دور بی برنامگی در آموزش وپرورش

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه قانون،۷/۸/۹۱ 

   چند روز پیش، یکی از معاون های دبیرستان برگه ای را به من داد که روی آن نوشته شده بود «نمون برگ ارزشیابی مستمر مدارس متوسطه نظری از سال تحصیلی 91-90» با لبخند گفت «نمون برگ» است، نه «نمونه برگ»! و ادامه داد باز دکانی برای برخی باز شده، تا زمانی بگذرانند و ... این واکنش بیشتر فرهنگیان– درست یا نادرست– به بخشنامه ها و دستور هایی است که هر روز و هر ماه و هر سال در آموزش وپرورش صادر می شوند و بسیاری به مدرسه نرسیده لغو می شوند. نمونه های فراوانی از این «قانون های یک شبه» می توان نام برد که پایداری آنها در آموزش وپرورش با خوش بینی بیش از یک سال نمی شود. اما چرا؟ چگونه است که بیشتر بخشنامه ها و دستورهای نوشته شده حوزه های ستادی، نه تنها در پایین ترین سطح هرم آموزش وپرورش یعنی مدرسه ها اجرا نمی شود بلکه از سوی راس این هرم نیز به طور درخوری پیگیری نمی شود؟
شاید یکی از علت ها را بتوان دوری فرهنگیان –اجرا کننده های بخشنامه ها- از کانون های تصمیم گیری و تصمیم سازی دانست. فرهنگیان آنچنان خود را دور از این کانون ها می دانند که برنامه ریزان و صادر کنندگان بخشنامه ها را نشسته در اتاق های شیشه ای می خوانند که غالبا تجربه عملی از آموزش، مدرسه، کلاس و دانش آموز ندارند. برخی از این دستورات آنچنان دور از فضای مدرسه است که چند روز هم یارای ایستادگی ندارد. از سوی دیگر این بخشنامه ها معلمان را به یاد این گفته آشنا که «آفتابه و لگن صد دست...» می اندازد. سال هاست فرهنگیان از اندازه دستمزد خود گله دارند و دریافتی خود را هم تراز با چشمداشت مسوولان نمی دانند از این رو کمتر به همیاری ها پاسخ مثبت می دهند.

چند روز پیش، یکی از معاون های دبیرستان برگه ای را به من داد که روی آن نوشته شده بود «نمون برگ ارزشیابی مستمر مدارس متوسطه نظری از سال تحصیلی 91-90» با لبخند گفت «نمون برگ» است، نه «نمونه برگ»! و ادامه داد باز دکانی برای برخی باز شده، تا زمانی بگذرانند و ... این واکنش بیشتر فرهنگیان– درست یا نادرست– به بخشنامه ها و دستور هایی است که هر روز و هر ماه و هر سال در آموزش وپرورش صادر می شوند و بسیاری به مدرسه نرسیده لغو می شوند. نمونه های فراوانی از این «قانون های یک شبه» می توان نام برد که پایداری آنها در آموزش وپرورش با خوش بینی بیش از یک سال نمی شود. اما چرا؟ چگونه است که بیشتر بخشنامه ها و دستورهای نوشته شده حوزه های ستادی، نه تنها در پایین ترین سطح هرم آموزش وپرورش یعنی مدرسه ها اجرا نمی شود بلکه از سوی راس این هرم نیز به طور درخوری پیگیری نمی شود؟
شاید یکی از علت ها را بتوان دوری فرهنگیان –اجرا کننده های بخشنامه ها- از کانون های تصمیم گیری و تصمیم سازی دانست. فرهنگیان آنچنان خود را دور از این کانون ها می دانند که برنامه ریزان و صادر کنندگان بخشنامه ها را نشسته در اتاق های شیشه ای می خوانند که غالبا تجربه عملی از آموزش، مدرسه، کلاس و دانش آموز ندارند. برخی از این دستورات آنچنان دور از فضای مدرسه است که چند روز هم یارای ایستادگی ندارد. از سوی دیگر این بخشنامه ها معلمان را به یاد این گفته آشنا که «آفتابه و لگن صد دست...» می اندازد. سال هاست فرهنگیان از اندازه دستمزد خود گله دارند و دریافتی خود را هم تراز با چشمداشت مسوولان نمی دانند از این رو کمتر به همیاری ها پاسخ مثبت می دهند.
اما پاسخ ژرف تری نیز می توان به این موارد داد. آموزش وپرورش آکنده از کانون ها و جزیره های جدا و دورافتاده تصمیم سازی از هم است. در سراسر سال های راه اندازی این وزارتخانه، همواره دستگاه های گوناگون دولتی و گروه های سیاسی رقیب، نگاهی ابزاری به این نهاد فراگیر و اثرگذار داشته اند. برآیند این نگاه ها، گاه شیرازه کارها را چنان از دست مدیران درمی آورد که گسترده ترین نهاد کشور به پیکری بی سامان می ماند. گاهی آن را بنگاه کاریابی و اشتغال زایی می دانند و گاهی ابزاری برای فشار بر دولت، هراز گاهی آن را بهترین جا برای به دست آوردن رای می پندارند و گاهی هم جاده صاف کن سیاست های اقتصادی و... آنچه کمتر به چشم می آید نگاهی توسعه گرا و رشدیابنده در جهانی سراسر پر رقابت و پیش رونده است. به گفته بسیاری از کارشناسان، آموزش وپرورش هیچ گاه دارای برنامه و نقشه راه هدفمند، یکپارچه و آینده نگر نبوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر شکوهی در دولت موقت آهنگ نوشتن برنامه ای فراگیر کرد. برنامه در دوره وزارت پرورش تصویب شد ولی اجرایی نشد. در دوره مدیریت اکرمی برنامه نویسی پیگیری نشد و آموزش وپرورش درگیر دشواری های دوران جنگ شد و مدرسه ها به شکل کانون های دفاع از انقلاب و کشور در پشت جبهه درآمدند. با پایان یافتن جنگ و روی کار آمدن دولت سازندگی، نیرویی دانشگاهی و مدیری باتجربه اما بیگانه با آموزش وپرورش به نام نجفی بر فراز این نهاد فراگیر- که اکنون دچار بیماری های فراوانی نیز شده بود- گمارده شد. اگرچه نجفی در آموزش وپرورش چهره درخشانی از خود باقی گذاشت اما در زمینه تهیه سند یا برنامه ای فراگیر، کم کاری ناباورانه ای انجام داد. در همه این سال ها کارشناسان آموزشی از نبود برنامه و نقشه راه گله مند بودند. نجفی دیرپاترین و دگرگون کننده ترین وزیر آموزش وپرورش در دوران 33ساله انقلاب است. اما باز هم نبود آن نقشه راه آن کرد که نباید. کنار رفتن نجفی همانا و چرخش در به روی پاشنه پیشین همان. مظفر با برآمدن دولت خاتمی بیشترین تغییرهای دولت سازندگی در آموزش وپرورش را کنار گذاشت و به خانه نخست بازگشت. باز هم دگرگونی های سلیقه ای و ناگهانی آغاز شد و همه هزینه ها برای ساختن دوباره چرخ آغاز شد. در دولت دوم اصلاحات روندی که در دوره نجفی آغاز شده بود، یعنی باز کردن پای کارشناسان دانشگاهی در آموزش وپرورش پی گرفته شد. برون داد این کار آغاز آماده سازی یک نقشه راه آینده نگر به نام «سند ملی آموزش وپرورش» شد. هزاران ساعت کار کارشناسی روی آن انجام گرفت ولی در دولت خاتمی پایان نیافت. در دوران فرشیدی آن را به بهانه مشکلات دینی و فرهنگی کنار گذاشتند و در دوران علی احمدی باز هم با هزینه های هنگفتی، دگرگونی های گسترده ای یافت و در پایان هم سرفرازی تصویب آن در شورای عالی آموزش وپرورش برای حاجی بابایی ماند! اما جدای از اینکه این سند تا چه اندازه با آموزش وپرورش ایران، دستاوردهای پژوهشی آموزش شناسی جهانی و نیازهای دانش آموزان امروزین کشور سازگار است، هنوز هم اجرایی نشده و هنوز هم شاهد کردارهای سلیقه ای و بیرون از چارچوبی ترازمند برای وزیر و همکاران او هستیم. برخی از دگرگونی های انجام شده در دوران حاجی بابایی ساختار آموزش وپرورش را به ده ها سال پیش برمی گرداند و برخی نیز تغییراتی را که باید در چندین سال و در زمان و مکان های گوناگون آزموده، بررسی و ارزیابی شود را در یک سال اجرایی می کند و... . اکنون نیز سرنوشت آن در تیرگی گسترده ای به سر می برد. در این میان، فرهنگیان، پدر و مادرها و کارشناسان، در نبود یک نقشه راه و برنامه همه سو نگر، چگونه می توانند کارهای این وزیر یا هر مدیر دیگری را سنجیده و ارزشیابی کنند؟ تا چه موقع آموزش وپرورش باید جولانگاه حوزه نفوذ باورهای فردی یک وزیر باشد؟ و تا چه موقع آموزش وپرورش چنین جهش های پر پیچ و خم و دور های پیاپی را تاب می آورد؟ باید شکیبا بود و دید.

نظرات 2 + ارسال نظر
آرمین دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.manoto-doostane.blogfa.com

سلام من آرمین هستم وممنون که به وبلاگ ما سر زدید

ali ashoori چهارشنبه 10 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ب.ظ http://tehran-man-khoda.mihanblog.com

سلام آقای نیکنژاد
واقعا حرفتون رو قبول دارم
ای کاش مسولین هم بیان و حرف دل معلم ها رو گوش بدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد