قسمت اول: موانع ساختاری
جعفر ابراهیمی/تارنمای حقوق معلم و کارگر
برای بررسی موانع و تنگناهای به ثمر نشستن اعتراضات و مطالبات
صنفی معلمان ایران ضروری است بهصورت خلاصه نگاهی به وضعیت ساختارهای کلان در جامعه
ایران داشته باشیم. ساختار و فرماسیون مسلط نظام اقتصادی در ایران مبتنی بر منطق سود
و سرمایه است این ساختار اقتصادی در یک رابطه متقابل با ساختار سیاسی متمرکز و ایدئولوژیک،
عرصه عمومی جامعه ایران را طوری شکل داده است که این عرصه با چالشها و تضادهای مختلفی
در ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی روبرو است تا جایی که برخی
از این چالشها شکل بحران به خود گرفتهاند.
تحت تأثیر ساختار مسلطِ موجود و به خاطر بازتولید مناسبات و ارزشهای طبقه فرادست در عرصه اجتماعی شکلی از نظام آموزشی در ایران شکلگرفته است که کوچکترین حرکت و مطالبه بهحق صنفی معلمان را سرکوب یا بایکوت میکند. ازآنجاکه نظام آموزشی یکی از مهمترین ابزار ایدئولوژیک بازتولید نظام اجتماعیِ ساختار مسلط است لذا طبیعی است که دارای تمام ویژگیهای ساختارهای کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد به خاطر همین قانونمندی نظام آموزشی در ایران دارای ساختاری متصلب، از بالا به پایین، غیر دموکراتیک و غیر مشارکتی است که با برتری گفتمان موفقیت تحصیلی و کنکوری شدن آموزش در دو دهه اخیر در راستای همسویی بیشتر با ساختار اقتصادی به سمت خصوصیسازی و کالایی سازی آموزش قدم برداشته است. و در سایه سیاستهای کلان و برنامههای نظام آموزشی ما شاهد بینواسازی گسترده معلمان در عرصه زیست اجتماعی، افت تحصیلی و کاهش کیفیت آموزشی در بین دانش آموزان و پولی و خصوصیسازی آموزشی در ایران بودهایم البته این ابعاد کلی است مثلاً میتوان در ارتباط با مسئله و مشکلات زیست اجتماعی معلمان به دستمزد پایین معلمان، عدم برخورداری از خدمات اجتماعی و فرهنگی مناسب، تنزل جایگاه و منزلت معلمان، عدم برخورداری از بیمه درمانی مناسب، مشکل مسکن و … اشاره نمود.
بنابراین وضعیت کنونی معلمان ایران متأثر از ساختارهایی است که بهصورت خلاصه به آنها اشاره شد لذا طبیعی است که معلمان در اعتراض به وضعیت موجود و برای غلبه بر مشکلات دست به اقداماتی بزنند. این اقدامات را میتوان در قالب طیفی از اعتراضات بررسی نمود. سطحیترین لایه اعتراضات گلایه کردن در جمع همکاران و سایر اقشار جامعه است که عملی را در پی ندارد، در سطحی بالاتر نامهپراکنی انفرادی و جمعی شکلی از کنش اعتراضی است که معلمان معترض به فراخور شرایط از آن استفاده میکنند این اعتراض اگرچه عملیاتی است اما در سطح پایینی از کنش اعتراضی است در سطحی بالاتر از کنش اعتراضی معلمان بهصورت جمعی اقدام به تحصن در مدارس مینمایند که البته به خاطر تهدیدها و عواقب این نوع اعتراض، معلمان کمتری به آن میپیوندند، اما در بالاترین سطح اعتراضی در ایران، معلمان ضمن ترک مدرسه در مقابل ادارات کل و نهادهای دولتی مانند وزارتخانه، مجلس یا دفتر ریاست جمهوری دست به تجمع میزنند معلمان ایران در 15 سال گذشته بارها تجربه این سطح از اعتراضات را داشتهاند و در دولتهای خاتمی و احمدینژاد بهشدت و با خشونت سرکوبشدهاند.
بهجز گلایه کردن و نالههای از روی بیعملی معلمان، سایر اشکال اعتراضها نهتنها بیثمر نبوده است بلکه یک گام معلمان را در پیشبرد اهداف خود به جلو رانده است نامهنگاریها حداقل توجه افکار عمومی و فرا دستان در قدرت و حاکمیت را به مسئله معلمان جلب نموده است و تحصن و اعتصاب در برخی موارد دولتها را به عقب رانده است؛ اما هزینههای تحمیلشده و سرخوردگیهای بعد از اعتراضات نیز بسی مخرب بودهاند مثلاً برخورد آهنین حاکمیت با اعتراضات سالهای 85 و 86 و بهتبع آن وقایع سال 88 تاکنون معلمان و فعالان صنفی را به محاق برده است.
تشکل های صنفی در شکل گیری و جهت دادن و نیز تحقق مطالبات معلمان نقشی درخور توجه دارند، این تشکل ها هستند که می توانند با ایجاد فضای فعالیت و مشارکت صنفی عرصه ای برای تغییر شرایط موجود فراهم نمایند اما تشکلی می تواند متولی این تغییر باشد که با بلوک های قدرت و ثروت مرزبندی جدی و ساختاری داشته باشد. نظام آموزشی یکی از موانع شکل گیری تشکل های صنفی مستقل زیرا ریشه بسیاری از مشکلات در خود ساختار آموزشی است و چاره ای جز این ندارد که به صورت سیستماتیک جلوی تشکل یابی مستقل را سد نماید. اما چرا نظام آموزشی تشکل های صنفی را در ساختار خود نمی پذیرد و با هر نوع از تشکل یابی مستقل مخالف است؟
جواب مشخص است چون نظام آموزشی خود در شکلگیری مطالبات و عدم تحقق آن و به انفعال کشاندن فعالان صنفی، نقشی غیرقابلانکار و چند بعدی دارد. این ساختار ازیکطرف در شکل و محتوا موجب انباشت مطالبات میگردد بهعنوانمثال در بعد شکلی نظامی آموزشی، ساختاری فربه و ناکارآمد با انبوهی از نیروهای ستادی و پستهای غیر آموزشی دارد که این شکل به همراه ویژگی غیر دموکراتیک و غیر مشارکتی ساختار آموزشی باعث تهیه محتوایی ناکارآمد میشود. تهیه محتوای آموزشی بهصورت غیر مشارکتی تا برنامهریزیهای کلان غیر کارشناسی و غیرعلمی نتیجه شکلیِ نظام آموزشی ناکارآمد و اخته است. در یک چنین سامانهای بهصورت طبیعی افراد لایق و دارای تخصص به حاشیه رانده میشوند و اکثریت معلمان دیده نمیشوند و اقلیتی فرصتطلب و نالایق بر مسند امور قرار میگیرند. بیکفایتی و ارتقای رانتی از ویژگی بارز مدیران این نوع نظام آموزشی است.
پس شکل و محتوای ناکارآمد نظام آموزشی باعث انباشت مطالبات معلمان میگردد اما همین نظام از سوی دیگر با مکانیسمهای خاص خود مانع تحقق مطالبات میگردد. مثلاً در ساختار آموزشی در برابر هر نوع تغییر به سمت ساختار دموکراتیک و مشارکتی مقاومت میکند و تمام راهکارهای ممکن برای تغییر وضعیت موجود را با قوانین دستوپا گیر مسدود میکند. بیشک مشارکت فعالانه معلمان در ساختار نظام آموزشی در قالب تشکلهای مستقل میتواند بر ساختار فعلی تأثیر مثبت بگذارد، پس نظام آموزشی با ترفندهای مختلف مانع یک اتحاد صنفی مستقل میگردد از ابزار تهدید و تطمیع استفاده میکند و از نیروهایی که از رانت وفاداری به نظام آموزشی برخوردارند برای در هم شکستن اعتراضات استفاده میکند. طبیعی است آنتیتز یک ساختار بوروکراتیک و غیر مشارکتی را تشکلهایی که خود غیر دموکراتیک و ناکارآمد هستند نمیتوانند طرحریزی کنند. پس فرادستانِ نظام آموزشی موجود با پربها دادن به برخی تشکلهای وابسته به قدرت میکوشند مسیر شکلگیری تشکلهای مستقل را مسدود یا منحرف نماید.
توضیح: قصد داشتم در پاسخ به فراخوان سایت معلم و کارگر برای بررسی موانع و تنگناهای تحقق مطالبات صنفی با تأکید بر فقدان تشکلهای صنفی یادداشتی بنویسم اما نوشتههایم به یک مقاله طولانی بدل شد بهناچار آن را به چند قسمت کوتاه تقسیم نمودم تا همکاران و خوانندگان را زیاد خسته نکنم. این یادداشتهای کوتاه در کنار هم نشان میدهند که چگونه در غیاب تشکل یابی مستقل صنفی معلمان حقوق و مطالبات صنفی معلمان محقق نمیگردد بیشک تحلیل نگارنده بینقص نیست بخصوص در بخشهایی که بهنقد تشکلهای موجود پرداختهام امیدوارم این یادداشتها زمینهای برای گفتگو میان فعالان و برخی تشکلها را فراهم نماید.
ترکیب بند اجتماعی"مردبازیگوش!"
(تقدیم به همه ی اهالی شریف فرهنگ
-به ویژه ، همکاران ایثارگر فرهنگی: معلمان عزیز):
1-خوش به حال تو مرد بازیگوش!/حال،مال تو مردبازیگوش!/
ماکه اوت ایم در زمانه و ، گل/ به جمال تو مرد بازیگوش!/
شاهکارتو چیست؟شوت و دریبل/ این، کمال تو مرد بازیگوش!/
برترین رویداد دوره ی ماست:/ فوتبال تو مرد بازیگوش!/
//منِ بیچاره، اهل فرهنگ ام/ دور از تو! عجیب دلتنگ ام//
2- درس خواندیم تا، کسی بشویم/ یا نویسای نارسی بشویم/
یا که در شهرِ پر فریبِ زمان/ " اهل شغل مقدسی " بشویم/
و شدیم آنچه که نمی بایست/ تا که سالارِ بی کسی بشویم/
در ترافیکِ خرج، پارک کنیم؟/ یا گرفتارِ ناکسی بشویم؟/
// علم و تحصیل و فن! چه مظلوم اید!/ آرزوهای من! چه مظلوم اید!//
3- آب از سر،گذشت. راحت باش/ با همین سرگذشت، راحت باش/
جامعه با همین مرام، خوش است/ چون ز معبر گذشت، راحت باش/
سختیِ عمرِ کوتهِ دنیا/ چون که دیگر گذشت، راحت باش /
ناقدی تا همین اواخر بود / دیگر او درگذشت. راحت باش/
// ای رفیق شفیق! می بینی؟!/ ختم ما می دهند شیرینی //
4- سایت، کم نیست. می توان رخشید/ نکته را، هم گرفت و هم بخشید/
و چه فردای پر امید، خوش است!/ که بر اوج زمانه می رخشید/
بله؛ این، امتیاز دوره ی ماست/ دوستان! پس سوار بر رخش اید/
فرصتم کم؛ کم است راحتِ فکر/ فکرِ صد پاره را نمی بخشید؟/
// یکسره می دوم برای معاش/ بود وقت تنفسی ای کاش! //
5- اهل فرهنگ! انتقاد کنید/ بغض ها را دوباره داد کنید/
سایت هایی برای گفتن هست/ تا کلیدی بر اِنسداد کنید/
سخت باشد؛ ولی وظیفه ی ماست/ در رهِ معرفت، جهاد کنید!/
در نشان دادنِ جهالت قرن/ " به غمِ عشق" استناد کنید/
// ما که گفتیم و کار خود کردیم/ آنچه را داشتیم،آوردیم. //