وای به حال نهاد آموزش!


محمدرضا نیک‌نژاد، ص آخر روزنامه شهروند، 28 اَمرداد 96
این آموزش‌وپرورش ما هم برای خودش سریالی شده است؛ حتی تراژیک‌تر از مجموعه‌های تلویزیون. سریالی غمبار برای یک‌میلیون فرهنگی و بیش از ١٣‌میلیون دانش‌آموز. می‌گوییم دخلِ خانواده‌ بزرگ آموزش با خرجش نمی‌خواند. می‌گویند راهش خصوصی‌سازی و گسترش مدرسه‌های غیردولتی ا‌ست! می‌گوییم بیش از ٩٥‌درصد بودجه آموزشی صرف پرداخت دستمزدها می‌شود و با این حال دهه‌هاست کمی دستمزد از گلایه‌ها و اعتراض‌های حقوق‌بگیران آن است. می‌گویند، راهکارش کاهش نیرو و تقسیم همین بودجه در میان فرهنگیان است! می‌گوییم اهداف، روش‌ها و الگوهای ساختار آموزشی کهنه و در جهان کنونی و برای نسل‌های کنونی ناکارآمد است؛ سرای آموزش کشور نیازمند خانه‌تکانی و نیروهایی با اندیشه‌ها و رویکردهای نو است. می‌بینیم که با هر دگرگونی سیاسی یا آموزشی، مدیریت مانند اصل پایستگی انرژی در دست ٢٠- ١٠ مدیر دارای ٣٥ تا ٤٠‌سال سابقه می‌چرخد! می‌گوییم آموزش‌وپرورش نهادی توسعه‌زاست و توجه به آن زمینه رشد همه‌جانبه کشور را فراهم می‌کند؛ نه‌تنها باید از اولویت‌های دولت که می‌بایست نخستین اولویت نظام باشد. می‌بینیم مورد بی‌مهری دولت است و مجلس نیز هیچگاه به شکل ریشه‌ای به گرفتاری‌هایش نمی‌پردازد. می‌گوییم به این نهاد و نیروها و گرفتاری‌هایش نباید نگاه سیاسی داشت، بلکه نیازمند نگاهی تخصصی و آموزشی‌ است. می‌بینیم توانمندترین و محبوب‌ترین گزینه وزارت در دولت پیشین، به سیاسی‌ترین شکل ممکن در مجلس ردصلاحیت می‌شود؛ در این مجلس نیز گزینه پیشنهادی به دور از نگاه تخصصی نمایندگان با کمترین چالش‌های راهبردی روبه‌رو می‌شود. می‌گوییم این وزارتخانه به دلیل جایگاهش در پرورش نسل‌های آینده و گرفتاری‌های پرشمار و ریشه‌دارش، نیارمند وزیری دارای پایگاه سیاسی- اجتماعی قوی ا‌ست. باز همانی می‌شود که سال‌ها بر سرنوشت این نهاد مهم و تأثیرگذار رفته است و دارد می‌رود! البته این داستان تراژیک و خسته‌کننده! بینندگانی دارد که خود چندین دسته‌اند. گروه بزرگی که اگر دنیا را آب ببرد، اینها را خواب برده است. اینها که هیچ! گروهی دیگر در جریان هر تغییری، به دنبال کلاهی از نمد جابجایی‌ها هستند. در نگاه این گروه، آموزش‌وپرورش پله‌ای برای بالارفتن از نردبان قدرت است و گرفتاری‌های پرشمار ساختار آموزشی حتی قلقلک‌شان هم نمی‌دهد. گروه دیگر با نگاهی سیاسی همواره سیاهی‌لشگر جناح همسوی خویش‌اند. اینها نیز چشم به تصمیم جناح همسو دارند و کیستی و چیستی باورهای آموزشی گزینه‌های وزارت برایشان حساسیت‌زا نیست! دسته‌ای از کنشگران نیز هستند که به بهانه صنفی‌بودن، هویت‌شان در مخالفت تعریف می‌شود. این گروه در کشاکش گفت‌وگوهای پیش از معرفی وزیر و کیستی او ساکت‌اند و ورود به این گستره را سیاسی می‌دانند! اما هنگامی که معرفی شد- هرکس که می‌خواهد باشد- بر شکاف اختلافات‌ها و نارضایتی‌ها سوار می‌شوند و خر مراد می‌رانند؛ و می‌شوند مدافع آموزش و دانش‌آموز و آموزگار! در این میان کم‌شمار کسانی نیز هستند که بر پیکر بیمارگونه آموزش، تخصصی‌تر می‌نگرند و به دنبال بهبودِ هر چند اندک و گام به گام آنند. البته که در این بازار مسگرها صدای اینها چندان شنیده نمی‌شود و... همان می‌شود که این ده‌ها سال! اما در این میان کسانی نیز هستند که در جایگزینی‌های خُرد و کلان آموزشی و با هر نیتی، چارچوب‌های اخلاقی را زیر پا گذاشته و با درآمیختن حق و ناحق، آبروی مخالف را می‌ریزند و آدم را یاد کاربردهای تاریخی «هدف و وسیله» می‌اندازند. در این بازار مکاره اما نهاد آموزش می‌ماند و صدها گرفتاری ریز و درشت و ادامه سریال‌های تراژیک ناکارآمدی و در جازدگی و... پس وای به حال نهاد آموزش!
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/110042/وای-به-حال-نهاد-آموزش!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد