حاشیه‌نگاری بر عملکرد 9 ساله مدارس هوشمند در ایران


 هوشمندسازی به بهای جدایی معلم و دانش‌آموز
فاطیما فردوس، روزنامه وقایع اتفاقیه،17 مهر 95
مدرسه‌های هوشمند، به زمان ما نرسید؛ نهایت تکنولوژی و استفاده از ابزارهای کمک آموزشی در کنار تخته‌سیاه، تخته‌های وایت‌برد بود و سی‌دی‌های آموزشی و فیلم و کل هفته را به عشق رسیدن به آن کلاس می‌گذراندیم که سر یک کلاس هم شده، معلم کمتر حرف بزند و ما فیلم ببینیم و تفریح کنیم؛ همان موقع هم ابزارهای کمک‌آموزشی ساده، برایمان حکم تفریح را داشت و توجهی به محتوای درس نداشتیم. با هزار زور، امتحان، تست هوش و البته پارتی‌بازی، معلم را راضی می‌کردیم که فلان درس را در اتاق کامپیوتر برگزار کند و ما از فضای جدی و خشک کلاس درس، خارج شویم. از سال 86 بود که اولین طرح راه‌اندازی مدرسه‌های هوشمند در مقاطع ابتدایی، کلید خورد. اگر آن زمان گذرتان به مدرسه‌های غیرانتفاعی و با شهریه‌های بالا خورده باشد، حتما دیده‌اید کلاس‌های مخصوصی را در مدرسه مشخص کرده بودند که بردهای هوشمند بزرگی به جای تخته‌سیاه در آن بود و اسمش را کلاس‌های هوشمند گذاشته بودند. برخورد دانش‌آموزان و حتی معلم‌ها با آن بردها، مثل شیئی بود که انگار تا‌به‌حال ندیده‌اند و تفریح دانش‌آموزان این شده بود که ساعاتی در روز را یواشکی به این کلاس‌ها سر بزنند و ته و توی این شی‌ء عجیب را دربیاورند. در نگاه اول، حضور تکنولوژی و ابزار کمک آموزشی دیجیتال در نظام آموزشی، بسیار مثبت و کارآمد به نظر می‌آمد به‌طوری‌که شیوه‌های متفاوت و جدیدی را برای آموزش در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌داد و طبیعتا روند یادگیری را لذتبخش‌تر می‌کرد. در یک کلاس هوشمند، دانش‌آموز و معلم می‌توانستند در لحظه از اطلاعات علمی استفاده کنند و این مسئله، نقطه امتیازی بود که معلم می‌توانست با طرح یک پرسش، امکان پاسخ‌های متفاوت را به دانش‌آموزان بدهد و در واقع، فضایی برای گفت‌و‌گو و فکر کردن گروهی را به‌وجود آورده بود و از این نظر، ابزار بسیار مهمی بود اما این مسائل و امتیازها در حد همان طرح و کلاس‌هایی با عنوان کلاس‌های هوشمند باقی ماند و به‌کارگیری هوشمندانه از این مدرسه‌ها با توجه به اینکه نیاز به معلم آموزش‌دیده و نظام آموزشی درخوری داشت که رسیدن به این مطالبات، چندان هم آسان نبود و فقط هزینه‌های زیادی برای هوشمندکردن صوری این مدارس، به همراه داشت.
مدارس هوشمند، جایگاهی در آموزش ندارند
مدارس هوشمند، عنوانی کلی بود که از سوی وزیر آموزش‌و‌پرورش در دولت دهم، از سال 86 مطرح شد و هنوز که هنوز است پس از گذشت 9 سال، جایگاه تعریف‌‌پذیری ندارد. محمدرضا نیک‌نژاد، معلم و عضو هیأت‌مدیره کانون صنفی معلمان، با اشاره به اینکه در آن دوران با روش‌های گوناگون از خانواده‌ها پول گرفته می‌شد و در بیشتر موارد، یک رایانه دست‌دوم و یک تابلوی هوشمند و یک کلاس رنگ شده و... در مدرسه تهیه می‌شد و برای این کلاس و مدرسه، نام هوشمند برگزیده می‌شد، می‌گوید: «اکنون و پس از گذشت چند سال از آن دوران، هنوز هم مدرسه‌های هوشمند، چندان جایگاهی در آموزش کشور ندارند و فقط نام پر سر و صدایی را یدک می‌کشند که اسمی بی‌مسماست و حتی در مدرسه‌هایی که کلاس‌هایشان دارای این امکانات هستند نیز چندان بهره‌ای برای آموزش و دانش‌آموزان ندارد.»مدرسه هوشمند، بسته به تعریفی که از آن داریم، می‌تواند متفاوت باشد؛ در بسیاری از مدارس، از ابزارهای کمک‌آموزشی مثل تخته، پوستر، نمودار و عکس استفاده می‌کنند و اسم آن را مدرسه هوشمند می‌گذارند اما در برخی مدارس هم هوشمندسازی در مراتب بالاتری صورت گرفته و معلم و دانش‌آموز از امکانات کامپیوتری و رسانه‌های هوشمند، در لحظه استفاده می‌کنند و اطلاعات علمی و عمومی در دسترس آنها قرار می‌گیرد. در همین میان، حسین دهقان، رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی آموزش‌و‌پرورش، می‌گوید: «اگر هوشمندسازی مدارس، به‌صورت پیشرفته صورت بگیرد و امکان استفاده از تمام وسایل به‌صورت دیجیتال باشد، این طرح بسیار کارآمد خواهد بود اما مدرسه‌ای را با این شرایط سراغ ندارم. حدودا بیشتر از 12 سال پیش، بررسی‌ای انجام دادیم و در آن قرار بود که IT و ICT به آموزش ‌و ‌پرورش وارد شود و در آن پژوهش، عوارض و عواقب اجتماعی ناشی از آن را در تمام ابعاد بررسی کردیم ولی بعدها ایده‌هایی مطرح شد که صرفا برای تغذیه رسانه‌ای بود و عملا آثار کارآمدی در آن ندیدیم.»
تقابل هوشمندسازی با وجود هزاران مدرسه خشتی
ا توجه به اینکه هوشمندسازی در شرایط ایده‌آل می‌تواند بسیار کارآمد باشد و تأثیر مثبتی در یادگیری دانش‌آموز و تعامل با معلم داشته باشد اما پیش‌تر از آن باید زیرساخت‌های لازم برای شکل‌گیری این نوع مدارس را مورد بررسی قرار داد. در واقع، زیرساخت‌های لازم برای شکل‌گیری مدارس هوشمند در ایران نه در زمان شروع این طرح و نه درحال‌حاضر فراهم نیست. در نخستین سال‌های هوشمندکردن مدرسه‌ها، این طرح با یک دوپینگ رسانه‌ای وارد ادبیات آموزشی شد و شتاب‌زده و بدون ردیف‌های بودجه مورد نیاز و زیرساخت‌های درخور و نیازها و امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری به اجرا درآمد. در همین زمینه، نیک‌نژاد تصریح می‌کند: «گرچه درحال‌حاضر و با گذشت زمان، شمار اندکی از مدرسه‌ها به‌ویژه در شهرها به خیال فرادستان، هوشمند شده‌اند اما همچنان امکانات نرم‌افزاری آن همچون آموزش‌دیدگی آموزگاران و نمایه‌های آموزشی متناسب با این طرح با کمبودهای شدیدی همراه بوده و به گره‌ای کور در‌این‌زمینه تبدیل شده است.»به گفته او، هنوز هم که هنوز است، گویا آموزش‌و‌پرورش به‌منظور تهیه زیرساخت‌های درخور برای این طرح برنامه‌ای ندارد و اجرای بهینه آن را به گذشت زمان سپرده است. از این گذشته، چون بیشتر این امکانات با کمک پول‌های دریافتی از خانواده‌ها تهیه شده است در مناطق کمتر توسعه‌یافته و نابرخوردار این فرایند در مدرسه و ساختار آموزشی اصلا جایگاهی ندارد و در بسیاری از شهرهای کوچک و روستاها، هوشمند‌سازی حتی در حد حداقل‌ هم وارد آموزش نشده و آموزگاران و دانش‌آموزان با آن آشنایی ندارند؛ البته این طبیعی است که وقتی 30 درصد مدرسه‌های کشور فرسوده‌اند و بیش از هزار مدرسه خشتی‌ هستند و چندین هزار مدرسه کانکسی داریم، هوشمند‌سازی مانند جوک به نظر می‌رسد. دهقان نیز درباره زیرساخت‌ها معتقد است آموزش‌و‌پرورش در زمینه تبادل اطلاعات بسیار پیشرفت کرده و امکان زیرساخت‌ها کافی است اما اینکه چه چیزی می‌خواهد مبادله شود، اهمیت بالایی دارد. به عبارت دیگر، امکانات بنیادی فراهم است ولی امکانی برای مبادله اطلاعات به صورت هوشمند در این مدارس نداریم.

مکانیزم جایگزین تدریس تعاملی و رودررو نداریم

همان‌طور که اشاره شد، طبیعتا امکاناتی مثل مدارس هوشمند می‌تواند یادگیری را تسهیل و تسریع کند اما به گفته دهقان، متغیرهای بنیادین دیگری وجود دارد که مربوط به یادگیری است و اگر سواد رسانه‌ای برای معلم و دانش‌آموز فراهم نباشد، عملا کارایی نخواهد داشت. به‌عنوان مثال، دانش‌آموزی که می‌خواهد مباحث فیزیک، زیست و... را به‌صورت چندرسانه‌ای متوجه شود، از طریق ابزار دیجیتال یادگیری لذتبخش‌تر خواهد بود اما این موارد تحت‌تأثیر عوامل متعددی است که ایجاد انگیزه و پس‌زمینه طبقاتی از مهم‌ترین موارد آن است. در واقع، مکانیزم جایگزین شیوه تدریس تعاملی و رودررو بین معلم و دانش‌آموز باید وجود داشته باشد که عملا چنین سیستمی به‌عنوان رقیب وجود ندارد.
در تکمیل این وضعیت، محمدرضا نیک‌نژاد ادامه می‌دهد: «پژوهش‌های جهانی و تا اندازه‌ای داخلی نشان می‌دهد که حتی در هوشمندترین مدرسه‌ها، فناوری‌های آموزشی این‌چنینی، تأثیر معناداری در آموزش ندارند. در واپسین کتابی که درباره آرا و اندیشه‌های پروفسور محمدرضا سرکارآرانی به‌عنوان شناخته‌شده‌ترین ایرانی در گستره آموزش‌شناسی جهان، با عنوان «در تمنای یادگیری» منتشر شد به این نکته مهم اشاره شده است که حتی در پیشرفته‌ترین و نامدارترین کشورها در زمینه آموزش، هیچ پژوهشی، کارایی بیشتر در بهره‌گیری از این امکانات را حتی به‌طور نسبی تأیید نمی‌کند. در واقع، ما بیش از آنکه به امکانات این‌چنینی نیاز داشته باشیم به فلسفه آموزشی برآمده از تجربه‌های جهانی و بر پایه آموزه‌های بومی نیاز داریم. خود من نیز به‌عنوان یک معلم که هم در مدرسه‌های هوشمند کار کرده‌ام و می‌کنم و هم مدرسه‌هایی که این فناوری را ندارند، شاهد چنین تفاوتی نبوده‌ام.»
توقع بیجای هوشمندسازی با ساختار آموزشی نادرست
از آنجایی که محوریت «کار در کلاس» مشخصه اصلی آموزشی مدارس هوشمند است، انتظار می‌رود این روند در مدارس هوشمند ایران نیز اجرائی شود اما نیک‌نژاد با رد این مسئله در مدارس می‌گوید: «مشکل ما در این‌باره، روش‌ها نیستند بلکه دیدگاه‌ها هستند. روش‌ها و ابزارهای نوین مورد نیازشان، بر پایه روش‌های خودیادگیری و پرورش فردی و اجتماعی دانش‌آموزان بنا شده است و شاید در‌این‌زمینه کلاس‌های هوشمند تا اندازه‌ای بتواند سرنخ آموزش را به دست دانش‌آموزان بدهد اما هنگامی که ساختار آموزشی ما و درون‌مایه‌های آن به‌شدت سنتی، تست‌محور و کنکورمدار هستند و همه آموزش و دست‌اندرکاران کلاس و مدرسه، مدیر منطقه، وزیر و حتی خانواده‌ها به دنبال مهارت‌یابی دانش‌آموزان در تست و حفظ نکته و آموختن روش‌های کنکوری و در پایان کامیابی در آن هستند، چگونه به بهره‌گیری از این ابزارها در راستای آموزش نوین دلخوش و امیدوار باشیم؟» رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی آموزش‌و‌پرورش نیز معتقد است؛ وقتی مدرسه‌ای هوشمند نباشد، طبیعی است که امکان کار در کلاس از طریق ابزار هوشمند وجود نخواهد داشت و مدرسه هوشمندی را در ایران سراغ ندارم که محور اصلی آن کار در کلاس باشد.

هوشمندسازی، آب در هاون کوبیدن است
با تمام این تفاسیر، می‌توان گفت مدارس هوشمند در صورتی که در مراتب و سطح بالایی فعالیت کنند، کمک خوبی در یادگیری و آموزش است اما نمی‌توانند جایگزین تأثیر معلم، دانش‌آموز و ارتباط رودررو باشند. در این میان، عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان با اشاره به اینکه تدریس به شیوه هوشمند چقدر توانسته بر روش سنتی تأثیرگذار باشد، می‌گوید: «من به‌عنوان معلم، کمتر آموزگاران و مدرسه‌هایی را دیده و تجربه کرده‌ام که در این مسیر به کامیابی‌هایی دست یافته باشند اما در کل نسبت به سروصدا و بودجه‌هایی که از خانواده‌ها گرفته و در این راه هزینه شده است، می‌توان دستاوردها را صفر ارزیابی کرد. بی‌گمان به گفته دکتر آرانی، مشکل آموزش ما، روش‌ها و ابزارها نیست بلکه فلسفه آموزشی و دیدگاه‌ها و سیاست‌های خرد و کلان دست‌اندرکاران و از همه مهم‌تر فرهنگ آموزشی حاکم بر جامعه است. تا هنگامی که گام‌به‌گام در اندیشه بهسازی روش‌ها و اصلاح بینش‌ها نباشیم، ابزار و امکانات، گره‌ای از کار آموزش ما نمی‌گشایند و چون اندیشه‌ها و بینش‌های آموزشی ما در عین اینکه ابزارهای نوینی دارند اما دارای زیربناهای سنتی هستند و بی‌گمان هوشمندسازی مدرسه‌ها آب در هاون کوفتن است و کاری بیهوده.»

http://www.vaghayedaily.ir/fa/News/27968/%D9%87%D9%88%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D9%85%D8%B9%D9%84%D9%85-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد