بازماندگی از آموزش


محمدرضا نیک نژاد، ص پرونده روزنامه فرهیختگان
هنگامی که از کوکان بازمانده از آموزش سخن به میان می آید، ذهن ها بیشتر به سوی کودکان کار و خیابان می رود، همان کودکان معصومی که سر چهار راه ها و پشت چراغ قرمز ها فروشندگی می کنند. بی گمان بخشی از کودکان بازمانده از آموزش همین بچه ها هستند که با فشار خانواده های فقیر و یا کارفرماهای سودجوی شان برای شندرغاز پول، نه تنها از درس و مدرسه که از کودکی و زندگی و خوشی و ... باز می مانند. اما کودکان کار و خیابان آشکارترین لایه ی کودکان بازمانده از آموزش اند. بخش فراوان و پنهان این کودکان در مناطق نابرخوردار کشور مانند استان های حاشیه ای کشور زندگی می کنند. مناطقی که فقر شدید و خانمان برانداز بر بیشتر خانواده ها به ویژه در روستاها سایه افکنده و هر روز بیش از روز پیش آن ها را به کام خویش می کشد. نبود زیرساخت های اقتصادی درخور، بی کاری شدید، کم آبی و رکود کشاورزی، تمرکز سرمایه ها در شهرها به ویژه در کلان شهرها و ... زندگی را بر بخشِ بزرگی از خانواده های این مناطق سخت دشوار کرده است. افزون بر این افزایش هزینه های آموزشی در سال های گذشته و کمک های مالی زورکی در مدرسه ها و ... بسیاری از خانواده های تهیدست را به آن جا رسانده است که از فرستادن بچه های خویش به مدرسه خود داری می کنند. البته آمارها و تجربه ها در این مناطق نشان می دهد که چیرگی فرهنگِ مردسالارانه در این زمینه، دختران را بیش از پسران از آموزش محروم کرده و می کند. گرچه فقر در شهرها و به ویژه در میان خانواده های مهاجرِ حاشیه نشین نیز مهمترین علت بازماندگی کودکان در شهرها می باشد. اما لایه ی دیگر از بازماندگان از آموزش کسانی هستند که به خاطر ناامیدی از آینده ای روشن در ادامه تحصیل، بی کاری سرسام آورِ دانش آموختگان دانشگاهی و مدرک به دست، یا درس و مدرسه را رها می کنند و یا اگر هم ادامه می دهند با بی انگیزگیِ آسیب زایی برای خود، خانواده و جامعه با کمترین تلاش درس می خوانند.  این گروه که به شکل ذهنی از آموزش باز می مانند و بی گمان باید جایی و در زمانی باید چشم براه گریز فیزیکی آنان از مدرسه بود. البته می توان به سیاهه ریشه های جاماندگی از آموزش عامل هایی مانند بی پیوندیِ درونمایه های آموزشی با زندگی روزمره دانش آموزان، ساختارِ آموزشی به شدت سفت و سختِ نمره مدار و معدل محور، ناشاد بودن آموزش های مدرسه ای و فشار آموزشی در سال های نخست و میانی آموزش، فشارهای آزار دهنده خانواده ها، نیروهای ستادی مدرسه و آموزگاران و .... را نیز افزود. اما گمانی نیست که فقر، بزرگ ترین عامل بازماندگی از آموزش در کشور است. راه های برونرفت از گرفتاری زشت کودکان بازمانده از آموزش، پژوهشی موشکافانه درباره ریشه های آن و سپس تمرکز بر ریشه کنی آن هاست. گرچه آموزش و پرورش دست به گریبان گرفتاری های پر شمار اقتصادی است و دست اندرکارانش به آرامی به جای کارشناسان آموزشی، دارند به اقتصاددانان زبردستی برای صرفه جویی تبدیل می شوند، اما با توجه به تاثیر فقر اقتصادی بر بازماندگی از آموزش، یکی از گام های نخستین و عملی در این زمینه پرداخت یارانه های آموزشی به خانواده های فقیری ست که دارای فرزند مدرسه ای هستند. این یارانه می تواند انگیزه ای باشد برای خانواده های تهیدست تا دلبدان خویش را به مدرسه بفرستند. از سوی دیگر نیاز است تا با یک تلاش چندگانه، ناکارآمدی های آموزشی- ساختاری  را از میان برداشته و برنامه ها، روش ها و ابزارها را در راستای آموزشی دلچسب و شادی زا و انگیز بخش آماده کرد. باشد تا دست کم در یک دوره ی میان مدت از شر بازماندگی از آموزش آسوده شویم. 
http://uupload.ir/files/kzar_photo_2017-05-18_08-32-49.jpg
yon.ir/DGSC9

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد