محمد رضا نیک نژاد،روزنامه ی آرمان،19 تیر ماه 92
(این یاداشت با حذف بخش هایی از آن به چاپ رسید)
برای نام نویسی پسرم در یایه نخست دبیرستان به
یکی از مدرسه های نام بردار منطقه... تهران رفتم. برای یافتن جایی که دانش آموزان
سال نخست را نام می نویسند،پرس و جویی کردم و دفتر رییس دبیرستان را
نشانم دادند. به دم دفتر رییس که رسیدم با شمار فراوانی از دانش آموزان و پدر
مادرهایشان برخوردم که برای دیدار و گفتگو با رییس در صف ایستاده بودند- یکی از شرط
های نام نویسی سال اول ها گفتگو با مدیر مدرسه است تا پدر و مادرها در جریان
تعهدهای مالی! قرار گیرند- همکاری فرهنگی جلو رفت و به دربان دفتر،فرهنگی بودن خود
را گوشزد کرد و بدون نوبت وارد شد. مادری اعتراض کرد و با سخنانی مانند"به شما ربطی
ندارد و دلم می خواهد و همکار هست و اگر ناراحت هستی برو و ..." روبرو شد. من که
شرمنده ی این برخورد بودم و تنها در پی دانستن مراحل نام نویسی بودم،جلو رفتم و به
آرامی و با ترس و لرز! در گوش دربان گفتم: من فرهنگیِ فلان منطقه ام ... هنوز سخنم
کامل نشده بود که به تندی گفت چون نیروی منطقه ما نیستی باید به ستاد ثبت نام بروی
و نامه بگیری. از دفتر رییس دور شدم و در آن دور و بر همکاری را دیدم و راهی برای
نام نویسی را از او جویا شدم. او پس از تعریف از خوبی های آموزشگاه گفت اینجا بمان
تا سر رییس خلوت شود،با توجه به معدل پسرت به احتمال فراوان او را می نویسد. در
پایان هم صدایش را کمی پایین آورد و گفت"به مدیر بگو هزینه هایش را هم می دهم" این
سخن به معنای پرداختی بیرون از رویه های معمول و بیش از کمک های مردمی است که بارها
از سوی فرادستان سامانه ی آموزشی رد می شود و آن را درخورِ برخوردهای اداری و
انضباطی می دانند.
با خود می اندیشیدم،هنگامی که با منِ فرهنگی ی درگیر با همه دشواری های آموزشی از گچ و تخته و دانش آموزان بی انگیزه،کلاس های رنگ و رو رفته،آموزشگاه های فرسوده گرفته تا نارضایتی از پرداخت ها و کمی حقوق،سردرگم از دگرگونی های شتابان و بی هدف آموزشی و ساختاری.... چنین برخورد می شود،با یک خانواده ی بی خبر از چم و خم آموزشی چگونه برخورد خواهد شد. در گیر این اندیشه ها بودم که به یاد داستانِ غم انگیزِ بی سامانی پرداختِ سرانه های آموزشی و دانش آموزی و کمبود هراس آور بودجه آموزش و پرورش افتادم. با همه دشواری های اقتصادی یکی دو سال گذشته و تورم افسار گسیخته ی این چند سال،سرانه دانش آموزی بیش از دو سال است که به بسیاری از مدرسه ها پرداخت نشده است. بودجه ی آموزش و پرورش- که به گفته ی بسیاری از کارشناسان و کاربدستان آموزشی نود و پنج درصد اش صرف پرداخت حقوق می شود- آنچنان اندک است که سال هاست بسیاری از هزینه های عمرانی و زیربنایی آموزشی را به تعطیلی کشانده است. چشمِ کارگزارانِ نوسازی مدارس به خیرین مدرسه ساز دوخته شده است تا گروه بزرگی از مدرسه های فرسوده را نوسازی و بهسازی کنند. مدیران مدرسه ها بیش از آن که به دنبال دریافت بودجه از ادارات باشند،چشم به دست و جیب پدر و مادرها دارند. بخش چشمگیری از این دریافت ها نیز برای سرپا نگهداشتن مدرسه و ظاهرسازی آن،پرداخت هزینه های آب و برق و تلفن و گاز،آبرومندانه و کارآمد نمودن سرویس های بهداشتی، رنگِ در و دیوار کلاس ها و راهروها،برآوردن خواسته های فرادستان مانند هوشمندسازی و افزودن کلاس هایی برای همخوانی و همراهی با دگرگونی های ساختاری و آموزشی و ... به کار می رود. این دریافت ها آنچنان عادی و ضروری شده اند که بر خلاف سخنان رسانه ای فرادستان،در خلوت،مدیران مدرسه را به دریافت پول- به شرط آرامش و دوری از درگیری با خانواده ها- بر می انگیزانند و حتی گاهی در صورت نیاز اداره ها نیز از کمک های مردمی بهره می گیرند.
بی گمان بزرگترین دشواری آموزش و پرورش،گره کور بودجه است. این گرفتاری نیز اگر چه با گذشت زمان ژرفای بیشتری یافته اما دردی دیرینه در فراگیرترین وزارتخانه ی کشور است و کم و بیش همه وزیران پیش و پس از انقلاب با آن دست و پنجه نرم کرده اند. گرفتاری مالی و دریافت کمک های مردمی در مدرسه ها آنچنان فراگیر است که رییس جمهور برگزیده در دوران تبلیغات در پاسخ به پرسشی می گوید: " اقدام عاجلی که باید در زمینه آموزش و پرورش صورت گیرد،اصلاح روندی است که مدارس را به یک نهاد انتفاعی،خودگردان و بنگاه اقتصادی تبدیل کرده است. به این معنا که حتی هزینه ی آب و برق و گاز و کاغذ مصرفی مدارس را اولیا باید تأمین کنند.... این موضوع مخصوصا در شهرهای کوچک و محروم،جلوه غمانگیزی به خود گرفته است. حتی در حاشیههای همین شهر تهران،در شهرستانهای اطراف آن که اتفاقاً جمعیت دانشآموزی نیز بیشتر و تراکم آن بالاتر است،مدیران مدارس وادار میشوند که هزینه را از اولیای دانشآموزان تامین کنند. هر مدیری که بیشتر جذب کمکهای مردمی کند،موفقتر است و پاداش بیشتری میگیرد. آیا اینها مشروعیت نظام آموزشی را زیر سوال نمیبرد؟ گاه حتی از شیوههای نامناسبی برای جذب کمک مردمی استفاده میشود"(پایگاه خبری آفتاب سیزدهم خرداد 92). پس از خواندن این سطرها آرزومندیم که رییس دولت "تدبیر و امید" با برگزیدن وزیری توانا،آشنا با دردهای واقعی مدرسه ها،دانش آموزان،فرهنگیان،انسانی اندیشه ورز و دانشگاهی و آشنا با روند جهانی آموزش و البته دارای شخصیتی بارز در کابینه- تا بتواند آموزش و پرورش را از اولویت های پایانی بودجه به رتبه های نخستین آن برساند- زمینه را برای بالا بردن سطح کیفی آموزش فراهم کرده و به دنبال آن زمینه ی توسعه ی فراگیر را فراهم آورد.
درود.
کمک های مردم به مدارس سبب پررویی وزیر بی کفایت شده
سپاس گزارم تندرست و کامیاب باشید.