خشونت آموزشی


محمدرضا نیک نژاد، ص آخر روزنامه فرهیختگان، 1 اسفند ماه 95
(این یاداشت با کمی حذف و  با نام" لطفاکمی انصاف! " در روزنامه به چاپ رسید. )
سال هاست که خشونت در مدرسه هر از گاهی فضای رسانه ای را در می نوردد. هر بار و برای چند روز از کارشناس و دست اندرکار آموزشی و خبرنگاران گرفته تا کاریکاتوریست ها درباره اش می گویند و می نویسند و قلم فرسایی می کنند و پس از چند روز باز همه چیز آرام می شود و آموزش و دانش آموز و آموزگار راه خود می روند و رسانه ها و دست اندرکاران و خبرنگاران نیز راه خویش. در چند روز گذشته فرو رفتن مداد در سر یک دانش آموز باز موج رسانه ای را به راه انداخت و دوباره همه سنگ تمام گذاشتند! در همین روزها در شبکه های اجتماعی فرهنگیان نیز عکس چشم آسیب دیده معلم هنرستانی در تهران در اثر درگیری با دانش آموزَش به شدت دست به دست می شد و واکنش های گوناگونی و شدیدی از سوی فرهنگیان را داشت. ریشه های خشونت- دست کم آن چه که در پیوند با محیط آموزش است- مشخص و روشن است. برای نمونه می توان به کلاس های پر جمعیت با تراکم بالا، دانش آموزان گریزان از شرایط کسالت آور درس و مدرسه، آموزش نیافتگی آموزگاران و پرورش نیافتگی در زمان خشم، ناآگاهی از راه های قانونی برای برخورد با دانش آموزان خاطی و البته زیر پا گذاشتن همین قانون ها از سوی فرادستان مدرسه به بهانه کنترل مدرسه، مدیریت های خشک مدرسه ها و دوری از شادی و سرزندگی، فشارهای ناشی از فرهنگ آموزشی معدل محور و ... اشاره کرد. اما نکته آزار دهنده آن است که با همه این دشواری ها که بارها و بارها در رسانه ها منتشر شده اند، دست اندرکاران ارشد آموزش و پرورش همچنان گوش ها و چشم ها را بسته و راه خویش می روند. گرچه هنگامی که بزرگترین دلنگرانی سکانداران آموزشی کشور تامین بودجه، آن هم از راه هایی غیر از منابع دولتی و به پایان رساندن سال آموزشی با روش های وصله – پینه ای باشد، نباید چشم براه دگرگونی های آموزشی چشم گیر و تاثیر گذار بود؛ چه برسد به گرفتاری خشونت در مدرسه که ریشه هایی فرهنگی – تاریخی نیز دارد. از سوی دیگر شوربختانه برخی دوستان خبرنگار نیز با چنین رویدادهایی به شکل ابزاری برخورد کرده و تنها آن را موضوع خبری داغی می دانند که تا چند روز می توان درباره اش گفت و نوشت و خبر ساخت. گرچه نگارنده به عنوان یک فرهنگی با انتشار چنین خبرهایی همراهم اما نخست آن که خبر هم باید بتواند آگاهی رسانی کند و هم به دست اندرکاران برای تغییر فشار آورد و هم دو سوی رخداد را بی طرفانه داوری کند. بی گمان خشونت بر دانش آموزان، کار بسیار زشتی است و انتظار می رود برابر با قانون با آن برخورد شود اما خشونت نسب به معلم چه؟ چه خشونت عریانی مانند کتک زدن و آسیب رساند و حتی کشتن، چه خشونت های نهفته ای مانند فشارهای روانی ناشی از کلاس های پر جمعیت و شیطنت های نامتعارفِ دانش آموزان و ساختار آموزشی انگیزه کش و ... پس لطفا کمی منصف باشیم.http://newspaper.fdn.ir/newspaper/page/2168/16/108703/0

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد