محمدرضا نیکنژاد،روزنامه بهار،1 مهر 92
در تقویم سالانه دو روز جداگانه برای آموزگار و دانشآموز وجود دارد. اما روز نخست آغاز سال آموزشی را شاید بتوان روزی برای هر دو این استوانههای آموزش در کشور دانست. نگارنده این روز را به این دو گروه تاثیرگذار اجتماعی، شادباش گفته و سال کامیابی را برای سامانه آموزشی، آموزگاران و دانشآموزان آرزو میکند.
اما دست به دست شدن کانونهای اجرایی کشور و تفاوت دیدگاههای دولتهای پیشین و کنونی، پیامآور سال آموزشی متفاوتی است. رای خیرهکننده مردم به دولت تازه و پیام روشن آنها درباره موضوعهای مورد اختلاف نامزدها، زمینه دگرگونیهای فراگیر را فراهم کرده و «امید» به برآورده شدن خواستههای فشردهشده مردم با«تدبیر» دولت را به شدت افزایش داده است. انتظار تغییر در سطح اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی و...
، آموزشوپرورش را نیز دربر گرفته و خانواده آموزشی را چشم بهراه نسیم تغییرات نگه داشته است. اما دگرگونی در آموزشوپرورش نیازمند کار و زمینهسازی در دو سطح نرمافزار و سختافزار است
.
1. در گستره نرمافزاری، گرچه به ادعای طراحان سند تحول بنیادین، این سند نقشه راه و برنامه فراگیری را برای آموزشوپرورش طراحی کرده، اما خود دچار دشواریهای بنیادینی است. برای نمونه در بخش بیانیه ارزشها واژههایی مانند «حیات طیبه» یا «نظام معیار اسلامی» و... آنچنان ناروشنند که رسیدن به تفسیری همهپسند و فراگیر را ناممکن میسازد. ناگفته پیداست که کارکردهای نوین نهادهای مدنی با کارکردهای نهادهای سنتیای مانند هیاتها، به گونهای ریشهای تفاوت دارد و جمع آنها زیر یک چتر مفهومی امکانپذیر نیست. از سوی دیگر هدف تهیهکنندگان سند، جلوگیری از رفتارهای سلیقهای و خودسرانه در گستردهترین وزارتخانه دولت بوده است. اما چون سازوکاری برای مهار اینگونه رفتارها در آن پیشبینی نشده است، شاهد خودسرانهترین رفتارها در اجرای آن بودیم. برای نمونه زیر پا گذاشتن ترتیب و اولویتبندی راهکارها، بزرگترین ستم به سندی بود که قرار است گره بسیاری از دشواریهای آموزشی و پرورشی را بگشاید.
2. اما در سطح سختافزاری نیز دشواریها کم نیستند. ساختمانهای فرسوده و ناهماهنگ با شتاب رو به افزایش دانشهای روز و روشهای نوین آموزشی، شمار فراوان دانشآموزان در کلاس، بیانگیزگی گسترده آنها، کمبود شدید بودجه، نارضایتی شغلی فرهنگیان، درونمایههای آموزشی بیپیوند با زندگی روزمره دانشآموزان، محیطهای آموزشی خستهکننده و روشهای مدیریتی تحکمی در مدرسه، ساختار نمرهمحور و نتیجهنگر، تغییرات شتابان، سردرگم، تبلیغی و توانفرسا و... از آموزشوپرورش، ساختاری پرحجم و کمبازده پدید آورده است.
اما چاره چیست و چه باید کرد؟ آیا بهسامانی ساختار آموزشی در یک دوره و دو دوره ریاستجمهوری امکانپذیر است؟ آبشخور اندیشگی، ابزارها و راهکارها چیست؟
نخست آنکه آموزش، تاریخی بههمپیوسته و انسانی دارد. تجربههای آموزشی ما نمیتواند جدا از ملتها و کشورهای دیگر دیده شود. اگر در سیاستگذاریهای کلان آموزشی، نگاهی انسانی برگزیده شود، میتوان امیدوار بود که به یک نگاه مشترک جهانی دست یافته و امکان بهرهبرداری از تجربههای آموزشی دیگر ملتها بهتر از گذشته فراهم خواهد شد. اما در این راه نمیتوان چشم بر نگاه کلان مدیران فرادست بست. نخستین گام دولت در دگرگونی سامانه آموزشی، دگرگونی در دیدگاههای مدیران آن است. تجربه نشان میدهد که اندیشهها و روشهای مدیران گذشته- و گاه کنونی- این وزارتخانه، کامیابی ماندگاری در گسترههای آموزشی نداشته و حتی بر ناکارآمدی آن دامن زده است. بنابراین آموزشوپرورش چشم به راه اندیشه و نگاهی متفاوت، انسانی و البته همراستا با دیدگاههای آموزشی رییسجمهوری است. با این نگاه گویا نیاز به بازبینی سند تحول بنیادین نیز ضروری به نظر میرسد. دوم آنکه هر دگرگونی بدون همراهی و همدلی فرهنگیان محکوم به شکست است. فرادستان آموزشی باید سازوکار ورود فرهنگیان به کانونهای تصمیمسازی و سیاستگذاریهای آموزشی را فراهم آورند تا آنها خود را در تغییرات سهیم دانسته و انگیزههای تلاش را در خود بپرورانند. سوم، تجربه کشورها نشان میدهد که هرگاه آغازگاه توسعه، آموزشوپرورش قرار داده شده، کامیابیها دستیافتنیتر شدهاند. زمینه این آغازگاه، افزون بر نکات بالا، سرمایهگذاریهای مادی را نیز دربرمیگیرد. دگرگونی بنیادین و کارآمدی ساختار آموزشی نیازمند سرمایهگذاریهای مادی فراوان در آن است. اکنون بیش از 90درصد بودجه آموزشوپرورش صرف دستمزد کارمندان آن میشود. از این رو دشواریهای پیشگفته نتیجه سرراست بیتوجهی فرادستان سیاسی و اقتصادی کشور به بنیادیترین نهاد توسعهای کشور است.