محمد رضا نیک نژاد/روزنامه آرمان،19/12/91
روز برگزاری یکی از آزمونهای نهایی سال سوم دبیرستان در یکی از حوزههای شهر تهران است. دانشآموزان سخت در کار پر کردن برگههای پرسش نامه هستند. چند نفر از آموزگاران میان ردیف صندلیها، گام برمیدارند، برخی با هم گفتوگو میکنند و شماری هم یا روزنامه میخوانند یا به جایی خیره شده و اندیشناک در رویاهای تلخ یا شیرین خویش پرسه میزنند. کم وبیش هیچ یک از آنها ٱییننامه برگزاری آزمونها را رعایت نمیکنند. از سوی دیگر مدتی است که دیگر خبر آمدن بازرس نیز سراسیمگی و دستپاچگی گذشته برای ایستادن در جایگاه ویژه مراقبها و رعایت شکلی پایش- دستکم تا زمان حضور بازرس در سالن- را به همراه ندارد و معلمان چندان توجهی به آمدن بازرس نمیکنند و نگران گزارشهای خوب و بد او نیستند. شاید بازرس نیز به درد این آموزگاران گرفتار است و چارهای جز آمدن و رفتن را ندارد!
محمد رضا نیک نژاد/روزنامه آرمان،19/12/91
روز برگزاری یکی از آزمونهای نهایی سال سوم دبیرستان در یکی از حوزههای شهر تهران است. دانشآموزان سخت در کار پر کردن برگههای پرسش نامه هستند. چند نفر از آموزگاران میان ردیف صندلیها، گام برمیدارند، برخی با هم گفتوگو میکنند و شماری هم یا روزنامه میخوانند یا به جایی خیره شده و اندیشناک در رویاهای تلخ یا شیرین خویش پرسه میزنند. کم وبیش هیچ یک از آنها ٱییننامه برگزاری آزمونها را رعایت نمیکنند. از سوی دیگر مدتی است که دیگر خبر آمدن بازرس نیز سراسیمگی و دستپاچگی گذشته برای ایستادن در جایگاه ویژه مراقبها و رعایت شکلی پایش- دستکم تا زمان حضور بازرس در سالن- را به همراه ندارد و معلمان چندان توجهی به آمدن بازرس نمیکنند و نگران گزارشهای خوب و بد او نیستند. شاید بازرس نیز به درد این آموزگاران گرفتار است و چارهای جز آمدن و رفتن را ندارد! همه اینها در حالی است که در چند سال گذشته، معدل آزمونهای نهایی، بخشی از نمره کنکور به حساب میآید و هر یک از این آزمونها میتوانند در سرنوشت تکتک دانشآموزان اثر بگذارند. مدیران هم چندان نمیتوانند بر مراقبها اعمال مدیریت کنند، زیرا فرهنگیانی که انگیزهای برای همکاری در برگزاری آزمونها را ندارند، از سر دوستی با مدیر یا ناتوانی در نه گفتن! وادار به برگزاری آزمون و تصحیح برگهها میشوند. مدیری که همکاران را با خواهش و التماس به این کار کشانده است، چارهای جز نا دیده گرفتن بسیاری از کمکاریها ندارد. اما چرا آزمونهای نهایی- چه در برگزاری و چه در تصحیح- به چنین بلایی دچار شدهاند. سالها بود که نرخ حقالزحمه مراقبت آزمونها ثابت بود. این نرخ برای برگزاری 10 آزمون، نزدیک 30 هزارتومان بود. یعنی هر روز سه هزار تومان! و این در حالی است که هر آزمون از آغاز برگزاری تا فرستادن برگهها به حوزه تصحیح، 5/2 تا 3 ساعت به درازا میکشد. این پول برای برخی از آموزگاران کمتر از هزینه آمد و شد بود. در حوزههای تصحیح نیز شرایط بهتر از این نبود. وارسی هر برگه برای مصحح، نزدیک 250 تومان بود که با توجه به فشار برآمده از آن بر چشم، تن و جان، بسیار ناچیز بود و همانند برگزاری، به شدت بر دقت در تصحیح برگهها موثر بود و بسیار دیده میشد که دقت، فدای سرعت میشود. همه اینها را بر تاخیر سه تا شش ماهه پرداخت حقالزحمه آزمونها بیفزایید و ببینید که چه آشفتهبازاری خواهد شد. سال گذشته در دی ماه 90 از سوی وزارتخانه، بهخاطر سر و سامان دادن به این آشفتگی، نرخ حقالزحمه را افزایش و آن را پرداخت کردند. برای نخستین بار فرهنگیان برای برگزاری و تصحیح آزمونهای نهایی انگیزهای پیدا کردند و خردادماه91 این آزمونها با استاندارد بالاتری بر گزار شد. اما از آن زمان یعنی خرداد، شهریور و دی ماه 91 هنوز هم پولی برای برگزاری آزمون و تصحیح برگهها پرداخت نشده است و البته نرخ پرداخت هم همچنان نامعلوم! است. شنیدهها از کاهش مبلغ حقالزحمهها به نرخ پیشین خبر میدهند و این درحالی است که نزدیک به 9 ماه از برگزاری نخستین آزمون میگذرد. واپسین نمونه این خبرها را با هم میخوانیم. عبدالامیر عرفی، رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش گفت: ... وزارت آموزش و پرورش موفق شد در اجرای امتحانات نهایی دی ماه 91 به میزان 50 میلیارد ریال صرفهجویی کند. وی با بیان اینکه در بخشنامه ابلاغی به استانها نیز با تاکید بر کاهش هزینهها و صرفهجویی در امور به مواردی نظیر لزوم بهرهگیری از مقررات، ضوابط و آییننامهها اشاره شده است، افزود: رعایت استانداردها و قوانین در 3 حوزه چاپ، تکثیر و تصحیح از موارد موکد مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش به ادارات کل آموزش و پرورش سراسر کشور بوده است. عرفی با تقدیر از عملکرد ادارات کل آموزش و پرورش استانهای کشور در تحقق این امر تقدیر کرد
(خبرگزاری فارس14/12/91) اما باید از ایشان پرسید، هنوز در برخی از استانها این حقالزحمهها پرداخت نشده است، شما بر چه پایهای از صرفهجویی 50 میلیاردی آن خبر میدهید؟ آیا این کاهش هزینه نرخ مراقبت امتحانی را نیز در بر میگیرد؟ اگر چنین است،چه کسی پاسخگوی بیانگیزگی معلمان و آسیبهای وابسته به این بیانگیزگی بر دانشآموزان است؟ آیا درست است که مدیران مدرسه ـ که در رده سازمانی به شما نزدیکترند- این قدر زیر فشارهای اقتصادی از بدحسابی برخی مسئولان باشند؟ همواره در مدرسه و از سوی مدیران و معاونان، شنیدهایم که «آزمون ناموس مدرسه است» این صرفهجوییها و بیسامانی در پرداخت حقالزحمهها و کمی نرخ اجرا و تصحیح، تا چهاندازه در حفظ ناموس مدرسه ما را یاری میکند؟ این روش پرداخت تا چهاندازه با شعارهای کاربدستان آموزشی و البته سند ملی آموزش و پرورش همخوان و هماهنگ است؟ آیا درست است که در وضع نابسامان اقتصادی، پرداخت حقالزحمه و حقالتدریسهای فرهنگیان این اندازه به درازا بکشد؟ و در پایان این نابسامانیها تا چهاندازه، فرآیند آموزش را با دستانداز روبهرو میکند؟