم نشان می دهد که آموزش و پرورش،مسئولیت این رخداد تلخ را نپذیرفته است. اما پیرامونِ حادثه و سخنانِ نمایندگان و مسئولان،چند نکته بسیار خودنمایی می کند.

1-      نمایندگان عضو کمیسیون آموزش مجلس و مسئولان شرکت کننده در نشست،همگی بر تاثیرِ مثبتِ این سفرها بر روحیه و رفتارِ دانش آموزان تاکید نمودند. اما این تاثیر تا چه اندازه و تا چه مدت می تواند اندیشه ی دانش آموزان را در فضای روحانی مناطق عملیلتی پرواز دهد و از این رهگذر دغدغه های انسانی و ملی درباره ی شهدا،ایثارگران،رزمندگان و .... را برای تاثیری درخور در زندگی آنها پایدار نماید. می دانیم که نهادینه شدن یک اندیشه در انسان،فرایندی زمان بر و پیچیده است. برای پدید آوری و پایداری یک اندیشه و رفتارهای برآمده از آن- در هر گستره ای- نیاز به آموزش پیوسته، درگیری فکری و سازماندهی داده در راستای موردِ آموزش،آزمون و خطا و تجربه و ... است. درباره این اردوها با فرض اثرگذاری،چون دانش آموز در دوران آموزش و تنها یک بار این رویداد را تجربه می کند،نمی توان به ماندگاری این اثرها خیلی امیدوار بود.

2-      تنها یادگاران جنگ تحمیلی،منطقه و مرز و خاک نیستند. آرامگاه شهیدانِ گرامی این دفاع،خاطراتِ گوناگون شرکت کنندگان در آن،فیلم و نمایشنامه درباره ی از خودگذشتگی ها و از همه مهمتر دیدار با جانبازان دفاع مقدس،چه بسا بیش از این سفرها و اردوهای خطرناک،بر افزایش روحیه ی ایثار و شهادت در دانش آموزان کارا باشد. افزون بر آن،این دیدارها می تواند بر روحیه ی جانبازان عزیزی که سال ها پس از جنگ درگیر رنج های توان فرسای آن هستند،اثر بگذارد و آنها را از هراس فراموش شدن برهاند. این خود آموزشی دیگر به نوآموزان است تا قدرشناس تلاش ها و از خودگذشتگی های این گوهران کمیاب باشند.

3-      در سخنان نمایندگان بر خطر زدایی از این گونه سفرها تاکید شده است. اما پرسش این جاست،که آیا در کوتاه مدت می توان زیر ساخت های درخور و با ضریب امنیت بالا را برای این سفرها فراهم نمود؟ برای نمونه با آن که چندین سال است بر بهینه سازی جاده ها تاکید می شود و در محورهای گوناگون جاده ای، ساخت و ساز راه ها به شکلی پیگیرانه و شبانه- روز در حال انجام است،هنوز هم جاده های کشور از خطرخیزترین و پر تلفات ترین جاده های جهان به حساب می آید- به ویژه جاده های کوهستانی و پر پیچ و خمِ غرب و جنوب غربی که با توجه به ویژگی های جغرافیایی سرعت کار در آنها بسیار کم است. آیا می توان درصدِ خطاهای انسانی را به صفر رساند؟ آیا ظرفیت آن وجود دارد که ناوگان اتوبوسی کشور را در اندک زمان پیشرفته و به روز کرد؟ با این وضع آیا سخن از خطر زدایی از این گونه اردوها جایگاهی دارد؟

پاسخ به پرسش های بالا خیلی دشوار نیست. اما با همه ی این ها،باید دید که برای مسئولان درگیر،ضرورت برگزاری و ادامه ی این اردوها آنقدر هست که با همه ی این اما و اگرها،خطرِ این گونه مسافرت ها را به جان بخرند و باز هم در آینده شاهدِ رویدادهای تلخ و دلخراشی از این دست باشند و باشیم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد