ناسازه ی مدرسه فرسوده و آموزش و پرورش کارا

 

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،۲۳/۷/۱۳۹۱

  

ساختار نوین آموزشی که به نظام 3-3-6 شناخته می شود هم اکنون چند روزی است که رنگ اجرا به خود گرفته است. بسیاری از منتقدان،جدای از این که آیا دگرگونی به این گستردگی از نیازهای نخست آموزش و پرورش می باشد یا نه،از شیوه و شتاب باور نکردنی در اجرای آن گله مند بوده و پیامد های دلگرم کننده ای را برای این تغییرات پیش بینی نکرده و نمی کنند. درباره ی این دگرگونی ها به فراوانی سخن ها رفته شده است : از شتاب در اجرا و تالیف کتاب ها گرفته تا نبودِ زمینه های درخور در خانواده ها،دانش آموزان و آموزگاران،اما این یاداشت پی گیری و اجرای برنامه ها در آموزش و پرورش را از دریچه ای دیگر مورد ارزیابی قرار می دهد.

امسال دبستان ها در شرایطی سال آموزشی را آغاز نمودند که بسیاری از مدیران آنها با دلهره های فراوان و تلاش های فراوان تر،در پی آماده سازی فضای درخور،برای کلاس های سال ششم،تابستان خویش را به پایان رساندند. برخی با بکارگیری فضاهای کارگاهی و آزمایشگاهی، گروهی با درآمیختن پایه های پایین تر،شماری با استفاده از فضای حیاط مدرسه و ساخت و ساز در آن و بخشی نیز با دیوارهای پیش ساخته و کاذب و ... وادار به اجرای خواسته های مسئولان فرادست گردیدند.

محمد رضا نیک نژاد،روزنامه آرمان،۲۳/۷/۱۳۹۱ 

 

ساختار نوین آموزشی که به نظام 3-3-6 شناخته می شود هم اکنون چند روزی است که رنگ اجرا به خود گرفته است. بسیاری از منتقدان،جدای از این که آیا دگرگونی به این گستردگی از نیازهای نخست آموزش و پرورش می باشد یا نه،از شیوه و شتاب باور نکردنی در اجرای آن گله مند بوده و پیامد های دلگرم کننده ای را برای این تغییرات پیش بینی نکرده و نمی کنند. درباره ی این دگرگونی ها به فراوانی سخن ها رفته شده است : از شتاب در اجرا و تالیف کتاب ها گرفته تا نبودِ زمینه های درخور در خانواده ها،دانش آموزان و آموزگاران،اما این یاداشت پی گیری و اجرای برنامه ها در آموزش و پرورش را از دریچه ای دیگر مورد ارزیابی قرار می دهد.

امسال دبستان ها در شرایطی سال آموزشی را آغاز نمودند که بسیاری از مدیران آنها با دلهره های فراوان و تلاش های فراوان تر،در پی آماده سازی فضای درخور،برای کلاس های سال ششم،تابستان خویش را به پایان رساندند. برخی با بکارگیری فضاهای کارگاهی و آزمایشگاهی، گروهی با درآمیختن پایه های پایین تر،شماری با استفاده از فضای حیاط مدرسه و ساخت و ساز در آن و بخشی نیز با دیوارهای پیش ساخته و کاذب و ... وادار به اجرای خواسته های مسئولان فرادست گردیدند. اما آیا تنها فراهم نمودن فضای فیزیکی،آن هم با چنین شتابی پاسخگوی دگرگونی ای به این بزرگی می باشد؟ سال گذشته محمود حسینی دولت آبادی نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس گفته بود : " مسئولان آموزش و پرورش به دنبال تک شیفته کردن مدارس و به دلیل کمبود فضای آموزشی،سراغ مدارسی رفته اند که به دلیل فرسودگی و خطر تخریب بر اثر زلزله،در نوبت نوسازی بوده اند." البته باید دقت نمود که این نماینده مجلس در زمانی از به کارگیری مدرسه های فرسوده سخن می راند که هنوز تغییر ساختار آموزشی به گونه ای جدی پیگیری نمی شده است. آیا مدارس فرسوده در همین یک سال تخریب،بازسازی و یا بهسازی شدند؟ آیا درگیری فراوان مسئولان در پی گیری اجرای ساختار نوین،به آنها فرصت درخور برای تمرکز بر امکانات مورد نیاز ایمن سازی مدرسه ها را فراهم نمود؟ آیا ساخت و سازهای شتاب زده و دیوارهای پیش ساخته و کاذب می تواند ایمنی دانش آموزان را تضمین کند؟

برابر آمارهای سازمان نوسازی مدارس،تنها یک سوم فضاهای آموزشی کشور در برابر زلزله ایمن می باشند. یک سوم آنها نیازمند بهسازی و بقیه نیز تخریبی هستند که در مجموع شصت و شش درصد آنها ایمنی درخوری برای حضور دانش آموزان را ندارند. این درحالی است که کلان شهرها به دلیل قدمت شان،بیشترین فضاهای آموزشی پر سابقه و فرسوده را داشته و در میان آنها تهران رتبه نخست مدارس نا ایمن را دارا است. حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش نیز می گوید "تهران با کم و بیش یک میلیون و صد و سی هزار دانش آموز و شصت و سه هزار فرهنگی در صدر فرسوده ترین مدارس کشور است تا جایی که برخی از آنها عمری هشتاد و پنج ساله دارند." این درحالی است که شنیده ها از تراکم بیش از اندازه کلاس های دبستان با اجرای ساختار 3-3-6 حکایت دارد. برای نمونه در دبستان هایی که برای راه اندازی پایه ششم مجبور به کاهش و درآمیختن پایه های پایین تر شده اند در برخی از مناطق تهران در هر کلاس چهل و پنج دانش آموز را جا داده اند. جدای از پیامدهای منفی آموزشی،این تراکم به شدت ناایمن بوده و در صورت بروز هر رویداد خطرناکی مانند زلزله پیامدهای ناگواری برای کودکانی که نیاز بیشتری به یاری دارند،در پی خواهد داشت. اگر همین یک سوم مدرسه های تخریبی کشور را برای تهران بپذیریم و یک سوم دانش آموزان و فرهنگیان نیز در این کلاس ها به فرایند یادگیری بپردازند،در این صورت در هنگام خطر نزدیک به چهارصد هزار تن تنها در این مدرسه ها آسیب خواهند دید. این آمار وحشتناک در حالی است که از مدرسه های نیازمند مقاوم سازی چشم بپوشیم.در چنین وضعی در برخی از مناطق تهران با اجرای ساختار تازه برای جبران کمبود فضاهای آموزشی پیامد تغییرات،از مدارس ناایمن و تخریبی بهره گیری شده است. بارها شنیده و دیده ایم که"حادثه خبر نمی کند" اگر روزی حادثه ای دلخراش روی دهد،چه کسی پاسخگوی آسیب های جانی و مالی آن خواهد بود؟ دانش آموزان در مدرسه تحت مسئولیت آموزش و پرورش قرار دارند، آیا سامانه آموزشی، امکانات درخور برای حفظ جان آنها را در دست دارد؟ آیا نباید پیش از آنکه به فکر بارور نمودن اندیشه های دانش آموزان بود،زمینه تندرستی آنها را فراهم نمود؟ آیا نباید یک بار برای همیشه واژه ی مدارس فرسوده را از فرهنگ واژگان مسئولان آموزش و پرورش خط زد،تا زمینه های درخور برای اندیشه ورزی و پرورش شهروندان شایسته را فراهم نمود؟ جدای از خطر های پیش گفته، مدارس فرسوده به ویژه در مناطق مرکزی تهران به هیچ وجه فضاهای درخوری برای آموزشی نوین نیستند. ساختمان هایی فرسوده،کلاس هایی رنگ و رو رفته،کوچک،تاریک و پر تراکم،حیاط هایی بی دار و درخت و بی روح،هیچ گاه نمی تواند به شکلی فراگیر دانش آموزانی کامیاب پرورش دهد. و با همه اینها، باز هم می توان از آموزش و پرورش کارا و به ویژه دگرگونی بنیادین در آموزش سخن گفت؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد