محمد رضا نیکنژاد،روزنامه ی اعتماد،16/4/92
سالهاست که در همین روزها و با پایان سال آموزشی، مدرسههای غیردولتی (غیرانتقاعی)، در خطِ مسابقه برای جذب بیشتر دانشآموزان سال آینده ایستاده و هر یک برای ربودن گوی سبقت از دیگری، خود را به هر آب و آتشی میزنند. جایزه این مسابقه، شهریههای دو تا هشت میلیونی است. آنها به فراخور توان، استعداد و هنر تبلیغات و بازی با کلمات میتوانند هرچه بیشتر از این جایزه چند میلیونی بهرهمند شوند. این نوشته بر آن است که نخست کامیابی و کارایی مدرسههای غیردولتی را در سنجش با یکی از کارکردهای آموزش و پرورش نوین بسنجد. سپس خصوصی بودن مدرسههای غیردولتی را از زاویه دخالت خانوادهها در روشهای مدیریتی بررسی کند.
برخی از اندیشمندان آموزشی، یادگیری را فرآیندی میدانند که پیامد آن تغییر رفتار نوآموزان است. با این تعریف، سامانههای آموزشی ما، چه در گسترههای اجتماعی و اخلاقی و چه علمی چندان کامیاب نیستند. گواه این سخن هم گروه فراوانی از دانشآموختگان دانشگاهی است که آگاهیهای رفتاری درخوری از رشته فراگرفته خود ندارند. از این زاویه تفاوت معنیداری میان روشهای آموزشی مدرسههای دولتی و غیردولتی دیده نمیشود. یکی از ویژگیهای مدرسههای غیردولتی- البته از دیدگاه سنتی حاکم بر آموزش- برنامهریزی منظم و پیگیر شرکت در کنکور، آموزش تستزنی، کلاسهای آموزش کنکور، مشاوره تحصیلی منظم و شرکت در آزمونهای هفتگی و... است که البته پیامدش رتبههای بالای کنکور است!این دیدگاه که در بیشتر دستاندرکاران، پدر و مادرها و دانشآموزان دیده میشود، یکی از کاراترین بیماریهای سامانه آموزشی کشور به حساب میآید که دستکم دو ایراد بر آن وارد است. نخست آنکه اگر ما شهروندسازی و آمادهسازی دانشآموزان برای زیست آینده در جامعه و دانشافزایی برای زیست علمی و... را جزو کارکردهای آموزش عمومی بدانیم، تست و کنکور و رتبه بالا در این فرآیند هیچ جایگاهی ندارد. کنکور اکنون بزرگترین بلای جان آموزش و پرورش در کشور است، از این رو کارشناسان و نمایندگان مجلس برای حذف کنکور همداستان شده و قرار است در سالهای آینده از ساختار آموزشی کشور بیرون رود! از این رو ارائه خدمات حتی در ارزندهترین مدارس غیرانتفاعی، با روح و هدفهای کلی آموزش و پرورش ناسازگار است. دوم آنکه اگر بخش نخست را نپذیریم، شاید بتوان گفت مدارس غیرانتفاعی نامداری که در جذب دانشآموزان نخبه کامیابند، در سالهای مدرسه تنها میتوانند بخشی از درسهایی را که بیشتر نیازمند مهارت و دانستههای نظری و تئوریک- مانند ریاضی، حل مسالههای فیزیک و... - هستند را به خوبی آموزش داده و دانشآموزان را در آنها توانا سازند. اما در بخشهای دیگری که دانشآموز برای زیست اجتماعی- فردی و علمی نیازمند فراگیری آنها بوده و میتواند تغییر رفتاری را پدید آورد مانند انجام آزمایش درسهایی مانند فیزیک و شیمی، آموزش زبانهای خارجی، درون مایه کتابهای علوم انسانی و... - در همراهی با مدارس دولتی- کامیابی چندانی ندارند. نامدارترین و پردرآمدترین آموزشگاههای غیردولتی، آنهایی هستند که در پرورش توانایی تستزنی و دستیابی به رتبههای ارزشمند کنکور کامیابند نه در رسیدن به هدفهای کلان آموزشی و پرورشی. ناگفته نماند این فرصت را نگاه جامعه و خانوادهها برای این مدرسهها فراهم کردهاند. خانوادهها از روی کمآگاهی یا ناآگاهی از فرآیندهای آموزشی و نفوذ دیدگاه کنکور محور و نمره مدار، به آسانی در چنبره پرداخت هزینههای آموزشی افتاده و میپندارند که هزینه بیشتر، کامیابی بیشتر فرزندانشان را به همراه دارد. از این رو در فرآیندی رو به گسترش، برخی از شایستهترین جوانان کشور را در گردابهیی از کنکور و تست و رتبه، به ژرفای آسیبهای روحی، جسمی و علمی میکشانند.
با آنکه هزینههای خدمات آموزشی- پرورشی در مدارس غیردولتی از سوی خانوادهها پرداخت میشود، آنها- برخلاف رویه نهادهای خصوصی- کمترین سهم در برنامهریزی و سیاستگذاریهای مدرسه به ویژه در بخشهای فرهنگی را دارا هستند. در شمار اندکی از کشورهایی که مدرسههای خصوصی دارد، برخی خانوادهها خواهان آموزش فرزندان خود در محیطهای دینی- فرهنگی ویژه و متفاوتی با سیاستهای رسمی در کشورهایشان هستند. برای نمونه در فرانسه 7 درصد مدرسههایی که رویههای فرهنگی- دینی رسمی را نمیپسندند خصوصیاند و خانوادهها با نگرشهای همسو با سیاستهای مدیران این مدارس، آموزش فرزندان خود را به این مدیران میسپارند. اما در ایران نهتنها خانوادهها بلکه مدیران و گردانندگان مدرسههای غیردولتی، توانایی کوچکترین زاویه با سیاستهای فرهنگی و آموزشی رسمی را نداشته و بهشدت از سوی ادارات آموزش و پرورش دچار پایش همیشگیاند. از این رو است که درخواستکنندگان مجوز مدرسههای غیردولتی، پس از گزینشهای سنگین، اجازه راهاندازی مدرسه را مییابند.
اما سالها پس از ورود مدارس غیرانتفاعی به گستره آموزش و پرورش کشور، باید پرسید که این نهادها با چه هدفهایی زاده شده و تا چه اندازه به سوی آن هدفها پیش رفته و در پرورش فرزندان کشور کامیاب بودهاند؟
اینقدر دوستان سنگ نجفی را به سینه نزنند.او ارمغانش همین غیر انتفاعی هاست.
با درود به جناب هنرمند
هر کسی در هر جایی و در هر زمانی، ممکن است کارهای مثبت و منفی ای انجام دهد. مهم تر از هر چیزی نقد بی پرده از افراد و پاسخ گویی آنها و درس گیری از کارهای آنهاست. اگر چه اینجانب با همه ی کارهای نجفی همراه و همدل نیستم ،اما دوران مدیریت او در آموزش و پرورش را نسبت به دیگران کامیاب تر می دانم. اکنون هم تا آنجا که می دانم سنگ او را به سینه نزده ام. به هر رو تندرست و شاد و کامیاب باشید.