فنآوری می تواند الهام بخش آفرینندگی باشد یا آموزش را از انسانیت دور سازد
دایان راویچ
برگردان : مهدی بهلولی
فرهنگیان نیوز
فنآوری دارد آموزش و پرورش آمریکا را دگرگون می سازد- امری که می تواند سودمند و یا زیان بخش باشد. سودمندی اش از روش های نوآورانه ای است که آموزگاران با آنها به دانش آموزان شان انگیزه می دهند تا در پروژه های علمی درگیر شوند،تاریخ را خودشان با دیدن رخدادهای گذشته بیاموزند،و ایده های شان را در اینترنت بکاوند. به معنای دقیق کلمه،هزاران آموزگار دانای اینترنتی وجود دارد که درباره ی روح بخشیدن به کلاس های درس برای افزایش درگیری دانش آموز در فرایند یادگیری،یکریز به داد و ستد ایده ها می پردازند. اما زیان باری اش به شماری از رفتارهای موذیانه برمی گردد.
محمد رضا نیک نژاد،روزنامه اعتماد
۲ مهر ۹۲
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن و با تاخیر، در روزنامه چاپ شد )
در روزهای گذشته و در بی خبری تابستانی مدرسه ها،بخشنامه ای روانه ی دبیرستان ها شد و در رسانه ها نیز بازتاب یافت . موضوع بخشنامه فرستادن دانش آموزان قبولی شهریورماه به رشته های کار و دانش و فنی و حرفه ای است. در این چند روزه رسانه ها در نقد این بخشنامه گزارش ها و یاداشت هایی را منتشر کرده اند،اما از دیدگاه رعایت حقوق شهروندی و آموزش این حقوق مورد بررسی قرار نگرفته است. نخستین ایراد حقوقی این بخشنامه محروم نمودند بخشی از شهروندان – بیرون از ضوابط و فرآیند های اداری جا افتاده- از حق برگزیدن رشته تحصیلی مورد علاقه ی خویش است. بسیار دیده می شود که شماری از دانش آموزان در برخی از درس ها بی انگیزه و ناتوان و در برخی دیگر با انگیزه و توانا هستند. تجدید شدن در یک یا حتی چند درس نمی تواند سنجه ی درخوری برای فرستادن زوری دانش آموزان به رشته های مورد نظر آموزش و پرورش باشد- آن هم به بهانه ی رونق بخشیدن به هنرستان ها و البته افزایش آمارهای! پیش بینی شده در رشته های کار- دانش و فنی- حرفه ای. در این میان آنچه که زیرپا گذاشته می شود حق آموزش و یادگیری برخی دانش آموز در رشته های مورد علاقه یشان است. این که در ادیبهشت ماه 92 درونمایه ی این بخشنامه به شکل شفاهی به آگاهی دبیرستان ها رسید و اکنون نیز در تعطیلات تابستان و بی سر و صدا به مدرسه ها فرستاده می شود،بسیار پرسش برانگیز و شگفت آور است!
مهدی بهلولی،روزنامه آرمان،2 مهر 92
"این نوشته متآسفانه با حذف بخش های مهمی از آن به چاپ رسید."
نخستین روز مهر،روز آغاز دیگری است برای آموزش،و همواره فرصتی فراهم می آورد برای کسانی که دل در گرو آموزش دارند تا به معنا،هدف،درون مایه،بهسازی و بسیار موضوع های دیگر پیرامون آن بیندیشند. و شگفت این که پرسش هایی از این دست،که هدف آموزش چیست و بایستی گام به کدام سو بردارد سال هاست که میان اندیشه وران مطرح است و پنداری پاسخی استوار و همه پذیر نمی یابد. هرگاه که آدمی می پندارد ره به درونه ی آموزش گذاشته و معنای آن را به چنگ آورده است باز پرسش هایی سربرمی آورند سهمگین،که پرده ی پندار را پاره می کنند. و البته این بحث معنا و هدف آموزش،تنها در ایران نیست که معرکه ی آراست؛ گستره ای جهانی دارد.
محمدرضا نیکنژاد،روزنامه بهار،1 مهر 92
در تقویم سالانه دو روز جداگانه برای آموزگار و دانشآموز وجود دارد. اما روز نخست آغاز سال آموزشی را شاید بتوان روزی برای هر دو این استوانههای آموزش در کشور دانست. نگارنده این روز را به این دو گروه تاثیرگذار اجتماعی، شادباش گفته و سال کامیابی را برای سامانه آموزشی، آموزگاران و دانشآموزان آرزو میکند.
اما دست به دست شدن کانونهای اجرایی کشور و تفاوت دیدگاههای دولتهای پیشین و کنونی، پیامآور سال آموزشی متفاوتی است. رای خیرهکننده مردم به دولت تازه و پیام روشن آنها درباره موضوعهای مورد اختلاف نامزدها، زمینه دگرگونیهای فراگیر را فراهم کرده و «امید» به برآورده شدن خواستههای فشردهشده مردم با«تدبیر» دولت را به شدت افزایش داده است. انتظار تغییر در سطح اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی و... ، آموزشوپرورش را نیز دربر گرفته و خانواده آموزشی را چشم بهراه نسیم تغییرات نگه داشته است. اما دگرگونی در آموزشوپرورش نیازمند کار و زمینهسازی در دو سطح نرمافزار و سختافزار است
مهدی بهلولی،فرهنگیان نیوز
یکی از گفتمان های هر جامعه ای،گفتمان آموزشی است که البته با دیگر گفتمان های یابد خبر از هستی همه ی این گفتمان ها می دهدسیاسی،فرهنگی،اقتصادی،و اجتماعی جامعه در پیوند است. در جامعه ی چندگانه جهان امروزین،البته شاید بایستی از "گفتمان ها"سخن گفت،برای نمونه گفتمان های سیاسی. در گستره ی آموزش نیز گفتمان های آموزشی داریم که برخی فراگیر و چیره ترند و برخی محدود تر؛برخی به روز و کارآمد تر و برخی کهنه و کم بازده تر. برخی رو به صنعت و کار و خرد ابزاری دارند و در افق دیدشان جامعه ای می نشیند با فنآوری نوین اما نه به ناگزیر با انسان هایی پرسش گر و اخلاقی،و برخی نگاهشان بیشتر رو به خرد سنجشگر،حقوق بشر،حقوق شهروندی و پرورش شهروندانی پویا دارد. روشن است که در جهان همبسته و رنگارنگ کنونی و در هر گوشه ای از جهان،می توان نشانه ها و نمادهای هر کدام از این گفتمان ها را،جست و جو نمود و دید- گیرم یکی فرادست و یکی فرودست،یکی آشکار تر و یکی نهانی تر- اما آنچه که در ادبیات آموزشی جهان بازتاب می
محمدرضا نیک نژاد
روزنامه ی آرمان
۱ مهر ۹۲
باز مهر شد و باز مدرسه ها پذیرای دوست داشتنی ترین شهروندان کشورند. تابستان به پایان رسیده است و دانش آموزان مانند نوروز تن پوش های نوی خویش را پوشیده و با شادی در پی دوستان و آموزگاران پیشین خویش به کلاس ها و راهروها را سرک می کشند و با خنده هایی که تنها ویژه دانش آموزان است یکدیگر را می بینند و گاه در آغوش می کشند. دوران دانش آموزی به خاطر سن و سال نو آموزی و درازای دوران آن،یکی از خاطره انگیزترین دوران زندگانی هر کسی است. از این رو روز نخست مهرماه دل هر کسی را می لرزاند و اندیشه را به سال های دور می برد و گاه خنده ای بر لب ها می نشاند. اما این تجربه برای آنانی که اکنون در گیر درس و مدرسه اند چندان دلچسب و دوست داشتنی نیست. کلاس ها و میز و نیمکت های رنگ و رو رفته،پر شماری دانش آموزان در کلاس،ساختمان های فرسوده و ناسازگار با کاروان شتابان روش های آموزشی نوین و ابزارهای تازه ی ارتباطی مانند رایانه،تلفن های همراه و اینترنت و ...،روش های آموزشی سنتی و معلم محور،درونمایه های درسی پر حجم،حافظه مدار و بی پیوند با زندگی روزمره ی دانش آموزان،روش های مدیریتی تحکمی در مدرسه- که گاه به گونه ای افراطی گستره های خصوصی دانش آموزان را هم می کاود و البته جرم می انگارد- محیط هایی نه چندان شادی زا و انرژی سوز و ... گستره ای را می سازد که هر کس تجربه ی آن را داشته باشد از آن رو برگردان و فراری می شود. از این رو شاید کلاس اولی ها از کم شمارترین دانش آموزانی باشند که برای رفتن به کلاس و مدرسه بی تابند و روز شماری می کنند. اما سوی دیگر فرآیند آموزش،آموزگارانند که گریزشان از درس و مشق و آموزش کمتر از دانش آموزانشان نیست. گرفتاری های فزاینده ی دستمزد و جایگاه اجتماعی،بی انگیزگی دانش آموزان نسبت به فرآیند آموزش از سویی و فراگیری گرفتاری های سامانه ی آموزش از دیگر سو و در نتیجه احساس بی ثمر بودن تلاش ها،نادیده گرفته شدن در فرآیندهای تصمیم سازی و سیاست گزاری های آموزشی و نادیده گرفته شدن در دگرگونی های ساختاری و اجرایی و ... سبب بی انگیزگی آنها برای رفتن به کلاس می شود. اما اگر روز نخست سال آموزشی برای دانش آموزان با خنده آغاز می شود برای معلمانشان با ابروهای در هم کشیده و اخم آغاز می شود.
مهدی بهلولی
تارنمای انجمن حمایت از حقوق کودکان
۳۰ شهریور ۹۲
در سنجش و آسیبشناسی آموزش و پرورش ایران، سخن فراوان است. سالهاست که آموزگاران و کارشناسان آموزشی، در نقد آنچه که در گسترهی آموزش و پرورش میگذرد و کیفیت کار آموزشیای که در مدرسههای کشور انجام میپذیرد، سخنها گفته و نوشتهاند. خود مردم و خانوادهی دانشآموزان نیز، از این موضوع بیاطلاع نیستند. خانواده، آنچه را که در مدرسه میگذرد را، هم از زبان فرزند خویش میشنود و هم با رفتن به مدرسه و گفتوگو با مدیر و آموزگار، و حتی دیدن ساختمان مدرسه، درمییابد. همین جا شاید گفتن خاطرهای خالی از لطف نباشد. چند سال پیش در مدرسهای درس میدادم سه طبقه، که نزدیک به ۴۰۰ دانشآموز داشت. اما طبقهی سوم آن خالی بود و از آن استفادهای نمی شد. در همان سال نخستی که به آن مدرسه منتقل شدم و البته پس از گذشت چند روزی، سراغ کتابخانهی مدرسه را گرفتم. گفتند در طبقهی سوم و در یکی از کلاسها، کتابهای کتابخانهی چندین سال پیش مدرسه را ریخته اند -و به راستی ریخته و نه چیده بودند!- پس از بازدید از کتابخانه(؟)، از مدیرش پرسیدم چرا از طبقهی سوم استفادهای نمیکنید و ۸-۷ کلاس آن خالی است. در پاسخ، سخن شگفت و باورنکردنیای گفت : «طبقه ی سوم را گفتهاند خالی بگذارید، امکان فروریزی دارد!» ساختمان مدرسه به پنجاه شصت سال پیش برمیگشت و حتی در طبقهی دوم آن هم، زمانی که شماری از دانشآموزان میدویدند، از بنیاد، لرزه بر اندام بند بند ساختمان مدرسه میافتاد. مدرسه اجارهای بود و خوشبختانه سال گذشته در طرح مجلس شورای اسلامی افتاد- پیرامون میدان بهارستان- و تخریب گردید. اما از این گونه مدرسههای نا امن در ایران و به ویژه بخشهای مرکزی شهرهای بزرگ کم نیست. آن گونه که گفته میشود نزدیک به هفتاد درصد از مدرسههای ایران یا سراسر ناایمناند و باید از نو ساخته شوند و یا نیازمند مقاومسازیاند. اما خب، در آموزش و پرورشی که بیش از ۹۰ درصد بودجهی سالانهی آن خرج حقوق فرهنگیان میشود، روشن است که این کار تا چه اندازه دشوارست.